از کودتا تا بمباران همان آمریکای همیشگی!
اهمیت کودتای ۲۸ مرداد فراتر از سقوط یک دولت است. آنچه در آن روزها رخ داد، سرآغاز شکلگیری بیاعتمادی عمیق ملت ایران به آمریکا و غرب بود.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، 72 سال پیش در 28 مرداد سال 32 در چنین روزی و درست در چنین ساعاتی که این یادداشت را مطالعه میکنید، ناگهان کودتایی بزرگ در تهران رخ داد. کودتایی که تنها یک رویداد تاریخی صرف نیست؛ زخمی است که هنوز هم بر حافظهجمعی ملت ایران تازه ماندهاست. آن روز، ایرانیان تجربهای تلخ را از سر گذراندند؛ تجربه اعتماد به قدرتهای خارجی و سپس خیانت آشکار آنان. ملت ایران که پس از دههها استبداد قاجاری و پهلوی، در پرتو نهضت ملی شدن صنعت نفت مزهای از نیمهاستقلال و کمی آزادی را چشیدهبود، به ناگاه با دخالت مستقیم سرپنجههای دولت امریکا و انگلیس، از نخستین حق ملی بر منابع خود محروم شد. دولت محمد مصدق، با دلارهای امریکایی و توطئه سرویسهای اطلاعاتی غرب ساقط شد و در پی آن، سایه سنگین استبداد و وابستگی دوباره بر سر این سرزمین گسترده شد.
اهمیت کودتای 28 مرداد فراتر از سقوط یک دولت است. آنچه در آن روزها رخ داد، سرآغاز شکلگیری بیاعتمادی عمیق ملت ایران به امریکا و غرب بود. امریکا که در آغاز دهه 30 با شعار حمایت از دموکراسی و پیشرفت وارد معادلات ایران شدهبود، نشان داد که پایبندیاش به آزادی ملل صرفاً تا جایی است که منافع نفتی و ژئوپولیتیکش به خطر نیفتد. کودتا نهتنها یک دولت را ساقط کرد، بلکه مسیر یک ملت را تغییر داد؛ ملت ایران به چشم دید که «اعتماد به بیگانه» چگونه به اسارت دوباره میانجامد.
پیامدهای داخلی کودتا روشن و دردناک بود. سلطنت پهلوی که در حال تزلزل بود، دوباره جان گرفت و اینبار با حمایت مستقیم غرب، پایههای خود را استوار کرد. سازمان مخوف ساواک پس از کودتا با پشتیبانی اطلاعاتی و آموزشی سیا شکل گرفت، آزادیهای نیمبند به محاق رفت و هر صدای آزادیخواهی در گلو فوراً خفه شد. نفت ایران که قرار بود سرمایه ملی برای آبادانی این سرزمین باشد، دوباره به ابزاری در دست قدرتهای خارجی بدل شد و نسلهایی از ایرانیان در حسرت استقلال واقعی زیستند.
اما فراتر از این پیامدهای سیاسی و اقتصادی، کودتا اثری روانی و اجتماعی نیز بر ذهن تاریخی ایرانیان گذاشت. از آن پس، بدگمانی به غرب به بخشی جداییناپذیر از حافظه جمعی مردم ایران بدل شد. هرگاه از اصلاحات، آزادی یا حتی مذاکره با قدرتهای خارجی سخنی به میان میآمد، خاطره خیانت 28 مرداد دوباره در ذهنها زنده میشد. به همین دلیل است که بسیاری از مورخان و اندیشمندان، انقلاب اسلامی ایران را تا حدی پاسخی به همان کودتا میدانند؛ انقلابی که با شعار استقلال و نه شرقی، نه غربی شکل گرفت و خواست ملت ایران برای رهایی از سلطهی خارجی را به نمایش گذاشت و خشم سالها فروخورده ملت ایران منجر به سقوط ابدی حکومت پهلوی شد.
