جنگ روانی دشمن و واقعیتهای صنعت هستهای/ امکان رفع ناترازی برق با نیروگاه بوشهر
پشت تبلیغات منفی دشمن، صنعتی ایستاده که میتواند ناترازی برق را پایان دهد، میلیاردها دلار ارزآوری کند و جایگاه هستهای ایران را در منطقه تثبیت سازد؛ مسیری که با خون شهیدان آغاز شد و هیچ تروری آن را متوقف نکرده است.
گروه دانشگاه خبرگزاری تسنیم-زینب امیدی: شهادت دانشمندان برجسته هستهای در جریان جنگ 12 روزه، نهفقط ضایعهای انسانی برای کشور بود، بلکه آزمونی جدی برای توان تابآوری علمی و فنی ایران بهشمار میآید. در روزهای پس از این حادثه، پرسش اصلی این است که آیا صنعت هستهای با همه پیچیدگیها، پروژههای بلندمدت و فناوریهای انحصاریاش میتواند بدون رهبران علمی خود همان شتاب و انسجام پیشین را حفظ کند یا نه؟ در بخش دوم میزگرد «بررسی ابعاد فعالیت هستهای ایران پس از شهادت شهدای هستهای در جنگ 12 روزه» ، اشکان کاظمی دانشجوی کارشناسی فیزیک و پرهام آریا دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی هستهای دانشگاه شهید بهشتی، که هر دو از شاگردان نزدیک شهدای این حوزه بودهاند، این پرسش را از زاویهای متفاوت بررسی میکنند.
در ادامه بخش دوم و پایانی این گفتوگو را از نظر میگذرانید:
تسنیم: چرا دشمنان اینقدر روی گرهزدن مشکلات معیشتی به صنعت هستهای سرمایهگذاری تبلیغاتی کردهاند؟ آیا نمونهای از این فضاسازی یا بازخورد منفی غیرواقعی از سمت افکار عمومی دیدهاید؟
*جنگ روانی دشمن و واقعیتهای صنعت هستهای/روزی مردم میپرسند چرا زودتر این کار را نکردید!
آریا: صنعت هستهای در ایران ظرفیت فوقالعادهای دارد. با این حال، سالهاست دشمنان تلاش میکنند در فضای افکار عمومی این تصویر را بسازند که اگر مردم در زندگی شخصی خود با مشکلی روبهرو هستند، مقصرش صنعت هستهای است. تبلیغات آنها به شکلی بوده که گویی این صنعت بار مالی سنگینی دارد و منابع کشور را میبلعد. اما تجربه شخصی من و بسیاری از دوستان فعال در این حوزه کاملاً برعکس این ادعاهاست. اول از همه باید بگویم که مردم ایران، برخلاف تبلیغات دشمن، همیشه به ما لطف داشتهاند. من هرجا در جمعی گفتهام که در حوزه هستهای کار یا تحصیل میکنم، نهتنها بیاحترامی ندیدهام، بلکه چنان احترام و محبت دیدهام که واقعاً شرمنده میشوم. مردم شریف ما با نجابت برخورد میکنند و از نزدیک که واقعیتها را بشنوند، نگاهشان حتی مثبتتر هم میشود.
