یادداشت| از گاوازنگ تا شهدای گمنام


یادداشت| از گاوازنگ تا شهدای گمنام

آری، ای جاماندگان! گرچه جسم‌هایتان نرسید و قسمت نشد که پای پیاده در جاده کربلا باشید، اما دل‌هایتان بی‌شک در حرم سیدالشهدا و بین‌الحرمین، در کربلا بود. این پیاده‌روی عظیم در شهر، تمرینی بود برای رسیدن به آنجا که عشق، مقصد نهایی است و همه جاده‌ها

خبرگزاری تسنیم ـ نرگس رسولی| ای جاماندگان! اگرچه پای شما به جاده‌های پر از شور و اشتیاق نجف تا کربلا نرسید و حسرت یک قدم زدن ساده در آن مسیر مقدس بر دلتان ماند، اما قلب‌هایتان را به جاده‌های عشق گره بزنید.

اینجا، در قاب شهر عزیز ما، زنجان، در همین حوالی خانه‌هایمان، از سد گاوازنگ تا مزار مطهر و آرامش‌بخش شهدای گمنام، آسمان با زمزمه‌های بی‌وقفه «لبیک یا حسین» لبریز شد و زمین، رد قدم‌هایی را به خود دید که هر کدام روایتی از دلدادگی بی‌پایان، ایمان راسخ و ارادت عمیق به آستان اباعبدالله الحسین (ع) بود. اینجا، هر گام، فریادی از وفاداری به مکتب عاشورا بود.

همت و تلاش بی‌منت و خالصانه شهرداری زنجان، به معنای واقعی کلمه، بزم عاشقانه‌ای را برپا کرد. این راهپیمایی عظیم، نه فقط یک تجمع، بلکه یک نمایش شورانگیز از خدمت‌رسانی و ایثار بود. در هر قدم این مسیر، عطر دلنشین نذورات و احسان، مشام جان را می‌نواخت و فضای شهر را با شمیم رضایت الهی پر کرده بود. تصور کنید؛ شربت‌های گوارای خنک که گلوی تشنگان را تازه می‌کرد و هندوانه‌های شیرین و سرخ که با هر قاچ، لبخند رضایت بر لبان خسته رهروان می‌نشاند. بستنی‌هایی که نه فقط کودکان، بلکه بزرگترها را نیز به عالم کودکی می‌برد و گرمای تابستان را برای لحظاتی از یادشان می‌برد.

وای از آن لقمه‌های غذای نذری که بوی بهشت می‌داد و با هر وعده، دل‌ها را سیراب می‌کرد. آب‌دوغ خیارهای خنک و جان‌بخش در آن گرمای مسیر، مانند نوش‌دارویی بود که خستگی را از تن می‌ربود. اینجا حتی واکس زدن کفش‌های خسته و غبارآلود زائران و کوتاهی موی رایگان، رنگ و بوی ارادت به خود گرفته بود؛ گویی هر خدمت کوچک، پیوندی عمیق‌تر با عظمت این حرکت ایجاد می‌کرد.

در میان این همه شور و حال، صحنه‌هایی دیده می‌شد که تا ابد در ذهن و قلب حک می‌شد. پسربچه‌ای نحیف اما با اراده، با مشکی کوچک بر دوش، قدم به قدم پیش می‌آمد و آب حیات می‌بخشید به تشنگان. او نه تنها آب، که عشق و معرفت سقایت می‌کرد؛ گویی خود، مشک عباس را بر دوش داشت و درس ایثار می‌داد. در طول مسیر، دست‌نوشته‌هایی ساده اما عمیق، دل‌ها را می‌لرزاند و اشک را بر گونه‌ها جاری می‌ساخت. یکی از آن‌ها در اوج سادگی، غوغایی به پا می‌کرد: «سه ساله امام حسین تمام حواسش به حجابش بود». این جمله، نه فقط یک یادآوری، بلکه پیامی پر معنا بود؛ اینکه حتی کودکان سه ساله، درس عفاف و پاکدامنی از سیدالشهدا می‌گرفتند و این مسیر، مکتبی برای تربیت نسل‌های آینده بود.

بانوانی را می‌دیدم که با پرچمی از جنس غیرت و چادر، با شکوه و عظمت، پرچم یا حسین را با خود آورده بودند، گویی علم کربلا را بر دوش می‌کشیدند و پیام‌آور صبر و پایداری زینب بودند. در جای جای مسیر، با ابتکاری هوشمندانه و نمادین، پرچم‌های آمریکا و اسرائیل، خوار و ذلیل، بر زمین نقش بسته بود تا زیر گام‌های استوار و قاطع عاشقان، خشم و انزجار از ظلم و ستم جهانی را فریاد زنند؛ پیامی روشن به استکبار که این امت، هیچگاه زیر بار ذلت نمی‌رود.

در این دریای مواج جمعیت، پیر و جوان، کوچک و بزرگ، از هر قشری و با هر سنی، حضور داشتند. اما حضور پرشور و پرنشاط کودکان، با پرچم‌های کوچک ایران در دست‌هایشان، چشمگیرتر و دلنشین‌تر بود. آن‌ها نه فقط قدم برمی‌داشتند، بلکه آینده‌ای روشن و پر امید را با خود حمل می‌کردند؛ آینده‌ای که ریشه‌هایش عمیقاً در عشق به حسین (ع)، باورهای دینی و عزت پرچم ایران تنیده شده است. هر کودک، نمادی از استمرار این نهضت بود.

در گوشه‌ای از مسیر، صندوق‌هایی برای جمع‌آوری کمک‌های مردمی برای بازسازی حرم عمه سادات، حضرت زینب (س)، قرار داده شده بود. اینجا، در مسیر جاماندگان، دلسوختگان و دلدادگان زینب، از عمق جانشان برای یاری او مایه می‌گذاشتند و نشان می‌دادند که عشق به اهل بیت، مرز نمی‌شناسد.

و چه زیبا بود آن بخش که دلنوشته‌ها و آرزوهای قلبی را بر برگه‌های رنگی کوچک می‌نوشتند و با عشق و امید به دیوار می‌چسباندند؛ هر دلنوشته، فریاد عاشقی بود که از اعماق وجود برمی‌خاست و به سوی آسمان پر می‌کشید. غرفه‌ی نقاشی کودکان نیز، دنیایی از خیال و احساس پاک را با رنگ‌ها و نقش‌ها به تصویر می‌کشید و نشان می‌داد که هنر نیز در خدمت عشق حسینی است.

و اما آرامش و امنیت این حماسه باشکوه، با حضور پررنگ، مقتدرانه و بی‌دریغ نیروهای انتظامی، ایثارگران هلال احمر و قهرمانان اورژانس تأمین شده بود، تا این دریای عشق و ارادت، با آرامش کامل و بدون هیچ نگرانی به مقصد برسد و زائران، فارغ از دغدغه‌های امنیتی، تنها به معبود خویش بپردازند.

آری، ای جاماندگان! گرچه جسم‌هایتان نرسید و قسمت نشد که پای پیاده در جاده کربلا باشید، اما دل‌هایتان بی‌شک در حرم سیدالشهدا و بین‌الحرمین، در کربلا بود. این پیاده‌روی عظیم در شهر، تمرینی بود برای رسیدن به آنجا که عشق، مقصد نهایی است و همه جاده‌ها به حسین (ع) ختم می‌شوند.

اینجا، در زنجان، حسین (ع) بار دیگر، قلب‌ها را به هم پیوند زد و روحیه همدلی و ایثار را در جامعه زنده کرد. دل‌هایتان آرام باشد، که این آغاز راهی است برای رسیدن به او، راهی که در هر قدمش، نشانه‌ای از عشق و رستگاری نهفته است.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
غار علیصدر
گوشتیران
او پارک
پاکسان
طبیعت
میهن
triboon
مدیران
تبلیغات