شرح کریم زمانی از «دیوان شمس» به اتمام رسید/ شمهای از شوریدگی روحِ بیقرارِ مولانا
جلد دوم شرح «دیوان شمس» تازهترین اثر کریم زمانی که اخیراً از سوی انتشارات علمی به چاپ رسیده است. زمانی اینبار کار نیمهتمام خود را به پایان رسانده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کریم زمانی نامی شناختهشده برای تمامی کسانی است که علقه و علاقهای به آثار مولانا، به ویژه اثر سترگ او، مثنوی معنوی دارند. شرح او بر مثنوی که از سوی انتشارات اطلاعات منتشر و بارها تجدید چاپ شده، از جمله کتابهای منبع در شناخت اندیشهها و سبک مولوی در مثنوی است. زمانی برخلاف شروح گذشته، در این مجموعه تلاش کرده با سادهترین روایت و در عین حال با دقت در نظرات و آرای شارحان پیشین و با در نظر گرفتن سرچشمههای اندیشه مولانا در طرح موضوعات گوناگون، شرحی ارائه دهد که هم خواص را به کار آید و هم برای عامه مردم قابل فهم و برقراری ارتباط باشد. از این منظر، زمانی راهی جدید را پیش پای همه کسانی گشود که شرح قطرهای از دریای اندیشه و آثار مولانا را در سر میپرورانند.
زمانی اینبار کار ناتمام خود را در حوزه مولویپژوهی به اتمام رسانده است. جلد دوم شرح «دیوان شمس» تازهترین اثر اوست که اخیراً از سوی انتشارات علمی به چاپ رسیده و در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. او پیش از این جلد نخست از شرح این دیوان از مولوی را نیز منتشر کرده بود که چاپ ششم آن نیز همزمان با انتشار جلد دوم، در دسترس مخاطبان قرار گرفته است. شیوه و سبک نوشتاری و شرح زمانی در «دیوان شمس» نیز همانند شرحی است که از او در «شرح جامع مثنوی معنوی» از او سراغ داریم. او به صورت بیت به بیت، مقصود و جان کلام شاعر را برای مخاطب امروز خود شرح میدهد. اشاره به اندیشههای فلسفی، کلامی، دینی و ... در کنار شرحی از واژگان، اصطلاحات، اشاره به آیات و روایات مورد نظر سراینده، قصص قرآنی و ... از جمله موضوعات دیگری است که زمانی در خلال شرح «دیوان شمس» دیده میشود.
«دیوان شمس» در میان آثار مولانا چه جایگاهی دارد؟
غزلهای مولانا در دیوان شمس از نظر معنایی و گاه ساختاری تفاوتهای عمدهای با رویه معمول شعر فارسی و کلام دیگر شاعران دارد. غزلیات او که حاصل تجربه لحظات فنا و ناآگاهی است، گاه دارای معانی شگفتانگیزی است که رسیدن به معنای قطعی و دقیق برای شارحان و علاقهمندان سخت و یریاب بوده است. غلبه معنا و هیجانات عاطفی در برخی از غزلیات دیوان شمس چنان است که گاه وارد وادی رمز شده و تشخیص متکلم و مخاطب دشوار میشود. بنا بر نظر کارشناسان؛ تجارب شگفت مولانا در اقلیم عرفان، غزلهایی چنان مبهم و درکناشدنی پدید آورده که پیش و پس از مولانا بیسابقه و بینظیر بوده است.
دیوان شمس شامل غزلها، رباعیات و ترجیعبندهای مولاناست. این مجموعه در عرف خاندان مولانا و سلسله مولویه که به تأسی خداوندگار عشق و عرفان ایجاد شده، با عنوان دیوان کبیر شناخته میشود.
غزلیات مولانا در این اثر به واسطه ضرباهنگ خاص که بیانگر حالات درونی مولانا است، در کنار معنای ژرف و عمیق آنها عموماً به عنوان یکی از اصلیترین منابع در جلسات سماع عرفا مورد استفاده قرار میگرفته است.