مشکل اینجاست که دشمن این ذهنیت غلط را جا انداخته که: 1. اگر مشکلی در کشور هست، مقصرش صنعت هستهای است. 2. فعالان این حوزه حقوقهای نجومی میگیرند؛ مثلاً دانشجوی هستهای 60 یا 70 میلیون تومان و استاد 150 میلیون تومان در ماه دریافت میکند. در حالی که واقعیت هیچکدام اینها نیست. از نزدیک که زندگی و کار فعالان هستهای را ببینید، فشارها و کمبودهای متعدد را لمس میکنید. اگر روزی مردم دقیقاً بفهمند که صنعت هستهای چه ظرفیت عظیمی برای جهش کشور دارد، آن وقت شاید از ما بپرسند: «چرا این همه سال زودتر از این ظرفیتها استفاده نکردید؟»
تسنیم: به طور مثال بگویید صنعت هستهای در بحث ناترازی برق کشور چطور کمک کننده خواهد بود؟
*ظرفیت برق هستهای؛ از بوشهر تا جبران ناترازی ملی
آریا: نمونه ملموس این ظرفیت در زندگی روزمره مردم، حوزه برق است. الان قطعیهای برق را همه میبینیم. کل ناترازی برق ایران در حال حاضر حدود 15هزار مگاوات است. نیروگاه بوشهر که یکی از پروژههای بزرگ هستهای کشور است، در حالی که سالها هر کسی از راه رسیده، چه داخلی چه خارجی، زخمی به آن زده یا محدودش کرده، امروز با همین شرایط 1080 مگاوات برق تولید میکند. برای مقایسه، پیک مصرف برق استان البرز در تابستان 1035 مگاوات است. یعنی همین نیروگاه نیمهفعال بوشهر، با ظرفیت محدود، به اندازه کل برق استان البرز تولید میکند و حتی 40 مگاوات هم مازاد دارد. حالا اگر نیروگاه بوشهر به ظرفیت کامل برسد چه میشود؟ ظرفیت کامل آن 20هزار مگاوات است. یعنی همین یک نیروگاه میتواند تمام ناترازی برق ایران را جبران کند و حتی 5هزار مگاوات مازاد هم داشته باشد. این فقط یک نیروگاه است.
بزرگان ما سالها تحقیق کردهاند و طرحهایی برای ساخت تعداد قابلتوجهی نیروگاه هستهای در ایران آماده است (عدد دقیقش قابل اعلام نیست). فقط تصور کنید اگر برق هستهای جایگاه واقعی خودش را پیدا کند، چه تحول بزرگی رخ میدهد. یک مثال اقتصادی جالب میزنم: در سال 1402، نیروگاه بوشهر در بخشی از تولید خود مشکل فنی داشت که امکان تزریق آن برق به شبکه داخلی نبود. تصمیم گرفتند این بخش از تولید را به جای هدر رفت، به عراق صادر کنند. نتیجه؟ در همان سال، فقط با صادرات یک بخش کوچک از برق، 700 میلیون دلار درآمد نصیب کشور شد. برای صنعت هستهای، این مبلغ در مقابل ظرفیت اصلیاش رقم ناچیزی است، اما نشان میدهد حتی فعالیت محدود هم بسیار سودآور است. در واقع نیروگاه بوشهر از زمان راهاندازی تا امروز، با کار کردن در حد یکدهم توان واقعی و فقط طی چهار سال، تمام هزینههای صنعت هستهای کشور چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن را جبران کرده و وارد سوددهی خالص شده است. این یعنی صنعت هستهای، برخلاف تبلیغ منفی دشمن، نه بار اضافی بر دوش کشور است و نه سرمایهای بیفرجام، بلکه ابزاری استراتژیک برای جهش اقتصادی، بهبود کیفیت زندگی مردم و حتی ایجاد درآمد ارزی پایدار برای ایران.
اگر روزی بتوانیم کل پروژههای کلان هستهای کشور را به طور کامل اجرا کنیم، تأثیر آن بر اقتصاد و زندگی مردم بسیار فراتر از تصور فعلی خواهد بود. آنچه در دهه 90 به عنوان دستاورد یا ظرفیت بالفعل داشتیم، در واقع تنها بخش کوچکی، شاید یکدهم ظرفیت واقعی صنعت هستهای ایران بوده است. یکی از نقاط کلیدی در این موضوع، تأثیر برق هستهای بر مصرف سوختهای فسیلی و بهویژه گاز طبیعی است. در زمستان بیشترین سوخت فسیلی مصرفی برای تولید برق در ایران گاز است؛ گازی که سوخت مشترک نیروگاههای تولید برق و پالایشگاههاست. پالایشگاهها ستون فقرات ارز آوری کشور محسوب میشوند و نقش کلیدی در اقتصاد ملی دارند. هر سال در ماههای سرد، مصرف گاز خانگی و گرمایشی به شدت بالا میرود. در این شرایط برای جلوگیری از قطع گاز مردم، بخشی از گاز پالایشگاهها قطع شده و به مصرف خانگی اختصاص مییابد. نتیجه این تصمیم آن است که نهتنها برق گازی تولید کاهش مییابد، بلکه پالایشگاهها نیز تعطیل میشوند. در زمستانی که گذشت، 14 پالایشگاه به مدت سه ماه کاملاً تعطیل بودند؛ یعنی معادل سه ماه عدم فعالیت کامل این واحدهای عظیم. این مسئله بهطور مستقیم درآمد ارزی کشور را کاهش داد و آثار مستقیمی بر تورم و قیمت ارز گذاشت.
