واگرایی خزنده در مناسبات باکو ـ مسکو و تبعات آن برای قفقاز
بهطورکلی و براساس متغیرهای موجود چنین بهنظر میرسد که نشانههای اخیر از سردشدن تدریجی روابط آذربایجان و روسیه را نباید نادیده گرفت، گرچه این واگرایی هنوز به مرحله گسست راهبردی نرسیده است، اما اگر تحت کنترل قرار نگیرد میتواند به بیثباتی منجر شود.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، تحولات پرشتاب روزهای اخیر در مناسبات جمهوری آذربایجان و روسیه، از بروز سطحی یک تنش فراتر رفته و نشانههایی از واگرایی تدریجی میان دو بازیگر قفقاز جنوبی را به نمایش گذاشته است.
یورش نیروهای امنیتی روسیه به منازل برخی خانوادههای آذری داخل خاک این کشور، کشتهشدن 2 نفر و همزمان بستهشدن دفتر خبرگزاری اسپوتنیک روسیه در باکو و بازداشت شماری از کارکنان آن، تنها حوادثی مقطعی نیستند؛ بلکه میتوان آنها را نشانهای از ورود روابط مسکو و باکو به مرحلهای جدید و پرتنش ارزیابی کرد،
در این میان، اقدام رسمی مسکو در احضار سفیر آذربایجان نیز بر جدی بودن این تنش دلالت دارد؛ اما پرسش اصلی آن است؛ این رخدادها چه روند عمیقتری را بازتاب میدهند؟ و مهمتر از آن، در پسِ این تنشها، نقش بازیگران فرامنطقهای تا چهاندازه مؤثر بوده است؟
مسکو و باکو در مسیر واگرایی تدریجی
جمهوری آذربایجان طی سالهای اخیر کوشیده است ضمن بهرهبرداری از روابط اقتصادی و امنیتی با مسکو، تدریجاً دامنه وابستگی خود به ساختارهای تحت رهبری روسیه را کاهش دهد. از زمان پایان جنگ دوم قرهباغ در سال 2020 این رویکرد شتاب بیشتری یافته است.
باکو که خود را پیروز این نبرد میداند، اکنون با اعتماد به نفس ژئوپولیتیکی بالاتری در مناسبات منطقهای ظاهر میشود و تلاش دارد موازنهسازی جدیدی میان روسیه، ترکیه و غرب ایجاد کند.
در مقابل، روسیه که از یکسو درگیر جنگ فرسایشی در اوکراین و از سوی دیگر تحت فشار تحریمهای غربی قرار دارد، نمیتواند نسبت به کاهش نفوذش در قفقاز جنوبی بیتفاوت باشد.
از نگاه مسکو، تقویت نقش ترکیه و گسترش نفوذ نهادهای غربی در باکو، تهدیدی راهبردی برای منافع دیرپای روسیه در حیاط خلوت سنتیاش تلقی میشود.
پشتگرمی غرب؛ جسارت فزاینده باکو
آنچه در این میان اهمیت دارد، نقش غیرمستقیم و پنهان غرب در تحولات جاری است. اگرچه نمیتوان مدعی شد که ایالات متحده یا اتحادیه اروپا نقشی مستقیم در تنشهای اخیر ایفا کردهاند، اما پشتگرمی سیاسی و انرژیمحور غرب به جمهوری آذربایجان در سالهای اخیر، جسارت این کشور برای مقابله با فشارهای روسیه را بهطور محسوسی افزایش داده است.
باکو با درک نیازهای اروپا به منابع انرژی جایگزین روسیه، تلاش کرده است خود را بهعنوان شریک قابلاعتماد معرفی کند. امضای توافقهای بلندمدت انرژی، همکاریهای ترانزیتی و تعاملات روزافزون با نهادهای امنیتی غرب، در واقع ابزاری برای افزایش وزن استراتژیک خود بوده است؛ ابزارهایی که اکنون در واکنش به فشارهای روسی نیز بهکار گرفته میشوند.
پیامدهای پیشِرو: بیثباتی بیشتر در قفقاز جنوبی
واگرایی روزافزون میان روسیه و آذربایجان، میتواند بر معادلات امنیتی و سیاسی قفقاز جنوبی تأثیرات متعددی بگذارد.
افزایش رقابت ژئوپولیتیکی در منطقه؛ کاهش نفوذ روسیه میتواند فضای بیشتری برای نقشآفرینی بازیگرانی چون ترکیه، رژیم صهیونیستی و حتی بازیگران فرامنطقهای مانند ناتو فراهم سازد.
تضعیف مسیرهای حلوفصل سیاسی بحرانهای منطقهای؛ با تضعیف اعتماد میان مسکو و باکو، حلوفصل پایدار مسائل قرهباغ، کریدور زنگزور و تنشهای مرزی دشوارتر خواهد شد.
تشدید بیاعتمادی در الگوی همکاریهای منطقهای؛ باکو و مسکو که تا پیش از این در قالب مذاکرات سهجانبه با حضور ایران نیز تعاملاتی داشتند، ممکن است از قالبهای مشترک فاصله بگیرند.
بهطورکلی و بر اساس متغیرهای موجود چنین بهنظر میرسد، نشانههای اخیر از سرد شدن تدریجی روابط جمهوری آذربایجان و روسیه را نباید نادیده گرفت، گرچه این واگرایی هنوز به مرحله گسست راهبردی نرسیده است، اما اگر تحت کنترل و مدیریت قرار نگیرد، میتواند به بیثباتی بیشتر در منطقه قفقاز جنوبی دامن بزند.
در این میان، نقش بیواسطه و غیرمستقیم غرب، در قالب حمایتهای سیاسی، اقتصادی و رسانهای از باکو، بهعنوان یک فاکتور تشدیدکننده باید مورد توجه قرار گیرد، در چنین شرایطی، ضروری است که بازیگران منطقهای، بهویژه جمهوری اسلامی ایران، با نگاهی واقعگرایانه و بر مبنای حفظ ثبات منطقه، ابتکاراتی برای جلوگیری از گسترش شکاف میان همسایگان مهم خود پیگیری کنند؛ چرا که هرگونه بیثباتی در قفقاز جنوبی، در نهایت آثار خود را بر امنیت، انرژی و تعاملات مرزی ایران نیز خواهد گذاشت.
معصومه محمدی کارشناس مسائل اوراسیا
انتهای پیام/+