او از عارفان اهل جذبه و سکری است که در حال ناهوشیاری و شوریدگیهای معنوی، سخنانی بر زبان میآورد که از حال و قال عادی و آگاهانه بیرون است، و در این اوقات و احوال است که نابترین و بیخودانهترین شعرهای جهان از ذهن و ضمیرش به زبان و بیانش جاری میشود.
مولانا سرودن دیوان شمس را سالها پیشتر از مثنوی آغاز کرد؛ یعنی در حدود 40 سالگی و تا پایان عمر خود آن را ادامه داد؛ در حالی که مثنوی را در 54 سالگی آغاز کرده و حدود 14 سال طول کشید. مثنوی سرودهای حکیمانه و مبتنی بر طرح روشمند مباحث و نتیجهگیری است؛ ولی غزلیات نشانگر شوریدگی روح بیقرار مولانا است. به تعبیری هر دو این آثار، اقیانوس هستند با این تفاوت که مثنوی اقیانوس آرام ولی دیوان شمس اقیانوسی ناآرام و در حال طغیان است. در واقع دیوان شمس، آیینهای از روح بیقرار مولانا است و مثنوی، دایره گستردهتری را شامل شده و معنای بیشتری را شامل میشود.
علتها و انگیزههایی که مولوی را به جانب شعر میکشاند، با عواملی که دیگر شاعران، بویژه شاعران غیر عارف و غیر عاشق را به سمت کلام منظوم میکشاند، تفاوت اساسی دارد. از منظر برخی از پژوهشگران؛ اگر در شاعران و هنرمندان معمولی، عقدهها- عقده ادیپ یا حقارت- یا خودشیفتگی و احساس شخصی مایه الهام میشده است، درباره مولانا، آن خداوندگار شعر و شور و شعور، باید گفت که بیرون آمدن از این عقدهها و علایق، و بیرون رفتن از خودپرستیهای معمول مدعیان هنر، و رسیدن به خودِ حقیقی(: بیخودی عاشقانه)، منبع و منشأ اصلی و اساسی الهام بوده است.
آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید
دیوان شمس از گذشته تا به امروز همواره مورد توجه اهل نظر و پژوهشگران بوده است. سرودههای این مجموعه، چنانکه پیش از این نیز به آن اشاره شد، از جمله منابع اصلی در برگزاری جلسات سماع بوده است. از سوی دیگر، دیریابی، هنرمندی و خلافآمد مولانا در عرصه غزل و تأثیرگذاری این سبک بر شاعران پس از او چه در ساحت معنا و مضمون و چه از منظر ساختاری و وزنی، سبب شده تا مورد توجه اهل تحقیق قرار گیرد.
نسخههای متعددی از این دیوان باقی مانده بود که هرکدام فاقد بخشی از غزلیات بود؛ از این منظر اولین و جامعترین اثری که بتوان به آن در این راستا تکیه کرد، دیوانی است که به همت زندهیاد بدیعالزمان فروزانفر جمعآوری و در فاصلهٔ سالهای 1336 تا 1345 در 10 جلد توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شد.
تاکنون شروح مختلفی از این اثر منتشر شده که از جمله معروفترین آنها شرحی است از محمدرضا شفیعی کدکنی بر دیوان کبیر مولانا که از سوی نشر سخن منتشر شده است. در این اثر شفیعی کدکنی مقدمهای مفصل بر غزلیات نوشته و ضمن بررسی ویژگیهای سبکی این اثر از مولانا، به تأثیرپذیری شاعران پس از مولانا از این منبع نیز پرداخته است. تفاوت کار شفیعی کدکنی با زمانی در این است که شفیعی به گزینش سرودهها پرداخته است و در واقع، شرح دو جلدی او همه اشعار دیوان کبیر را دربر ندارد. شارح در این اثر سرودههایی که ضعیف به نظر میرسند و یا در انتساب آن به مولانا دچار تردید بودهاند، در دو مجلد خود راه نداه است.
انتهای پیام/