اگر ایران پروژههای کلان هستهای خود را کامل اجرا کند و تولید برق را از نیروگاههای گازی به نیروگاههای هستهای منتقل نماید، یکی از اولین و مهمترین نتایجش این خواهد بود که دیگر حتی یک روز هم نیاز به توقف پالایشگاهها نخواهد بود. بدون محدودیت گازی، تولید پالایشگاهها پایدار میماند و همین عامل میتواند به شکل محسوس باعث کاهش نرخ ارز شود.
*نمونه اقتصادی: صادرات برق به عراق و 700 میلیون دلار درآمد
از سوی دیگر، صادرات برق هستهای ظرفیت عظیمی برای ارزآوری دارد. همانطور که پیشتر گفتم، در یک نمونه کوچک در سال 1402، بخشی از برق نیروگاه بوشهر که امکان تزریق به شبکه داخلی نداشت، به عراق صادر شد و تنها از همین بخش کوچک، 700 میلیون دلار درآمد ارزی ایجاد شد. حال تصور کنید اگر کل ظرفیت برق هستهای به کشورهای منطقه صادر شود، میتواند درآمدی معادل صادرات گاز و فرآوردههای نفتی ایجاد کند. این حجم درآمد ارزی توانایی دارد نرخ ارز را به شکل معناداری کاهش دهد؛ مثلاً بهجای اینکه دلار امروز 90 هزار تومان باشد، شاید به 20 هزار تومان برسد. به همین دلیل است که اگر مردم روزی این واقعیت را بدانند، ممکن است بهجای تکرار باور غلط دشمن که «گرانی دلار به خاطر هستهای است»، از ما بپرسند چرا زودتر این کار را نکردید.
تأثیر انرژی هستهای بر اقتصاد ملی و زندگی شخصی مردم چنان مستقیم و محسوس است که اگر سیاستگذاری صحیح وجود داشته باشد، نتایج آن را در قبوض، قیمت کالاها و حتی اشتغالزایی میتوان دید. در این مسیر، البته نباید همه چیز را علنی و رسانهای کرد. شور و هیجان سیاسی یا اعلام مواضع مستقیم میتواند دست دشمن را در کارش بازتر کند. درستتر آن است که دولت و مسئولان با استفاده از ابزارهای دیپلماتیک و تکنیکهای فرافکنی، اجازه ندهند دشمن از برگههای برنده ایران سوءاستفاده کند. برای نمونه، در سال 1401 جمعی از دانشجویان فیزیک دانشگاههای تهران و امیرکبیر که در حوزه هستهای فعال بودند، جلسهای با دکتر اسلامی (رئیس سازمان انرژی اتمی) داشتند. در آن جلسه بحث رآکتورهای کوچک ماژولار یا SMR (Small Modular Reactors) مطرح شد.
جالب اینجاست که تنها یکی دو هفته پیش، یکی از مقامات ارشد وزارت انرژی آمریکا اعلام کرد این کشور قصد دارد سرمایهگذاری سنگینی روی SMR انجام دهد. این نشان میدهد دانش و ایدههای ایران حتی جلوتر از بسیاری از برنامههای کشورهای پیشرفته است. پس مشکل ما نه فنی است و نه علمی، بلکه بیشتر به مسائل اقتصادی یا سیاسی برمیگردد. ساخت رآکتور هستهای در ایران از نظر فنی ممکن است، اما به دلیل صرفه اقتصادی در مقیاس تولید انبوه، تا امروز محدود بوده است. اگر ایران قصد داشت تا سالهای 1415 یا 1420 حدود 30 رآکتور هستهای ایجاد کند، آنوقت سرمایهگذاری روی خطوط تولید فولادی برای ساخت قطعات پیچیده رآکتور توجیه اقتصادی پیدا میکرد.
