خروارها گردوغبار در سیستان/ نفس‌هایی که دیگر مفرّح ذات نیستند! + فیلم

خروارها گردوغبار در سیستان/ نفس‌هایی که دیگر مفرح ذات نیستند! + فیلم

در «گمشاد» روستایی که روزی نسیم صبحگاهی طراوت می‌بخشید، حالا هر نفس ریه‌ها را با خروارها گردوغبار پر می‌کند؛ کولرها پر از گل، درب منازل پشت تپه‌های ماسه و مردم میان خشکسالی، بیکاری و ریزگردها به نقطه‌ای رسیده‌اند که نفس‌کشیدن هم دیگر مفرّح ذات نیست!

به گزارش خبرنگار تسنیم از روستای «گمشاد» شهرستان هیرمند در نزدیکی مرز ایران و افغانستان، اینجا دیگر نفس کشیدن به‌سختی انجام می‌شود، روستایی که روزگاری با صدای خنده کودکان و عطر زمین‌های کشاورزی زنده بود، حالا میان طوفان‌های گردوخاک، به محاصره «ارتشی از ذرات ریز و نفس‌گیر» درآمده است.

اینجا کولرهای آبی خانه‌ها پر از گل و خاک شده است و به‌جای خنکای زندگی، دَم خاک‌آلود بر ریه‌های مردم می‌دمد؛ در بسیاری از خانه‌ها، پشت درها توده‌ای از ماسه جمع شده است که گاهی تنها با بیل می‌توان آن را کنار زد و درب منزل را با زحمت باز کرد.

معیشت مردم که بر پایه کشاورزی، دامداری و صیادی بنا شده بود، با خشکسالی و هجوم ریزگردها فروپاشیده است و بسیاری از خانواده‌ها ناگزیر به مهاجرت شده‌اند؛ آنهایی هم که مانده‌اند، هر روز با بیماری‌های ریوی، چشمی و قلبی و با طعم تلخ بیکاری و خاک، روزگار می‌گذرانند.

.

روایت مردم؛ زندگی پشت دیوار خاک

حاج رحمت، کشاورز 60ساله با دستان پینه‌بسته‌اش در حالی که به آسمان غبارآلود خاکستری اشاره می‌کند، به خبرنگار تسنیم می‌گوید: زمین من دیگر چیزی برای ثمر دادن ندارد. سال‌ها گندم و یونجه می‌کاشتم، حالا فقط ماسه کاشته می‌شود! امروز فقط به زمین‌هایی که روزگاری گندمزار بودند نگاه می‌کنم و آه می‌کشم.

در خانه‌ای دیگر، مریم، مادر سه کودک، پرده‌ای را تکان می‌دهد که زیرش فقط لایه‌ای ضخیم از خاک نشسته است و به خبرنگار تسنیم می‌گوید: کولرها همه پر از گل شده است، انگار خانه را به‌جای هوا با خاک پر می‌کند. بچه‌هایم شب تا صبح از سرفه بیدارند. بعضی وقت‌ها از ترس خفه‌شدن، جرئت نمی‌کنم بگذارم بخوابند!

عبدالحمید، جوان 25ساله، به خبرنگار تسنیم می‌گوید: پدرم صیاد بود، نان ما از هامون درمی‌آمد، حالا که خشک شده است، مجبور شدیم خیلی چیزها را بفروشیم، بیشتر رفیق‌هایم مهاجرت کرده‌اند، من هم مانده‌ام به‌خاطر علاقه به روستا و شاید فقط به‌امید یک معجزه!

زهرا، بانوی میانسال در حالی که ماسه تا نیمه دیوار منزلش رسیده است، آهی می‌کشد و به خبرنگار تسنیم می‌گوید: درب خانه ما دیگر درست باز و بسته نمی‌شود، ماسه همه‌جا را گرفته است، گاهی با بیل جمع می‌کنیم، اما فردا دوباره مثل اینکه کوه ریخته باشد جلوی درب!

و یعقوب، پیرمرد 70ساله با صدایی گرفته از خاک و بغض می‌گوید: نفس کشیدن اینجا دیگر مثل عذاب شده است. دکتر نیست، دوا نیست، فقط ماسه و باد. ما سالخورده‌ها طاقت می‌آوریم، اما دلم برای بچه‌ها می‌سوزد چرا که با این شرایط اینجا آینده‌ای برایشان نیست.

واژه بحران توصیف‌کننده این شرایط نیست!

بادهای 120روزه سیستان سال‌هاست با شدت بیشتر و همراه با ریزگردهایی که از بستر خشکیده هامون برمی‌خیزند، به جان مردم افتاده‌اند؛  نبود آب دریاچه، کاهش بارندگی و مدیریت نادرست منابع آبی، همه و همه دست به دست هم داده تا سیستان که روزگاری انبار غله ایران بود، امروز به صحنه‌ای از مهاجرت و فرسودگی بدل شود.

از سوی دیگر، کمبود پزشک متخصص در منطقه، نبود امکانات درمانی کافی و محرومیت‌های تاریخی، بحران را دوچندان کرده است. مردمی که در خط مقدم جنگ با طبیعت ایستاده‌اند، این روزها خود را تنها می‌بینند.

سیستان نه‌فقط یک جغرافیا، که بخشی از تاریخ و هویت ایران است؛ اما این روزها زیر خروارها گردوخاک، صدای مظلومانه‌اش به‌سختی شنیده می‌شود. مردم گمشاد و صدها روستای دیگر این دیار چشم‌انتظار اقدام جدی مسئولان هستند؛ اقداماتی که تنها با وعده و شعار محقق نمی‌شود، بلکه نیازمند عزم ملی، مدیریت علمی و توجه واقعی به ریشه‌های بحران است.

امروز دیگر شاید مطالبه زیرساخت و اشتغال و مطالبه مردم سیستان به یک واژه و یک حق حداقلی خلاصه شده است؛ آنها حق نفس کشیدن می‌خواهند!

انتهای پیام/+

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
غار علیصدر
گوشتیران
پاکسان
بانک صادرات
طبیعت
میهن
triboon
تبلیغات