آیا نمایش چهره خبرنگار در «بی‌نشان» به واقعیت نزدیک است؟

آیا نمایش چهره خبرنگار در «بی‌نشان» به واقعیت نزدیک است؟

«شهاب» به عنوان یک فرد کارکشته و باسابقه، بدون مستندات و مدارک کافی درباره منشأ ثروت اشخاص صحبت  و آنان را به استفاده از رانت متهم می‌کند؛ آیا نمایش چهره یک خبرنگار در این سریال به واقعیت نزدیک است؟

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، این روزها شبکه سه سیما، «بی‌نشان» را روی آنتن دارد. ماجرای آن به «شهاب ادهم» سردبیر یک سایت خبری و خبرنگار پیشکسوت برمی‌گردد که دغدغه مبارزه با فساد اقتصادی را دارد. به مشکلات اقتصادی مردم می‌پردازد و شخصیت درستکار و جسوری است. موازی با این موضوع، ماجرای ازدواج دختر «شهاب» با جوانی به نام «مسعود» که خانواده ثروتمندی دارد نیز روایت و به چالش‌های این ازدواج پرداخته می‌شود.

فعالیت‌های «شهاب» برای افشای فسادهای اقتصادی و از طرف دیگر نفوذ برادرزاده او به پشت پرده زندگی سلبریتی‌ها می‌تواند مخاطب عام تلویزیون را با خود همراه کند. مضاف بر این که پرداختن به فساد و رانت، هرچند بدون ذکر نام و نشانی، همواره جذابیت خاص خود را برای بیننده دارد که در این مورد نیز به نظر می‌رسد برگ برنده اصلی سریال تازه راما قویدل، همین موضوع است.

اما این اولین باری نیست که خبرنگاران محوریتِ‌سریال یا فیلمی قرار می‌گیرند. البته شاید در تلویزیون جالبِ‌توجه باشد چون «بی‌نشان» و تجربه شغلِ خبرنگاری با بازیِ «پرویز فلاحی‌پور» جزو اولین‌هایی است که جعبه جادو واردِ آن شد. پیش از آن، پرده نقره‌ای بارها و بارها تجربه‌اش کرده بود. 

سریال , شبکه سه سیما , تلویزیون ,

در «سرب» مسعود کیمیایی، مرحوم هادی اسلامی این نقش را برعهده گرفت و در سال 1367 تصویری از خبرنگاران نشان داد که برای برملا شدن حقیقت، جان خود را فدا می‌کنند. یا در «نارنجی‌پوش» داریوش مهرجویی داستان یک عکاس مطبوعاتی با بازی حامد بهداد به نمایش درمی‌آید. زندگی خبرنگاری در فیلم «یک سطر واقعیت» علی وزیری رنگ و بویِ دیگری پیدا می‌کند؛ ماجرای جذب خبرنگاران توسط رسانه‌های معاند خارجی را به تصویر می‌کشد. 

کمال تبریزی در «امکان مینا» داستان یک زوج جوانی را به نمایش درمی‌آورد که هر دویِ آنها در حوزه خبر شاغل‌اند؛ این بار داستان با فضای امنیتی، شغلِ خبرنگاری را تا دلِ سازمان منافقین و اتفاقات آن دوره، پیش می‌برد. مصطفی زمانی در فیلم «یک روز بخصوص» همایون اسعدیان، نقش خبرنگاری را بازی می‌کند که بر سر یک دوراهی خاص قرار می‌گیرد. شاید بیش از دیگر فیلم‌ها، «یک روز بخصوص» دوربینش را وارد تحریریه خبرگزاری می‌کند. البته پیش از آن ابوالقاسم طالبی با فیلم «آقای رئیس‌جمهور» تحریریه خبرنگاری و مشکلات و پشت پرده‌های سالم یا ناسالم کار کردن فضایِ روزنامه‌نگاری را به خوبی نشانداده بود. 