تسنیم: به نظر شما چرا در دهه 90، با وجود آمادگی روسها و مهیا بودن زیرساختها، دولت وقت مانع امضای قراردادهای چند رآکتوری شد؟ اگر آن پروژهها در همان زمان اجرا میشد، وضعیت امروز ناترازی برق و تعطیلی پالایشگاهها در زمستان چگونه متفاوت بود؟
*موانع سیاسی و تصمیمات از دسترفته دهه 90 از زبان شهید عباسی
کاظمی: شهید فریدون عباسی نیز اشاره کرده بودند که حتی روسها آماده بودند با ایران قراردادهایی برای ساخت چندین رآکتور امضا کنند و زیرساختها هم مهیا بود، ولی در دهه 90، دولت وقت مانع این روند شد. نتیجه این شد که امروز با بحران ناترازی برق مواجهیم. اگر همان موقع نیروگاه بوشهر و پروژههای مشابه بدون مانع و به شکل کامل فعال میشدند، اکنون نه در تولید برق ناترازی داشتیم و نه پالایشگاهها مجبور به تعطیلی زمستانی میشدند. امروز ما با وضعیتی روبهرو هستیم که اگر نیروگاه بوشهر و سایر پروژههای کلان هستهای در نهایت ظرفیت خود کار کنند، نهتنها تمام ناترازی برق کشور جبران میشود، بلکه به 5000 مگاوات مازاد تولید برق هم میرسیم؛ یعنی حدود پنج برابر پیک مصرف برق کل استان البرز. این عدد تنها یک شاخص فنی نیست، بلکه نشان میدهد ایران چه پتانسیل اقتصادی و ژئوپلیتیکی عظیمی را میتواند فعال کند.
فرض کنید تا سالهای 1415 یا 1420، ایران تعداد زیادی رآکتور فعال داشته باشد، چرخه سوختش کامل باشد و به طور مستقل برق هستهای تولید کند. در این شرایط و در چارچوب همان قوانین و معاهدات بینالمللی (که اکنون هم عضو آنها هستیم)، ایران میتواند به عنوان پیمانکار بینالمللی، در کشورهای منطقه مثلاً عربستان رآکتور بسازد. این یعنی دیپلماسی انرژی با دست بازتر و نفوذ منطقهای بیشتر، نه توقف به بهانه ترس دیگران از بمب هستهای که ما بارها نشان دادهایم قصد ساخت آن را نداریم. اما متأسفانه بخشی از این ظرفیتها به دلیل تعهدات سیاسی و توافقاتی نظیر برجام، یا به طور مستقیم متوقف و یا به شدت محدود شدهاند.
تسنیم: امروز ما در وضعیتی هستیم که بعد از یک جنگ تحمیلی 12 روزه و از دست دادن عزیزانی که جایگزینی برایشان وجود ندارد، دانشمندانی که هرکدام ستون علمی کشور بودن باید به مسیر ادامه دهیم. این شهدا دانشجویان و متخصصان بسیاری را تربیت کردهاند و امید داریم راهشان ادامه پیدا کند. نظر شما در این خصوص چیست؟
آریا: یکی از نکات مهمی که کمتر در گفتوگوها مطرح میشود، آمادگی بلندمدت این استادان برای چنین روزی بود. بسیاری از استادان هستهای سالها پیش از شهادت خود، آگاهانه برای جانشینپروری کار کرده بودند. مرحوم شهید عباسی برای ما روایت کرده بود که روزی خبرنگاری از او پرسید: «اگر شما شهید شوید چه میشود؟» و او با نشان دادن عکس دستهجمعی با دانشجویان گفت: «اینها را خودم آموزش دادهام، اگر من نباشم اینها جای من را میگیرند و یک ساعت هم کار زمین نمیماند.»
