ترکیه در دنیای پساغربی با چه چالشهایی روبروست؟ - بخش اول
سران مسئول سیاست گذاری خارجی ترکیه، ایده دنیای پساغربی را پذیرفتهاند و حتی قویاً از صحت این فرضیه حمایت میکنند. ترکیه برای ورود به مسیر جدید، مشکلات و موانعی دارد و باید شرایط منطقهای و فرامنطقهای را به درستی درک کنیم.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، بسیاری از کارشناسان روابط بین الملل در ترکیه، معتقدند که جهان در آستانه یک تحول دیپلماتیک عظیم قرار گرفته و حمله طوفان الاقصی، بسیاری از موازنات را تغییر خواهد داد.
در نتیجه رقابت شرق و غرب هم با تغییرات محسوسی همراه خواهد بود و ترکیه به عنوان یکی از کشورهایی که به شدت تحت تاثیر پیامدهای تنش های منطقه ای است، باید تکلیف خود را با ائتلاف های بین المللی روشن کند.
کارشناسان و اندیشکده های مختلفی در ترکیه، بر روی این موضوع بحث می کنند که چرا ترکیه به عنوان یک کشور عضو ناتو و نامزد ورود به اتحادیه اروپا، از سویی با بی اعتنایی آمریکا و اروپا روبرو شده و از دیگر سو، در مسیر دوستی و ایجاد ارتباط استراتژیک با روسیه و چین نیز به یقین کامل نرسیده است.
اگر چه بخشی از مباحث ارتباط ترکیه با جهان شرق و غرب، ارتباط دقیق و مستقیمی با رقابت احزاب ترکیه دارد و مخالفین اردوغان عمدتاً خواهان توسعه رابطه با غرب هستند، اما تحلیل های دانشگاهی، فراتر از چند و چون رقابت احزاب، به رویکرد استراتژیک کشورها و منافع ملی آنها می پردازد و به همین دلیل، این دسته از تحلیل ها، شایان توجه و تامل بیشتری هستند.
یکی از متخصصینی که درباره ماهیت نگرش سیاسی دولت اردوغان به شرق و غرب جهان نگران است، آکادیمیسین مشهوری به نام پروفسور فواد کِیمان است.
از دید کِیمان رویکرد سیاست خارجی ترکیه درباره شرق و غرب عالم، نامشخص و بلاتکلیف است و این کشور با 8 معضل دیپلماتیک مهم مواجه شده است.
پروفسور کِیمان معاون رئیس و عضو هیئت علمی دانشگاه سابانجی، مدیر اندیشکده ای به نام «مرکز سیاست استانبول» (IPC) و عضو آکادمی علوم ترکیه است.
وی همچنین عضو هیئت مشاوران بسیاری از اندیشکده های بین المللی و مجلات دانشگاهی است و مطالعاتی در مورد دموکراسی سازی، جهانی سازی، روابط بین الملل، جامعه مدنی و روابط دولت - جامعه در ترکیه انجام دارد. او نویسنده کتاب مهمی با این عنوان است: «هژمونی از طریق دگرگونی: سیاست خارجی، هویت و دموکراسی در ترکیه».
پروفسور کِیمان در یک یادداشت تحلیلی، به بررسی پدیده ای به نام جهان پساغربی پرداخته و درباره جایگاه ترکیه در موازنات جدید جهان، اظهار نظر کرده است:
جهانِ پساغربی، استقلال استراتژیک و سیاست خارجی ترکیه
تحقیقات گسترده درباره انواع مخاطرات و ریسک در جهان در سال 2024 و آینده نزدیک، نشان دهنده برجسته شدن دو متغیر مهم است. یکی از آنها جنگ است و دیگری، بحران آب و هوایی. همچنین «نابرابری» و «تنگنای تامین هزینه معیشتی» که پیش از این در دو رتبه اول قرار داشتند، این بار در رتبه های سوم و چهارم قرار دارند. این روند، با مفاهیم مهمی همچون «امنیت غذایی» و «مارپیچ خشونت-فقر-محرومیت» ارتباط دارد.
همان گونه که قبلاً در مقالات و سخنرانی هایم در مورد جهانی شدن بیان کرده ام، جنگ و بحران اقلیمی، مهم ترین خطرات جهان هستند که نه تنها بر امنیت دولت، بلکه مهمتر از آن بر امنیت انسانی، امنیت زیست محیطی و به طور کلی امنیت زندگی، اثر مخرب می گذارند. چرا که جنگ و بحران اقلیمی باعث می شود که احساس «عدم اطمینان»، «بیا عتمادی» و «اضطراب»، روان شناسی اجتماعی و فردی را به شدت تحت تأثیر قرار دهد.
از سال 2022 میلادی شاهد ادامه جنگ روسیه و اوکراین هستیم و حالا هم به دنبال جنگ اسرائیل و فلسطین از 7 اکتبر 2023 میلادی، با خطر نسل کشی در غزه روبرو هستیم و از خطر سرایت خشونت به یمن، دریای سرخ، ایران، لبنان و منطقه صحبت می شود.
جنگ هایی که قبلاً در عراق و سوریه، آذربایجان-ارمنستان، بالکان و نقاط مختلف جهان رخ داد، آثار و تبعات خود را تاکنون حفظ کرده است. از سوی دیگر، نه تنها سال 2023، بلکه 10 سال گذشته گرم ترین سال و دوره ای خواهد بود که جهان تاکنون تجربه کرده است.
بلایای وحشتناکی که در نقاط مختلف جهان به ویژه در یونان، لیبی، هائیتی و ترکیه تجربه می کنیم، جنگ و بحران آب و هوایی را به بزرگترین خطر تبدیل کرده است. علاوه بر این، ما عملاً پایان نظم لیبرال غرب محور پس از سال 1945 را تجربه می کنیم.