مهدی صباغ‌زاده در سال 1395، با فیلم «خانه کاغذی» و ایفایِ نقش پرویز پرستویی به عنوان یک روزنامه‌نگار؛ در امتداد تصویرگری مصائب روزنامه‌نگاری، داستان پدر و دختری را به نمایش درآورد که هر دو به موازات یکدیگر، فعالیت ژورنالیستی دارند به نحوی که این فعالیت به آنها اجازه نداده به‌خاطر شرایط همدیگر، هیچ‌گاه ازدواج کنند. البته در این میان، فیلم‌هایی ساخته شده‌اند که بدون اینکه خبرنگاران و حرفه آنها را در محوریت قرار دهند، از حضور آنها به نحو ثانویه در فیلم بهره برده‌اند که از مهمترین آنها می‌توان به کلوزآپ، قرمز، میم مثل مادر، پسر آدم، دختر حوا، خیابان‌های آرام و مارموز اشاره کرد.

اما «بی‌نشان» را می‌توان سریالی دانست که خیلی با صراحت و بدون روتوش، وارد شغلِ خبرنگاری شده است. چرا که در وهله اول نشان می‌دهد خبرنگاری و فعالیت در رسانه چقدر شغل پردردسر و پیچیده‌ای است و در نوعِ خودش ادایِ دینی به قشر زحمتکش و بی‌نشان جامعه رسانه و فرهنگ یعنی خبرنگاران دارد. از طرفی راما قویدل و همکارانش سعی دارند مفهوم «عدالت» را در معرضِ نگاه مخاطب تلویزیون قرار دهند که خبرنگاران همیشه در خط مقدم مبارزه با رانت و فساد و اجرای عدالت بوده‌اند.

آنچه از نامِ «بی‌نشان» هم مشخص است در کنارِ همه این سختی‌ها و تلاش‌ها، خبرنگاران در گمنامی به سر می‌برند. کارگردان و دست‌اندرکارانش بسیار تلاش کردند خبرنگاری را بدونِ روتوش نشان دهند اما باز روایتِ درام اجازه نمی‌دهد زوایای زندگی کاری و شخصی خبرنگاران را به طورکامل نشان دهد. حداقل کاری که سریال این روزهای شبکه سه انجام داده خبرنگاران را نشان داده که در تمام لحظات زندگی‌شان درگیر کارشان‌اند و چقدر این شغل در زندگی شخصی‌شان اثرگذار است. درآمدشان حداقلی و مانند بسیاری از مردم درگیر گرانی و سختی‌های زندگی‌اند. 

سریال , شبکه سه سیما , تلویزیون ,

راما قویدل در خصوص انتخابِ پرویز فلاحی‌پور برای نقش «شهاب الدین ادهم» به ظنّ کارشناسان و بازتاب‌های رسانه‌ای، درست بوده و توانسته از پسِ این نقش برآید. هرچند خبرنگاری جزئیاتی دارد که باید سال‌ها در این شغل کار کرد تا بتوان به عمقِ پیداها و ناپیداهایش پی برد. اما از شخصیتِ شهاب الدین می‌توان به این نتیجه رسید که او خبرنگاری انقلابی است  و ظاهر اتاق و عکس‌های روی دیوارش این نکته را برای مخاطب تداعی می‌کند. 

این شخصیت در صحنه دفاع‌مقدس سربازِ وطن خود بوده و امروز در عرصه فرهنگی و اقتصادی با شجاعت مشغول جنگیدن است. او علاوه بر درگیری‌های کاری که گاهی پای او را به بازداشتگاه نیز می‌کشد، باید حواسش به خانواده خود مخصوصاً دخترش نیز باشد که زندگی او تحت تأثیر شغلش قرار گرفته است. 

کارگردان به سبکِ زندگی شهاب‌الدین هم توجه کرده که زندگی ساده‌ای دارد؛ فرزندانش با چارچوب فرهنگی ایرانی- اسلامی تربیت شده‌اند. این نکته در رابطه دخترِ خبرنگار قصه با همسر آینده‌اش قبل از عقد و محرمیت بسیار محدود است و برای صحبت کردن با همسرِ آینده‌اش (مسعود) از پدرش اجازه می‌گیرد. این مسئله نکته بسیار قابل توجهی است که در اغلبِ فیلم و سریال‌های ایرانی دیگر به سختی می‌بینیم و معمولاً به سمتِ سبک زندگی غربی می‌رود. 