امروز که بیش از 70 سال از آن واقعه میگذرد، یادآوری 28 مرداد نه یک بازخوانی تاریخی به مناسبت روزی در تقویم، بلکه ضرورتی سیاسی برای زمان حال است، چراکه رفتار امریکا نسبت به ایران، در طول دههها تغییری ماهوی نکردهاست. همان الگوی دخالت، فشار و خیانت که در کودتای 32 دیده شد، در عرصههای دیگر تکرار شد؛ از حمایت علنی و پنهان از صدام در جنگ تحمیلی گرفته تا تحریمهای اقتصادی فلجکننده، از نقشآفرینی در ترور دانشمندان هستهای تا خروج یکجانبه از برجام. همه اینها نشان میدهد که بیاعتمادی ایران به امریکا نه از سر شعارزدگی، بلکه برآمده از تجربهای تاریخی و تکرارشونده است.
نمونه روشن آن را در همین سالهای اخیر میتوان دید. ایران با وجود همه تردیدها و خاطرات تلخ، پای میز مذاکره نشست و برجام را پذیرفت. توافقی که قرار بود فصل جدیدی در روابط ایران و غرب بگشاید، اما در عمل به نمایش دوبارهای از همان بیاعتمادی مزورانه بدل شد. امریکا بدون هیچ پایبندی به تعهدات خود، از برجام خارج شد و تحریمها را بازگرداند. در افکار عمومی ایران، این رفتار چیزی جز بازتولید خشم و بیاعتمادی ناشی کودتای 28 مرداد نبود.
این روزها که مذاکرات جدید دوباره بر سر پرونده هستهای ایران مطرح و بر سر زبانهاست، ملت ایران که میراثدار حافظه تاریخی کودتاست، با دیده احتیاط به این مذاکرات مینگرد. درست در میانه همین گفتوگوها بود که حملات سنگین رژیم صهیونیستی و جنگ 12 روزه علیه ایران بار دیگر پرده از واقعیت برداشت. امریکا که مدعی میانجیگری و صلح جهانی است، در عمل با حمایت همهجانبه از اسرائیل نشان داد که سیاستهایش همچنان بر مدار همان منافع قدیمی میچرخد؛ منافعی که استقلال ملتها را قربانی میکند و برای تحقق آن از پرواز بیها و افهایش و ریختن بمبهای چند تنی بر سر مردم فروگذار نمیکند. این همزمانی مذاکرات و تجاوز به خاک ایران به روشنی برای افکار عمومی ایران پیامی داشت: تکرار همان الگوی 28 مرداد در لباسی تازه.
در چنین شرایطی، مرور تاریخ نه یک سرگرمی روشنفکرانه، بلکه ضرورتی سیاسی است. باید به نسلهای جوان و حتی برخی مسئولان مسامحهگر و خوشبین ایرانی یادآور شد که چرا ملت ایران بر استقلال و مقاومت پای میفشارد. باید سرنوشت دولت مصدق و آخرین تصویر افسرده و سرخورده او در تبعیدگاه احمدآباد را یادآور شد. باید به آنان گفت که پشتوانه این بدگمانی به امریکا، تجربههای تلخ تاریخی است، نه لجبازیهای حزبی و باندی؛ از کودتای 32 تا برجام، از ساواک تا تحریم، از حمایت از پهلوی تا بمباران مستقیم تأسیسات هستهای ایران. ملت ایران بارها هزینه اعتماد به بیگانه را پرداخته و امروز بر سر آن است که دیگر این هزینه را تکرار نکند. همه بر ضرورت تعامل و ارتباط با جهان در راستای رفع تحریمها و ایجاد گشایشهای اقتصادی متفقالقولند. چیزی که نیازمند یادآوری مشفقانه و برادرانه به برخی سیاسیون و افکار عمومی است، تاریخچه و فهرست بلندبالای خیانتهای مستکبران به ملت ایران است تا در عین تلاش برای گفتوگو و رفع مشکلات؛ نیمنگاهی گذرا نیز به این پیشینه تاریخی داشته باشند.
منبع: جوان
انتهای پیام/