*فرهنگ جانشینپروری در میان استادان هستهای/یک روز هم صنعت ما متوقف نمیشود
همین ویژگی را در استادان دیگری چون شهید مینوچهر نیز میشد دید. گاهی با آنها صحبت میکردیم و متوجه آرامش عمیقشان میشدیم؛ انگار بهطور کامل آماده بودند. حتی استادانی که به بازنشستگی نزدیک میشدند، مثل استاد مینوچهر، میگفت: «کلاسهایم را کم کردهام، چند واحد باقی مانده و بعد میخواهم کنار بکشم.» آنها همه کارهای علمی و پژوهشی خود را تکمیل کرده بودند و جانشینان کافی تربیت کرده بودند. از شاگردان این شهدای بزرگ میتوان به افرادی مثل شهید فقهی و دیگر پژوهشگران برجسته اشاره کرد که مسیر را ادامه میدهند. این پیوستگی زنده در نیروی انسانی صنعت هستهای ایران، همان پیامی است که باید به گوش رژیم صهیونیستی برسد: «با ترور دانشمندان، یک روز هم صنعت ما متوقف نمیشود.»
کاظمی: سؤال در شرایط فعلی این است که باید چه کرد؟ به نظر من، وظیفه نسل دانشجویان و محصلان رشتههای مرتبط با هستهای این است که پیگیری علمی مداوم داشته باشند و نگذارند این حوزه به عرصه صرفاً سیاسی تقلیل یابد. در گذشته، جنبش دانشجویی گاهی در برابر جریانهای حزبی کوتاه آمده است. باید بازگشت به ریل اصلی توسعه علمی و فنی متناسب با نیاز کشور در اولویت قرار گیرد. در غیر این صورت، با تداوم فشارها و مکانیزمهایی مثل Snapback، دوباره به فضای تحریمی دهه 80 بازمیگردیم. آن زمان ایران نه بهانهای داشت و نه محدودیتی، ولی امروز با همان فشارها مواجه است. از قضا، شاید این فشار دوباره ایران را ناچار کند به سمت توسعه پرسرعت در حوزههایی برود که اتفاقاً ظرفیت مغفول دارند؛ مانند همجوشی هستهای (Fusion). دنیا بهتدریج در حال حرکت به سمت کاربردیسازی فناوری همجوشی است، فناوریای بسیار پیشرفتهتر از شکافت هستهای (Fission) و با پتانسیل بالا در تولید انرژی پاک. در نگاه اول، شاید به نظر برسد ایران در این زمینه کاملاً عقب است، اما در سطح علمی و پژوهشی، بسیاری از دانشمندان ایرانی بهروز هستند و تحقیقات جدی در این حوزه انجام میدهند.
آریا: برخلاف تصور عمومی، جامعه علمی هستهای ایران نهتنها از روندهای روز علم غافل نیست، بلکه پروژههای تحقیقاتی در گداخت هستهای (Fusion) به شکل منظم دنبال میشود. با این حال، این حوزه نیازمند توجه، سرمایهگذاری و اراده سیاسی بیشتری است، چون اگر آینده انرژی جهان به سمت فیوژن برود و ما غافل بمانیم، عقبماندگی علمی ممکن است به صد سال و حتی بیشتر برسد. پس مسیر روشن است: حفظ و تقویت نیروی انسانی جانشینپرورده، تمرکز بر توسعه فنی به جای درگیریهای سیاسی، استفاده از ظرفیتهای قانونی بینالمللی برای صادرات فناوری و انرژی هستهای، و سرمایهگذاری همزمان روی علم روز مانند همجوشی هستهای. وقتی من میگویم یک موضوع را «عملیاتی» میبینم، منظورم این است که فرآوری آن مسیر طولانیای را طی کرده و از مرحله ایده و حرف فراتر رفته است. بهنظر من، دو موضوع در شرایط فعلی باید بهصورت ویژه مورد توجه باشد: نخست، توسعه ساخت رآکتور و توانمندی نیروی هستهای؛ و دوم، مسئله همجوشی هستهای.
تسنیم: اگر علاقهمند باشید پایان این میزگرد را با ذکر خاطره از شهدای هستهای اخیر به پایان ببریم.