در مورد فیلمنامه هم می‌توان نمره خوبی به داستانِ «بی‌نشان» داد. چرا که قصه خبرنگاری‌اش با روندی جذاب از مسئله اصلی فساد بازیکن تیم ملی شروع و به سمت رانت‌خواری یک نماینده مجلس رفت. اما در برخی از قسمت‌ها شاهدِ‌ کُند شدن ریتم داستان می‌شویم؛ جایی که کارگردان و فیلمنامه‌نویسش با یک آشفتگی در روایت مواجه می‌شوند. البته این نکته، مشکلِ بسیاری از سریال‌ها است که نمی‌توانند در طولِ داستان، ریتم و لحنِ تند و گرمِ خودشان را حفظ کنند. 

تا اینجای داستان که 8 قسمت به پایانش باقی مانده، در بسیاری از بخش‌ها، راما قویدل و همکارانش خوب به زندگی و شغلِ خبرنگاری ورود کرده‌اند و داستان‌شان را پیش برده‌اند اما در بخش‌هایی هم ناکام بوده‌اند که یکی از آن بخش‌ها به محکوم شدن آقای سردبیر برمی‌گردد. خبرنگاری که در داستان می‌بینیم عمری در دادسرای رسانه رفت و آمد داشته اما به سادگی راهی بازداشگاه می‌شود! برخی از کارشناسان اشکالِ دیگر فیلمنامه را در پیدا کردن اطلاعات توسط «متین» می‌دانند که انگار نویسنده نخواسته با خلاقیتی در نگارشِ‌ فیلمنامه، فضایِ باورپذیری و حتی رمزآلودی را برای پیدا کردن این اطلاعات ایجاد کند. به همین خاطر این شخصیت آن‌قدر اغراق‌آمیز شده گویی با یک مأمور مخفی و نفوذی مواجهیم. 

سریال , شبکه سه سیما , تلویزیون ,

یک نکته انتقادی که نسبت به طراحی صحنه سریال وارد کرده‌اند، وقتی وارد دفتر خبرگزاری و اتاق سردبیر می‌شویم حتی لیوانی پیدا نمی‌شود که نام «بیدارنیوز» بر روی آن دیده شود. البته با پُر شدن عکس‌های مرتبط به انقلابی بودن «شهاب‌الدین ادهم» در دیوارِ اتاق او، به نظر می‌رسد طراحِ صحنه سریال بیشتر دنبالِ نشان دادن آرمان‌ها و باورهای این شخصیت بوده تا خبرگزاری و فضایِ خبری را نشان دهد!

ایرادِ دیگر این سریال انتقالِ پیام‌های قصه به صورت شعاری و کاملاً مستقیم است. نمونه بارز آن، در یکی از سکانس‌های قسمت اول است که شخصیت «شهاب» سراغ خواهرزاده‌اش می‌رود که به دنبال اخبار زرد و افشاگری درباره سلبریتی‌ها است. او «متین» را نصیحت می‌کند؛ نصیحت‌ها در دیالوگ‌های «متین» هم به شیوه دیگری ادامه پیدا می‌کند و او در پاسخ می‌گوید، هدفش این است که مردم از سلبریتی‌ها بت نسازند و هویت واقعی آن‌ها را بشناسند! طبیعتاً مطرح کردن این موضوعات با شعار و به صورت مستقیم، جذابیت خاصی برای مخاطب ندارد.

یکی از بخش‌های دیگر که شاید روایتگرِ داستان نشان داده با همه ابعاد خبرنگاری آشنا نیست؛ بحثِ استفاده خبرنگار از مستندات و مدارک کافی برای نوشتن یک خبر و یا پیگیری خبر است. چرا که «شهاب» به عنوان یک فرد کارکشته و باسابقه، بدون مستندات و مدارک کافی درباره منشأ ثروت اشخاص صحبت  و آنان را به استفاده از رانت متهم می‌کند. البته این افشاگری‌ها هیجان ایجاد می‌کند و برای تماشاگرِ تلویزیون جذابیت دارد. اما در واقعیت خبرنگار نمی‌تواند بدون سند و مدرک کسی را در رسانه متهم کند.