این نظم اکنون قدیمی و منسوخ شده است: نه هژمون آمریکا مانده، نه اتحاد فرا آتلانتیک متشکل از آمریکا-اروپا و نه نهادهای بین المللی و شورای امنیت سازمان ملل، نمی توانند سیاست جهانی را شکل دهند و مشکلات را حل کنند.
بیایید قبول کنیم که ما هم اکنون در یک جهان پساغربی زندگی می کنیم. موازنه قدرت و نفوذ در روابط جهان غرب و همچنین خارج از غرب در حال تغییر است، جهان در حال تبدیل شدن به چند قطبی، چند خوشه ای، چند محوره است، اما در عین حال، نه چین و نه جهان غیرغربی رهبر یا هژمون جهانی یا منطقه ای نیستند. با آن که نظام امنیتی قبلی منسوخ شده، اما هنوز هم نمی دانیم مختصات نظم جدید چیست. شاید ما در نظام بین الملل در یک دوره «انتقال» هستیم.
دو استدلال برای اثبات اضمحلال نظام لیبرالی
اتفاقات هفته های اخیر، ما را با این سوال را مواجه می کند: اگر هنوز هم نظام لیبرالی در جهان امکان و توان حکمرانی دارد، پس چرا در برابر سیاست عامدانه و آگاهانه اسرائیل در نسل کشی و پاکسازی قومی غیرنظامیان غزه پس از حمله تروریستی حماس در 7 اکتبر، هیچ مانعی وجود ندارد و همچنان شاهد حمایت بی قید و شرط دولت های غربی، از جمله آمریکا، آلمان و انگلیس، از سیاست نسل کشی هستیم؟
مگر قرار نبود بر اساس اصول لیبرالیسم و بازار آزاد، آنان در برابر چنین جنایت هایی بایستند و از ضرورت توجه به حقوق بشر و دموکراسی دفاع کنند؟ این یکی از استدلالات و اسناد روشنی است که نشان می دهد چیزی به نام لیبرالیسم باقی نمانده است. من فکر می کنم که 7 اکتبر و آنچه در مقیاس وسیع نسل کشی در غزه رخ داد، نه تنها نشان دهنده زوال و پایان نظم لیبرال غرب محور پس از 1945 شد، بلکه آسیب جدی به غرب و ایده مدرنیته غربی وارد کرد.
اما استدلال دوم من از این قرار است: اگر به صحنه رقابت سیاسی و صف آرایی گروه ها و جریانات بنگریم، می بینیم که احزاب و رهبران راست افراطی و نژادپرست همچنان در غرب به قدرت می رسند و احتمالاً در انتخاباتی که امسال در کشورها و نهادهای مختلف برگزار می شود، باز هم پیروز می شوند. چنین چیزی به این معنی است که جهان پساغربی در غرب نیز در حال ظهور است و جایی برای گفتمان های مدافع دموکراسی و جهانی سازی نمانده است.
تضعیف دموکراسی و تقویت تفکر نژادپرستانه فرهنگی – تباری، در نتیجه گسترش روز افزون و تعمیق نوعی فاشیسم در غرب، بسیار نگران کننده است. این چیزی فراتر از انحراف از دموکراسی به استبداد است. وضعیت فعلی، جهان را بیشتر به سمت مارپیچ خطرناک بی اعتمادی - اضطراب پیش می راند.
ترکیه در کجای بازی شرق و غرب است؟
وقتی که از زوال جهان مبتنی بر هژمونی غرب سخن می گوییم، چنین چیزی لزوماً به این معنی نیست که نقطه مقابل آن یعنی کشورهای شرقی، در حال قدرت گرفتن هستند و مشکلات آنها با زوال غرب حل خواهد شد، خیر. ما در یک ارزیابی و برآیند کلی، می توانیم به وضوح ببینیم که تضعیف تدریجی دموکراسی در غرب و خارج از غرب، با هم اتفاق می افتند.
پس ترکیه نیز به عنوان کشوری که به خاطر موقعیت جغرافیایی و سیاسی خود، از هر دو دسته تحولات شرق و غرب عالم درگیر می شود، باید بتواند چنین واقعیت هایی را به درستی درک و تحلیل کند:
الف) ما شاهد یک دوره انتقالی و یک گذار سیاسی و تاریخی هستیم و نظام قبلی، عملاً منسوخ و مندرس شده است.
ب) نظام نو، به معنای واقعی و کامل کلمه، هنوز به تمامی متولد نشده و شکل نگرفته است.
ج) ما به طور کامل نمی دانیم که جهان پساغربی چگونه شکل خواهد گرفت. پس باید روی این موضوع تامل کنیم و به پاسخ روشن برسیم.
در پرتو درک صحیح و روشن گزاره های بالاست که می توانیم موقعیت ترکیه در نظم نوین جهانی را به درستی، درک و تبیین کنیم. در شرایط فعلی، چنین به نظر می رسد که عوامل و سران مسئول در سیاست گذاری خارجی ترکیه و حامیان آنها، ایده دنیای پساغربی را بدون تحلیل و چانه زنی زیاد پذیرفته اند و حتی قویاً از صحت این فرضیه حمایت می کنند.
آنها فکر می کنند که دنیای پساغربی به نفع ترکیه است و این شرایط جهانی اهمیت ترکیه را افزایش می دهد. اما واقعیت این است که ترکیه نیز برای ورود به این مسیر جدید، مشکلات و موانعی دارد و باید شرایط منطقه ای و فرامنطقه ای ترکیه در نظم نوین جهانی را به درستی درک کنیم.
در بخش آتی این یادداشت، به هشت معضل سیاست خارجی ترکیه در جهان جدید خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...
انتهای پیام/