تاثیر استفاده از تسلیحات غربی علیه خاک روسیه در راهبرد مسکو

تاثیر استفاده از تسلیحات غربی علیه خاک روسیه در راهبرد مسکو

تحلیل رویکرد فعلی آمریکا در کمک به اوکراین و مجوز استفاده از تسلیحات غربی علیه خاک روسیه نشان می‌دهد که ممکن است تأثیر انباشته این کمک‌ها بر محاسبات پوتین و کرملین نادیده گرفته شود. این مسئله می‌تواند به تغییرات بزرگ‌تری در سیاست‌های روسیه منجر شود.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، با وجود هشدارها و تهدیدات هسته‌ای روسیه، ایالات متحده توانسته کمک‌های نظامی پیشرفته‌ای به اوکراین ارائه دهد، بدون اینکه با تلافی جدی روسیه مواجه شود. این نشان می‌دهد که پوتین تاکنون تمایلی به حمله مستقیم به غرب نداشته است.

ممکن است اقداماتی که امروز برای پوتین قابل تحمل است، در آینده منجر به واکنش‌های شدیدتری شود. این به معنای آن است که خطوط قرمز روسیه هنوز کاملاً مشخص نیست و ممکن است در آینده تغییر کند.

تحلیل رویکرد فعلی آمریکا در کمک به اوکراین و مجوز استفاده از تسلیحات غربی علیه خاک روسیه نشان می‌دهد که ممکن است تأثیر انباشته این کمک‌ها بر محاسبات پوتین و کرملین نادیده گرفته شود. این مسئله می‌تواند به تغییرات بزرگ‌تری در سیاست‌های روسیه منجر شود.

کارشناسان روسی معتقدند که ایالات متحده ترس خود را از جنگ هسته‌ای از دست داده، که این عامل در دوران جنگ سرد برای ثبات جهانی اهمیت زیادی داشته است. این تغییر نگرش ممکن است باعث شود روسیه به دنبال روش‌های جدیدی برای بازگرداندن این ترس باشد.

راهبرد مقابله نمادین

در بین نخبگان سیاست خارجی روسیه، پیشنهاداتی مطرح شده که شامل استفاده از سلاح‌های هسته‌ای تاکتیکی، آزمایش نمایشی بمب هسته‌ای، حمله به ماهواره‌های آمریکایی یا پهپادهای شناسایی است. هر یک از این اقدامات می‌تواند به بحران جدی بین واشنگتن و مسکو منجر شود.

ظهور مجدد کشتی‌ها و زیردریایی‌های روسی در دریای کارائیب تصادفی نیست و نشان‌دهنده یک حرکت استراتژیک محاسبه‌ شده است. این اقدام پاسخی به اعلام ناتو مبنی بر امکان استفاده اوکراین از تسلیحات غربی برای حمله به خاک روسیه و همچنین سیگنال‌هایی از سوی کشورهایی مانند فرانسه است که احتمال اعزام نیرو به اوکراین را رد نکرده‌اند.

اقدامات روسیه در دریای کارائیب به نوعی نشان‌دهنده تعامل نمادین با متحدان منطقه‌ای است که معمولاً به رهبری ایالات متحده در این منطقه چالش هایی را ایجاد می کند. این نمایش قدرت نظامی بخشی از رویکرد "مقابله نمادین" روسیه در روابطش با آمریکای لاتین و کارائیب است.

نخبگان روسی جهان را به دو بخش تقسیم می‌کنند: خارج نزدیک: شامل سرزمین‌های اتحاد جماهیر شوروی سابق که روسیه به دلیل میراث تاریخی، اقتصادی و فرهنگی خود نسبت به این مناطق حقوق "طبیعی" قائل است. خارج از کشور: شامل بقیه جهان که روسیه ممکن است منافعی داشته باشد، اما تعاملاتش در این مناطق محدودتر است.

حضور نظامی روسیه در دریای کارائیب می‌تواند به تغییر در پویایی قدرت جهانی منجر شود و رقابت استراتژیک بین قدرت‌های بزرگ را افزایش دهد. این اقدامات، به ویژه در زمینه جنگ روسیه و اوکراین، به عنوان تلاش روسیه برای نشان دادن قدرت و نفوذ خود در مقابل اقدامات و اعلام‌های ناتو و متحدان غربی تلقی می‌شود.

نگاه روسیه به آمریکای لاتین، به ویژه دریای کارائیب را به عنوان «خارج نزدیک» ایالات متحده می‌بیند. این منطقه از دید روسیه همان اهمیتی را دارد که کشورهای شوروی سابق برای روسیه دارند. بنابراین، تعامل روسیه با این کشورها به نوعی پاسخ به حمایت ایالات متحده از اوکراین و دیگر مناطق در «خارج نزدیک» روسیه است.

برخلاف حمایت ملموس و مادی ایالات متحده از اوکراین، اقدامات روسیه در آمریکای لاتین عمدتاً نمادین بوده است. این اقدامات نشان‌دهنده ظرفیت مسکو برای تعامل با کشورهای نزدیک به خاک ایالات متحده است و به نوعی به واشنگتن یادآور می‌شود که نمی‌تواند روسیه را در سطح جهانی منزوی کند.