کاظمی: حوالی دیماه سال 1401 ما برای برنامهای با عنوان «پرونده هستهای ایران» شهید فریدون عباسی را دعوت کردیم. خاطرم هست ابتدا تلفن ایشان را پیدا کردم و همان روز جمعه پیام فرستادم. وقتی پاسخ دادند، برایم جالب بود؛ تماس گرفتم و ایشان با گرمی تمام جواب دادند. خیلی سریع و ساده گفتند: «موضوعات جلسهتان چیست؟ چه زمانی برگزار میشود؟» و وقتی توضیح دادم، هیچجا نگفتند «نه» یا «نمیتوانم بیایم». ظرف پنج دقیقه هماهنگ شد و قرار آمدنشان قطعی شد. روز برگزاری جلسه، حدود ساعت 2:50 حتی زودتر از موعد برگزاری، وارد دانشگاه شدند. نخست به اتاق رئیس دانشکده رفتیم و کمی صحبت شد. قرار بود از آنجا وارد سالن اصلی شویم که پر از دانشجویان علاقهمند بود. اما قبل از ورود، بحث به انپیتی کشید، خود من به موضوعاتی مانند معاهدهها و آژانس علاقه داشتم.
*خاطره از دیدار با شهید دکتر فریدون عباسی و درس کوتاه اما عمیق
در خلال صحبتها، آقای عباسی گذاشت من آتشم بخوابد بعد از من پرسید: «انپیتی را خواندهای؟» گفتم کامل نخواندهام. پرسیدند: «میدانی چه الزامات و تعهداتی برای کشورهای دارای بنبست وجود دارد و چه برای کشورهایی که ندارند؟» پاسخ دادم نه! ایشان توضیح داد و سپس گفت: «هیچوقت بدون مطالعه و پشتوانه ورد بحث نشو چون میشوی مثل آقای ایکس در دولت دهه 90». این حرف مثل یک درس اخلاقی کوتاه و عمیق برای من بود؛ همان سه چهار دقیقهای که گفتند، تأثیر بسیار زیادی بر رویکردم گذاشت.
خاطره دیگری از شهید ذوالفقاری دارم؛ ایشان معاون اداریـمالی دانشگاه شهید بهشتی بودند. در دانشکده فیزیک، نمازخانه خواهران وضعیت خوبی نداشت و برای برادران هم نداشتیم و ما پیگیری کرده بودیم برای تخصیص مکان بهتر. یک روز هنگام بازگشت به خوابگاه، از مقابل دانشکده شیمی که در حال ساخت بود عبور میکردیم. یکی از دوستان گفت: «برویم از آقای ذوالفقاری بپرسیم نامه ما چه شد؟» دم غروب بود و من تعجب کردم که ایشان با وجود نزدیک بودن اذان، حاضر شدند بیایند ماجرا را بررسی کنند. سوار ماشین دانشگاه شدیم، با ایشان به دانشکده فیزیک رفتیم، چند مکان را بازدید کردیم و حتی از ما پیشنهاد گرفتند که کجا بهتر است. ایشان با گرمی و جدیت موضوع را پیگیری کردند و جالب اینجاست که تنها دو یا سه هفته بعد، نمازخانهای تمیز، فرششده و مجهز تحویل داده شد. این از معدود نمونههایی بود که در آن پیگیری یک مسئول دانشگاهی بهسرعت به نتیجه عملی رسید.
و خاطره آخر، مربوط به شهید طهرانچی است. در دانشکدهها رسم است که بسیج دانشجویی در ماه رمضان مراسم افطاری برگزار میکند. شماره تلفن ایشان را پیدا کردم و تماس گرفتم. بسیار گرم و صمیمی پاسخ دادند. باورم نمیشد که با وجود مشغله زیاد، اینقدر با حوصله پاسخ میدهند. البته گفتند که اگر زودتر اطلاع داده بودیم، حتماً میآمدم، اما در آن زمان برنامه دیگری داشتند. بااینحال، همین توجه و پاسخ صمیمانه برایم ارزشمند بود و باعث خوشحالی شد که دانشگاه فیزیک چنین افرادی را در خود داشت. اینها خاطراتی است که برای من نه فقط یادآور شخصیت والای این شهداست، بلکه نشان میدهد توجه به مسائل انسانی و عملی در کنار مأموریت علمی، میتواند اثرات ماندگاری بگذارد.
انتهای پیام/