سریال , شبکه سه سیما , تلویزیون ,

این رفتارهای اغراق‌گونه در برخی از سکانس‌های خانوادگی سریال هم وجود دارد. خبرنگار قصه در کنار همسر و دخترش زندگی خوبی دارد و مخاطب شاهد خانواده‌ای خوشبخت است که مدام با مهربانی و آرامش با یکدیگر صحبت می‌کنند. بازیگران فارغ از پرویز فلاحی‌پور که عمدتاً در کارهایی که حاضر شده توانسته موفقیت‌هایی را بدست بیاورد کمتر بازی خوبی را از خود نشان می‌دهند. چرا که وقتی کاراکتر رویِ لبه تیغِ اغراق و شعار حرکت می‌کند، در واقع کمتر می‌تواند به باورپذیری نقش دست پیدا کند. 

برخی از بازیگران هم نقش‌های گذشته‌شان را تکرار کرده‌اند از جمله کاراکتری که مریم کاویانی بازی می‌کند مادر مهربان و آرام خانواده یا مجید واشقانی و نیلوفر پارسا که نقش پیچیده و سختی نداشته‌اند. اما در میانِ این نکات، کارگردان در بسیاری از اوقات جلوتر از نویسنده پیش رفته و از تجربه خودش استفاده کرده تا بتواند سریالِ قابل اعتنایی را برای تلویزیون بسازد. 

او پیش از این سریالِ «ایل‌دا» را برای تلویزیون ساخت که درنیامدنِ لهجه و گویش و برخی مشکلاتِ دیگر این سریال، انتقادهایی را به همراه داشت که بیشتر او را مقصر دانستند. اما راما قویدل با ساختِ «بی‌نشان» ثابت کرد که شاید بهتر باشد کارهای قومیتی همراه با لهجه و گویش را به افرادِ دیگر واگذار کند و خودش به سبکِ «عملیات 125»، «خانواده دکتر ماهان» و اپیزودهایی از «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد»، بیشتر کارهای داستان‌محور و اجتماعی بسازد. 

سریال , شبکه سه سیما , تلویزیون ,

قویدل با ساختِ «بی‌نشان» ثابت کرده که به درام و فضایِ اجتماعی آشنایی خوبی دارد و با داستان‌محوری کار خود را پیش می‌برد. اما اگر سریال‌سازانی مثلِ او و برخی دیگر بتوانند از فضایِ کلیشه و شعار و اغراق فرار کنند و به سمتِ باورپذیری پیش بروند، سریال‌ها همچون گذشته می‌توانند تماشایی و دیدنی شوند. اگرچه «بی‌نشان» این شب‌ها بیش از رقبایِ دیگر بیننده دارد و بهتر از «برف بی‌صدا می‌بارد» مخاطب خود را جذب کرده است. 

سریال‌های تلویزیونی می‌توانند با پژوهش و تحقیق کافی و کاربلدی کارگردان‌ها، سال‌ها مخاطب را با خودشان همراه کنند و به آثار ماندگار تلویزیون تبدیل شوند اما چون انتخاب‌ها در عرصه کارگردانی و عوامل تولید درست اتفاق نمی‌افتد و سریال‌ها عمدتاً مشاورین و کارشناسان متخصص درست و کاربلد ندارند بیشترِ آثار یا متوسط‌اند و یا زیرِ متوسط. اگر قرار است به‌راستی در تلویزیون تحولی ایجاد شود باید مدیران سرِ جای خودشان بنشینند، آن‌وقت خواهیم دید که تصمیم‌ها و سیاست‌گذاری‌ها درست و اصولی اتخاذ می‌شوند.

باید دید در روزهای باقی‌مانده از سریالِ «بی‌نشان» سرنوشت کاراکترهای این سریال به کجا خواهد رسید؟ از طرفی با نگاهی به بازیِ پرویز فلاحی‌پور و قصه شخصیتِ شهاب‌الدین ادهم در این مجموعه تلویزیونی، اهالی رسانه، خبرنگار بودنش را باور کرده‌اند یا خیر؟

انتهای پیام/

 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران