مفهوم «دموکراسی‌خواهی»‌ تا مرزهای آنارشی و تجزیه کشور تنزل کرده است/ چرا نخبگی در فضای دانشگاه ناکارآمد است؟

مفهوم «دموکراسی‌خواهی»‌ تا مرزهای آنارشی و تجزیه کشور تنزل کرده است/ چرا نخبگی در فضای دانشگاه ناکارآمد است؟

شما با نخبه‌ای مواجه می‌شوید که کارآمد است؛ اما غیرقابل استفاده؛ چون برای جای دیگری ساخته شده و سودای دیگری در سر دارد. پویا است، اما پیش‌رو نیست؛ چون فاقد جهت است و مستعد راهبری شدن توسط دیگران است.

گروه اندیشه تسنیم محمد‌محسن راحمی: نخبگان همواره بخش پیشرو جامعه و لنگرگاه ایجاد توازن اجتماعی و حرکت به سمت آرمان‌های اجتماعی بوده‌اند. از این منظر تفاوتی میان نخبگان با نوبل‌ها یا نجیب‌زادگان و سلبریتی‌ها وجود داشته که در تقاطع رخدادهای اجتماعی عیار آنها را از بقیه متمایز کرده است.

در جریان وقایع اخیر اما آسیب‌هایی به بخشی از پیکره نخبگانی کشور وارد آمد که شاید مصداق ویژه آن در اتفاقات ناخوشایند و غیرفرهنگی برخی دانشگاه‌ها مشاهده شد.

گروه اندیشه خبرگزاری تسنیم که پیش‌ از این در مناظره‌ای با حضور بهاره آروین و سجاد صفارهرندی به جامعه‌شناسی این رخداد از برخی زوایای دیگر پرداخته بود، این بار این اتفاقات را از منظر نسبت میان نخبگی و نوبلیسم و سلبریتیسم از علیرضا شجاعی‌زند، جامعه‌شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس جویا شده است.

شجاعی‌زند معتقد است ما در فضای دانشگاه با یک «نخبگیِ ناقص و سرگردان و سرخورده» مواجهیم که موازنه‌ای میان حق و مسئولیت‌هایش برقرار نمی‌کند. در ادامه گفت‌و‌گوی ما با این استاد دانشگاه را خواهید خواند.

 تسنیم: یکی از نکات قابل توجه در وقایع اخیر، تحلیل نقش نخبگان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ماجرا بود. به نظر می‌رسد بررسی نسبت نخبگی با وقایع اخیر، بصیرت‌های جالبی از وضعیت اجتماعی جدید ما به ارمغان داشته باشد.

شجاعی‌زند: عجایب و بدایع در قضایای اخیر بسیار بوده است و می‌طلبد که هر کدام موضوعِ بررسی و ریشه‌یابی‌‌های پس از فروکش کردن التهابات باشد؛ به یکی دو موردش که ارتباطی هم با بحث نخبگی دارد، اشاره‌ می‌کنم.

یکی از این بدایع، شعارها و سطح مطالبات دانشجویان است که بسیار نامنتظَر بود و دیگری، نزدیکی و هم‌سویی به نظر عجیبی که میان سه جریان سلبریتی و اوباش و برخی دانشجویان پدید آمد. گفتم نزدیکی و نمی‌گویم ائتلاف؛ چون عنصر ارادی و هدفمندِ این نزدیکی هنوز برایم احراز نشده است.

به نظرم همین دو نکته است که برخی را به صرافتِ تأمل در موضوع نخبگی و نسبت آن با حوادث اخیر انداخته است. گویا نخبگی از دست رفته یا بی‌معنا شده است؛ شاید هم معنا و مصداق خود را عوض کرده است.

وجه دیگر مسئله نخبگی هم این است که چرا احزاب و اشخاص و جریانات سیاسی و روشنفکری به مثابه نخبگان سیاسی و فکری، خیلی در ماجرای اخیر وارد نشدند و چرا تحاشی می‌جویند و چرا ترجیح می‌دهند که نظاره‌گر و تحلیل‌گر باشند؟ ضمن همدلی‌ و میانه‌گیری‌های منفعلانه. 

* در غیاب نخبگی، گویا گروه‌های دیگری میدان پیدا کرده‌اند.

لازم است به چند نکته درباره نخبه و نخبگی اشاره کنم تا معلوم شود که ما با گروه‌هایی از جنس دیگری طرفیم یا با نخبگانی که در معرض تغییر ماهیت و موقعیت هستند.

ذیلِ عنوان کلی‌ترِ «خاص‌گرایی» معمولاً از دو گروه‌ «نخبگان» و «نوبل‌ها» یاد می‌شده است. در دو سه دهه اخیر به مدد انقلابی که در فضای رسانه‌ای و مجازی رخ داده، گروه سومی به میدان آمده که گوی سبقت را از آن دو ربوده است. منظورم «سلبریتی‌ها» است که یک پدیده متأخر است. هنرمند و هنرپیشه و قهرمانان ورزشی پیش‌تر از این هم بوده‌اند و مورد توجه اقشاری از جامعه. منظورم پدیده سلبریتی است که نسبتی با رسانه‌های نسل جدید دارد و اقتصاد مصرفی. این گروه اخیر در عین قرابت، تفاوت‌های مهمی با دو گروه قبلی دارد و هر سه نیز به نحوی در قضایای اخیر مطرح بوده‌اند و دستخوش برخی خلط‌ها و آمیختگی‌ها.

دوگانه خواص و عوام همیشه القا‌کننده «کیفیت» در مقابل «کمیت» بوده و چنین گمان می‌شده که خاص بودن و مورد توجه بودن‌، ریشه در کیفیت‌های برتر دارد. قلّتِ عددیِ خواص هم لابد به همین دلیل است؛ در مقابل عوام که فراوان‌اند و هم‌سان و بی‌فضیلت(!)‌. 

در پاسخ به سؤال چه بر سرِ نخبگی آمده است، می‌خواستم سراغ جنبه‌های آسیبی این پدیده بروم و اشاره کنم که نخبگی هم مثل هر پدیده دیگری در معرض آفات و آسیب‌ها است. یکی از آفات آن، «ابدال» است. یعنی قلب شدن تدریجی به چیزی دیگر؛ حتی به مقولاتی که در غیریت با آنها شکل گرفته است. نخبگی به دلیل مزایای زیاد و دشواری‌های اکتساب، بسیار مستعد سوءاستفاده و قلب است. در گذشته که بیشتر در چالش با اشرافیت و نجیب‌زادگی بود، در معرض دچار شدن به نوبلیسم قرار داشت و اکنون که در غیریت و چالش با سلبریتیسم است،‌ در معرض آسیب‌های وارده به آن از این ناحیه قرار گرفته است.

تسنیم: به چه دلیل این سه را با وجود تفاوت‌های شایانشان در کنار هم می‌نشانید و به چه نحو در قضایای اخیر دخیل می‌کنید؟

شجاعی‌زند: در کنار هم نشستن اینها با همان مبنای خاص‌بودگی است که عرض شد و تمایزیافتن‌شان هم دلایل و جنبه‌های روشنی دارد که عرض خواهم کرد. هرگونه عدول و تنازلِ از این مشخصات، موجب از دست رفتن تمایزات و به‌هم آمیزی آنان می‌شود.

اجازه بدهید این را قدری باز کنم. هر نقش و موقعیتی از جایگاه‌‌های اجتماعی واجد دو جنبة «مزایا» و «مسئولیت» است که باید در توازن با هم قرار داشته باشند. یکی از عناصر تمایزبخشِ ‌نخبگی، اولاً قبول این دو جنبه است در کنار هم و ثانیاً قبول تلازم و توازنِ میان آنها است. عکس آن، غلبه پیدا کردن مزایا و مطالبة حقوق است بر مسئولیت که در بین «نجبا» یعنی نوبل‌ها و «چهره‌ها» یعنی سلبریتی‌ها رواج دارد.

عنصر تمایزبخشِ دوم به معیارهای نخبگی مربوط می‌شود. نخبگی یک مجموعه معیارهای عام و فرافرهنگی دارد به اضافه برخی معیارهای خاص و موقعیتی. معیارهای خاص‌ترِ نخبگی، تابع شرایط‌ تاریخی، نیازها و جهت‌گیری‌های فرهنگی و ایدئولوژیکی هر جامعه است. اندک تنازل در این معیارها و جابه‌جایی در ترتیب و ترتب آنها، مستعد آن است که نخبگی را به نوبلیسم یا سلبریتیسم تبدیل کند یا نزدیک سازد.

آنچه نوبل‌ها و سلبریتی‌ها را به هم قرین می‌سازد و در ‌ مقابل نخبه‌ها می‌نشاند، همین معیارِ خاص‌بودگی‌شان است که انتسابی است یا به‌‌شدت نازل است؛ ثانیاً همین که بیش از مسئولیت‌پذیری، مطالبه حقوق و مزایا دارند. از همین‌جا می‌توان ‌سراغ قضایای این روزهای ایران رفت. دانشجویان و سلبریتی‌ها به هر صورت، از اقشار خاص جامعه ایران هستند و نقش مهمی هم در این ماجرا داشته‌اند. برجسته شدن نقش این دو گروه در قضایای اخیر و نزدیک‌شدن خواسته یا ناخواسته‌شان به هم دلایل دیگری دارد فراتر از آنچه در باب خواص مطرح کردیم. کامل کردن بخش‌های دیگر این پازل مستلزم تأملی است در شناخت بیشتر و امروزی‌ترِ این دو گروه.

تسنیم: نقطه تمایز اصلی نخبگی با سلبریتیسم کجاست؟

شجاعی‌زند: نخبگی لزوماً با شهرت عجین نیست؛‌ اما بنیاد و بقای سلبریتی به شناخته شدن و شهرت است. چه بسیار نخبگانی که حتی شناخته هم نشدند. چه بسیار نخبگانی که پس از مرگشان شناخته شدند و بسیارتر از آنها نخبگانی‌اند که نه شناخته شدند؛ نه از فضل و توانشان استفاده شد و نه حقِ نخبگی‌شان توسط جامعه ادا گردید. این مبین آن است که نخبگی یک صفت و عنصرِ وجودی است و خیلی تابع کشف و امعان دیگران نیست. در حالی که بنیاد سلبریتی بر شناخته شدن است و وقتی به تحقق می‌رسد و موضوعیت می‌یابد که دیگران بدان توجه و اقبال کرده باشند.

نکته دوم در باب سلبریتی‌ها از این هم جالب‌تر است. عرض کردم که بنیاد و حیات سلبریتی، وابسته به دیگران است و از این حیث به‌شدت، نیازمند جامعه‌ هستند؛ با وصف این، حاضر به برقراری مناسبات مسئولانه و دوطرفه با جامعه خویش نیست. یعنی در عین بهره‌ بردن از مواهب شهرت و اقبالِ عمومی، بهره‌ای به جامعه نمی‌رساند یا کمتر می‌رساند. یعنی در موازنه حق و مسئولیت، همواره جانب حقوق و بهره‌مندی‌های خویش را می‌گیرد و کمتر به مسئولیت‌هایش در قبال جامعه توجه دارد.

سلبریتی از اجزای نظام سرمایه‌داری است و به همه چیز نگاه اقتصادی دارد

سلبریتی از محصولات و بلکه از اجزای نظام سرمایه‌داری است که همه چیز را «کالا» می‌سازد و به همه چیز نگاه اقتصادی دارد؛ از جمله به «چهره‌ها» و به «رسانه». وقتی این دو را از اجزای یک فعالیت کلان اقتصادی ببینید، به چیزی می‌رسید به‌نام سلبریتی. سلبریتی در واقع محصولِ گرد آمدن سه عنصر است: میل انسان به لذت و به دیده‌شدن؛ قدرت شگرف رسانه؛ به اضافه کارتل‌های بزرگ اقتصادی.

تسنیم: دانشجویان که همواره از عناصر پیشرو و آگاه به عوامل پنهان جامعه بوده‌اند و منتقد نظام سرمایه‌داری، چرا به جایگاه و نقش متمایز خویش امعان ندارند و به تقاطع مشترکیبا آنان قرار رسیده‌اند؟   

شجاعی‌زند:سؤال بسیار دقیق و عالمانه‌ای است. بگذارید پاسخ شما را با بیان مقدمه‌ای در باب نخبگیِ دانشجویان عرض کنم. پاسخ کوتاه به سؤال شما این است که این درک و انتظار از دانشجو قدری کلاسیک است و ناظر به موقعیت‌های خاص که اینک دستخوش برخی تغییرات شده است و لازم است اصلاح و تعدیل شود. 

پاسخ تفصیلی‌تر را اجازه بدهید از اینجا آغاز کنم که نخبگیِ دانشجویان در چیست و به تبع آن، چه حقوقی به آنها تعلق می‌گیرد و چه مسئولیتی بر آنها بار می‌شود؟

دانشجویی در ایران، محصول یک رقابت تنگاتنگ است برای کشف «استعداد‌ها» و «انگیزه‌ها». من فعلاً با پتانسیل‌های فکری، سیاسی و روشنفکریِ دانشگاه و رسالت دانشجویان در این عرصه‌ها کاری ندارم؛ فقط جنبه حرفه‌ای دانشگاه را مطمح نظر قرار می‌دهم. یکی از علل اجتناب هم این است که مدخل مناسبی برای بررسی جریان دانشجویی وارد شده در ماجرای اخیر نیست؛ زیرا ماهیت فکری، سیاسی و روشنفکری ندارند و نمی‌خواهند هم داشته باشند.

اغتشاشات 1401 , دانشگاه های جمهوری اسلامی ایران ,

جامعه با طراحیِ سازوکاری، استعدادها و انگیزه‌ها را شناسایی می‌کند و روی آنها سرمایه‌گذاری می‌کند تا در فرایند جایگزینی اعضای جدید و سپردن نقش‌ها و مسئولیت‌ها، از آنان استفاده کند. این یک تعامل دوسویه میان جامعه و اعضایش است. دانشجویان به عنوان یک دسته از ظرفیت‌های انسانی، امکانات و مزایایی را اخذ می‌کنند تا در آینده مسئولیت‌هایی را در قبال جامعه و دیگر آحاد اجتماع خویش به‌عهده بگیرند. این چنین هم نیست که در دوره بازدهی و پذیرفتن مسئولیت‌، مزایای نخبگیِ ایشان قطع شود؛ خیر. غالباً افزون‌تر از دیگر آحاد اجتماعی است یا انتظار است که افزون‌تر باشد.

این صورت منطقی ماجراست و ممکن است در برخی از مراحل و موارد، نقصان‌هایی هم وجود داشته باشد. من فعلاً با اختلال‌های اجرایی و جزیی این چرخه کاری ندارم؛ چون می‌خواهم سراغ عناصر کلان‌‌ترِ اختلال‌آفرین در این روند بروم و آن، ‌وارد شدن یک عاملِ خارجی برهم زننده این چرخه است. عنصر خارجیِ اثرگذار در این ماجرا، معمولاً یک قدرت استعماری است؛ یک متروپل قدرتمند و پرجاذبه است که به دلایلِ روشن تاریخی از دیگران پیش افتاده است. قدرت‌هایی‌ که پیش از این، به اشغال سرزمین‌هایی دست ‌زده‌اند و منابع و ثروت کشورهای ضعیف‌تر را به یغما ‌برده‌اند.

این کار هم نوعاً با ابزارهای سخت نظامی و سیاسی انجام می‌شده است. با اشغال سرزمین یا به‌واسطه دولت‌های وابسته. اینک اما از سازوکار‌های نرم‌تری استفاده می‌کنند. صورت‌بخشی به یک ساختار جهانی مسلط، بسط و انتشار یک گفتمان جهانی غالب و یک مجموعه اغواگری‌های مکمل که به مدد رسانه‌های نوین، تا قلب جوامع و درون انسان‌ها رسوخ می‌کند.

** دانشگاه‌های ما آموزشگاه‌ تربیت نیروی انسانی جهان سلطه هستند

تسنیم: مسئله در باب برخی رفتارهای بخشی از جریان دانشجوییچه وضع و صورتی پیدا کرده است؟

شجاعی‌زند: همین را عرض می‌کردم. جریان صاحبِ گفتمان و صاحبِ سلطه جهانی چنان بر نظام و محتوای آموزشی کشورهای پیرامونی و کشور ما سوار است که گویی آموزشگاه‌های تربیت نیروی انسانی آنها هستیم. چنان بر افکار و گرایشات اساتید دانشگاه‌های ما تأثیر گذارده که گویی مستشاران خود را به کشور ما اعزام کرده‌اند. این ‌علاوه بر انواع تحریم و تهدید و تنگناهای اقتصادی است که بر کشورهای مستقل و خلاف جریان وارد می‌کنند و امکان شکل‌گیری یک اقتصاد پویا و کارآمد را، به فرض که شرایط لازم و عزمش را داشته باشند، از آنان سلب می‌نمایند.

همین باعث از بین رفتن زمینه‌های اشتغال و فرار مغزها و نخبگان دانشگاهی به‌سوی متروپل‌ها می‌شود. اینها را بیفزایید به مکمل‌هایی نظیر «آزادی‌طلبی» که به نازل‌ترین سطح و معنای خود سقوط کرده و «دموکراسی‌خواهی»‌ که تا مرزهای آنارشی و تجزیه کشور می‌رود و مطالباتی که بیشتر از جنس مصرفی و اغواگرانه هستند. این‌ها را بیفزایید به مدیریت ذهن از طریق رسانه‌های مافوق آزاد که به سست‌شدن پیوندهای تاریخی و هویتی و عاطفی مردم می‌انجامد و با تعلقات دیگری جایگزین می‌شود. محصول آن همه نیز یک فردگرایی محض و مفرط و نازل است.

اینجا است که شما با نخبه‌ای مواجه می‌شوید که کارآمد است اما غیرقابل استفاده؛ چون برای جای دیگری ساخته شده و سودای دیگری در سر دارد. پویا است، اما پیش‌رو نیست؛ چون فاقد جهت است و مستعد راهبری شدن توسط دیگران است. بازی می‌خورد؛‌ چون رشد یک‌بُعدی داشته و در بهترین حالت، نظیر بخشی از یک ماشین بزرگ است؛ چیزی در حد یک ابزار دقیق. در سرزمین مادری و محل نشو نمای خویش، احساس بیگانگی و تنهایی دارد و همه چیز را علیه خود می‌بیند.

در موقعیت «یکی علیه همه، همه علیه یکی». مطالبه‌گر است و معترض دائمی؛ چون در تعامل یک‌سویه با جامعه خویش است و موازنه‌ای میان حق و مسئولیت‌هایش برقرار نمی‌کند. عالم و متخصص حوزه خویش است؛ اما از نقش و موقعیت اجتماعی خود آگاه نیست. به بیان دیگر، از مسیر «آگاهی برای خود» به دور افتاده و هیچ درکی از قُرَبا و اغیار خویش ندارد. از نگاهِ باز و روزآمدی به جهان برخوردار است؛ اما در مقام مصرف‌کننده و نه بیشتر. نه درک صائبی مسائل جهانی و واقعیت‌های عالَم دارد و نه حساسیتی نسبت به آنچه در سطوح کلان در حال وقوع است.   

این فهرست را می‌شود ادامه داد و کامل کرد و نشان داد که ما در فضای دانشگاه با یک نخبگیِ ناقص و سرگردان و سرخورده مواجه هستیم. البته هنوز عمومیت و اکثریت ندارد؛ اما پدیده رو به‌رشدی است و نیازمند توجه و تأمل بیشتر.

در چنین بستری است که نخبگی از عناصر ممیَّز و مقوِّمِ خویش تهی می‌گردد و آن نزدیکی و قرابتِ نامنتظَر با نوبل‌ها و سلبریتی‌ها اتفاق می‌افتد. تفصیل آن را باید به وقت دیگری گذارد؛ شاید جلوه‌های باز هم بیشتری از آن نمایان گردد.  

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon
مدیران