در طول جنگ جهانی دوم و پس از آن، شوروی روابط دیپلماتیک و اقتصادی خود را با کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب برقرار کرد. هرچند این روابط با شروع جنگ سرد کاهش یافت، اما آمریکای لاتین همچنان عرصه مهمی برای شوروی باقی ماند.

کوبا به عنوان یک استثنا، به شدت به کمک شوروی وابسته شد، اما شوروی به طور مستمر به دنبال فرصت‌هایی برای تعامل نظامی، اقتصادی و ایدئولوژیک در منطقه برای به چالش کشیدن سلطه ایالات متحده در نیمکره غربی بوده است. حضور و تعاملات روسیه در نیمکره غربی، به ویژه در دریای کارائیب، نشان‌دهنده راحتی مسکو در این منطقه و احتمال تشدید تنش‌ها بین دو کشور است. این اقدامات نمادین، هرچند ممکن است تأثیر مستقیمی نداشته باشند، اما نشان‌دهنده قدرت و نفوذ روسیه در نزدیک‌ترین مناطق به ایالات متحده هستند.

روسیه با استفاده از مجموعه ابزارهای سیاست محدود اما چندوجهی، شامل روابط نظامی، سیاسی و اقتصادی و همچنین فضای اطلاعاتی، در نیمکره غربی به‌ ویژه آمریکای لاتین فعالیت می‌کند. این اقدامات فراتر از نمایش قدرت سخت بوده و شامل حمایت دیپلماتیک، تسهیل تجارت و دور زدن تحریم‌ها است.

در سال 2019، حمایت روسیه از نیکلاس مادورو در ونزوئلا از جمله حمایت دیپلماتیک و کمک به دور زدن تحریم‌ها از طریق تجارت نفت، از عوامل موثر در شکست تلاش‌های ایالات متحده و کشورهای دیگر برای سرنگونی حکومت مادورو بود.

تحریم‌های اعمال شده بر روسیه پس از حمله به اوکراین، کشورهای آمریکای لاتین را به بازنگری در مواضع خود واداشته است. به عنوان مثال، برزیل و پنج کشور دیگر درخواست حذف کودهای تولیدی روسیه از فهرست تحریم‌ها را داشتند، چرا که وابستگی شدید به این کودها، اختلال در بخش کشاورزی آن‌ها را به دنبال داشت.

روسیه با استفاده از اهرم‌های اقتصادی خود، مانند کنترل بر صنعت صادرات موز اکوادور، فشارهایی را بر کشورهای منطقه وارد کرده است. این اهرم‌ها می‌توانند کشورهای هدف را به تغییر تصمیمات استراتژیک، مانند انتقال تسلیحات ساخت شوروی و روسیه به اوکراین، وادار کنند.

نمایش قدرت نظامی روسیه در دریای کارائیب و اقیانوس اطلس بخشی از استراتژی متقابل نمادین آن است. این حضور نظامی پس از جنگ روسیه و گرجستان در سال 2008 به طور سیستماتیک افزایش یافت و شامل استقرار ناوگان‌های نظامی و بازدید از کشورهای متحد مانند ونزوئلا، کوبا و نیکاراگوئه است.

روسیه در سال‌های اخیر توانایی‌های نظامی خود را با استفاده از فناوری موشکی پیشرفته، مانند موشک‌های کروز مافوق صوت زیرکون M223 و موشک‌های کروز کالیبر و اونیکس، به نمایش گذاشته است. این موشک‌ها روی ناوچه‌ها و زیردریایی‌های هسته‌ای نصب شده و به طور سیستماتیک در سوریه و اوکراین مورد استفاده قرار گرفته‌اند.

اگرچه استقرار فعلی نظامی روسیه در دریای کارائیب با بحران موشکی کوبا در سال 1962 تفاوت دارد و کرملین هنوز از هیچ یک از خطوط قرمز واشنگتن در این منطقه عبور نکرده، اما نمایش توانایی‌های نظامی دریایی روسیه نشان‌دهنده پتانسیل تشدید تنش‌ها بین دو قدرت بزرگ است.

روسیه با استفاده از استراتژی چندوجهی، از جمله استقرار نیروهای دریایی در دریای کارائیب، به دنبال ارزیابی و تقویت نفوذ خود در این منطقه است. این اقدامات نشان از تمایل مسکو برای به چالش کشیدن سلطه ایالات متحده در نیمکره غربی و استراتژی کلان واشنگتن برای انکار استراتژیک را دارد.

استقرار نیروهای دریایی روسیه در دریای کارائیب نمایانگر عدم توافق مسکو با تقویت نظامی ناتو در اوکراین و اروپای شرقی است. این اقدام همچنین نشان دهنده قدرت و ظرفیت روسیه برای ایجاد اختلال در منطقه‌ای است که به عنوان حوزه نفوذ واشنگتن شناخته می‌شود.

آمریکای لاتین تاریخی به عنوان یک منطقه صلح آمیز و کمتر مرتبط با رقابت‌های قدرت بزرگ‌تر، به تحلیل ژئوپلیتیکی این منطقه کمک کرده است. در حال حاضر، با وجود تمایل بین‌المللی روسیه و تعاملات آن با کشورهایی مانند کوبا، نیکاراگوئه و ونزوئلا، تأثیرات این تعاملات نسبت به گذشته کمتر دراماتیک به نظر می‌رسد.

تعاملات روسیه با چین، به ویژه در زمینه‌های حساس مانند استقرار پایگاه‌های نظامی خارجی و تسلیحات استراتژیک، نشان از همبستگی و تعامل عمیق این دو قدرت است. این نقش برای دینامیک‌های منطقه‌ای و بین‌المللی اهمیت زیادی دارد.

این نوع همکاری شامل مواردی مانند تبادل اطلاعات در زمینه تسلیحات، همکاری در مبارزه با مواد مخدر، همکاری در زمینه زیرساخت‌های فضایی و بازدیدهای دریایی است.

این همکاری ممکن است به سرعت و با توجه به نیازهای هر دو طرف، به رقابت و تنش‌های ژئوپلیتیک جدیدی در منطقه منجر شود. حضور یک زیردریایی هسته‌ای از یک قدرت فرامنطقه‌ای مانند روسیه در منطقه، همراه با کشتی‌های حامل موشک‌های کروز مافوق صوت، نگرانی‌های امنیتی برای کشورهای آمریکای لاتین به وجود می‌آورد.

این حضور می‌تواند به تغییر در تعادل نظامی منطقه و ایجاد بی‌ثباتی‌های استراتژیک منجر شود. در مورد بی ثباتی استراتژیک، حضور نیروهای نظامی بالقوه مانند زیردریایی‌های هسته‌ای می‌تواند منجر به افزایش تنش‌های نظامی و استراتژیک شود.

این موضوع نیازمند توجه و همکاری بین‌المللی برای کنترل و کاهش تهدیدات است. به طور کلی، هر تغییری در تعادل نظامی منطقه باید با دقت و با توجه به اثرات آن بر امنیت و پایداری منطقه مورد ارزیابی قرار گیرد.

معاهده تلاتلولکو که در سال 1967 امضا شد، اهمیت بسیاری در ایجاد ثبات استراتژیک در آمریکای لاتین و کارائیب داشته است. این معاهده به‌ طور موثری از آزمایش، استفاده، ساخت یا دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای در منطقه جلوگیری می‌کند و همچنین استقرار هرگونه سلاح از کشورهای غیرمنطقه‌ای را منع می‌کند. این توافق اساسی برای حفظ صلح و امنیت در منطقه بوده و هنوز هم اهمیت زیادی دارد.

نکات کلیدی معاهده تلاتلولکو و اهمیت آن عبارتند از:

- منع سلاح‌های هسته‌ای

معاهده تلاتلولکو از هر کشور در منطقه  که بخواهد از سلاح‌های هسته‌ای استفاده کند یا  به آن‌ها دستیابی یابد جلوگیری می کند. این تدابیر مهم برای کنترل تسلیحات و جلوگیری از افزایش تنش‌های نظامی در منطقه است.

-استراتژی‌های نظامی بالقوه

حضور نیروهای نظامی، به ویژه از نوع هسته‌ای و استقرار تسلیحات مانند موشک‌های مافوق صوت، چالش‌های جدیدی برای منطقه و امنیت جهانی ایجاد می‌کند. این نقاط نگرانی برای کشورهای منطقه‌ای می‌باشند که به دنبال حفظ استقلال و امنیت خود هستند.

-نقش مهم در حفظ صلح و ثبات

معاهده تلاتلولکو نقش مهمی در حفظ صلح و ثبات استراتژیک در آمریکای لاتین و کارائیب ایفا کرده است. این توافق به کشورهای منطقه امکان می‌دهد که به‌طور مستقیم و از موقعیت قدرتمندانه‌ای، بر روی موضوعات بحرانی امنیتی و استراتژیک در منطقه تأکید کنند و جلوی هرگونه تهدید جدی به امنیت منطقه‌ای را بگیرند.

با توجه به مطالب بیان شده و استفاده اوکراین در 30 می از تسلیحات نظامی آمریکا برای تقابل در منطقه خارکیف و تحولات جدید و نشان‌دهنده حضور نظامی روسیه در کارائیب، حفظ و اجرای معاهده تلاتلولکو از اهمیت بیشتری برخوردار است تا جلوی هرگونه تنش نظامی و استراتژیک در منطقه را بگیرد.

نیاز به همکاری منطقه‌ای و بین‌المللی برای مقابله با چالش‌های ناشی از نیروهای خارج از منطقه و حفظ امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی بیش از پیش حائز اهمیت است.

معصومه محمدی کارشناس اوراسیا

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon