برای اولینبار منتشر شد؛ اسناد همکاری برادران رجوی با ساواک + تصاویر
مسعود رجوی سرکرده منافقین، جزو معدود بازماندگان نسل اولیه سازمان مجاهدین خلق بود که شهریورماه ۵۰ توسط ساواک دستگیر شد اما اعدام نشد؛ برای نخستینبار با مروری بر اسناد پرونده برادران رجوی در ساواک، علت عفو وی از سوی شاه مشخص میشود.
به گزارش گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم، مسعود رجوی، رهبر منافقین، جزو معدود بازماندگان نسل اولیه سازمان مجاهدین خلق بود که شهریورماه 1350 توسط ساواک دستگیر شده بودند. بهمن همان سال، دادگاه 11 نفر از اعضای اصلی سازمان برگزار شد و طی آن متهمین ردیف یک تا چهار (ناصر صادق، محمد بازرگانی، مسعود رجوی و علی میهندوست) به اعدام و سایرین به حبس محکوم میشوند. چندماه بعد در دادگاه تجدیدنظر هم همین حکم تأیید میشود، اما فردای اجرای حکم، روزنامهها اعلام میکنند مجازات مسعود رجوی بهدلیل همکاری در جریان رسیدگی به پرونده، از جانب شاه با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل شده است.
سازمان منافقین و رجوی در تمام این سالها، علت این تخفیف حکم را فعالیتهای حقوقبشری کاظم رجوی ـ برادرِ مسعود ـ که ساکن اروپا بود معرفی میکنند، ادعایی که شاید بخشی از واقعیت باشد، اما همه آن و علت اصلیاش نیست.
مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی برای نخستینبار با مروری بر اسناد پرونده کاظم و مسعود رجوی در ساواک، ناگفتههای این ماجرا را بازگو کرده است.
«صفا» در سوئیس
کاظم رجوی برادر بزرگتر مسعود، سال 1336 برای ادامه تحصیلات به فرانسه و پس از مدتی به سوئیس میرود و سال 1352 موفق به اخذ مدرک دکترای علومسیاسی از دانشگاه ژنو میشود. کاظم در سالهای اقامت در اروپا، هرچند در ظاهر در طیف مخالفین رژیم شاه تعریف میشود اما در پشتپرده با نمایندگی ساواک در سوئیس مرتبط میشود. او با نام مستعار «صفا» در نقش یک منبع اطلاعاتی، بهطور پراکنده برخی اخبار دانشجویان مخالف را به سفارت منتقل میکند.
پرویز ثابتی که در مقطعی کوتاه در دهه سی با کاظم رجوی آشنا شده، در کتاب خاطرات خود مدعی است او بوده که برای نخستینبار کاظم را به نمایندگی ساواک در سوئیس وصل کرده است: "کاظم رجوی پس از 2ـ1 سال برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی فعالیت میکرد، من هم برای مسافرتی به سوئیس رفته بودم و از طرف ساواک کاری داشتم و 8ـ9 سال هم از سابقه من در ساواک میگذشت. حوالی سال 1347 بود و خواستم کاظم رجوی را ملاقات کنم که مثلاً ببینم چهکاری میتوانم درباره او انجام بدهم، به کاظم تلفن زدم و گفتم که «مرا یادت هست؟» گفت «بله، کجا هستید؟ و همدیگر را ببینیم.» و رفتیم و همدیگر را دیدیم. از او پرسیدم «اینچا چه میکنی؟»، البته میدانستم و پروندهاش را مطالعه کرده بودم، بههرحال دیدم که خیلی هم سفت و سخت نیست و فقط یک انتقادهایی از شاه دارد، ولی زیاد مهم نیست...، مسلماً در آن موقع هنوز نمیدانست که برادرش (مسعود) در شبکه مجاهدین خلق فعالیت دارد، از من پرسید «شما چه میکنید؟»، من هم گفتم «در نخستوزیری هستم.»، گفت «همان ساواک؟»، من هم صراحتاً گفتم «بله.»، گفت «خب، اینجا در سوئیس چه میکنی؟»، خلاصه حین گفتگو دیدم که دمش سست است و بهعنوان نمایندگی ساواک در آنجا استخدامش کردم و به نماینده ساواک در ژنو تحویلش دادم."
با توجه به قرائنی از جمله اسناد موجود و اینکه نمایندگی ساواک در سوئیس، از نظر اداری و چارتی زیر نظر اداره سوم ساواک (امنیت داخلی) بوده و پرویز ثابتی نیز در آن دوران معاون دوم آن اداره بوده، روایت او درباره جذب کاظم رجوی به همکاری میتواند درست باشد. کاظم تا چندسال بعد بهعنوان منبع ساواک، گزارشات مختلفی از فعالیت دانشجویان ایرانی به نمایندگی ساواک میدهد. او علاوه بر ارتباط با رئیس نمایندگی ساواک در سوئیس، با پرویز خوانساری که در آن زمان سالها بود که مسئولیت سرپرستی امور دانشجویان ایرانی ساکن اروپا را بهعهده داشت و ساکن ژنو بود نیز مرتبط بود.
دستگیری مسعود و تلاشهای پشتپرده کاظم
پس از انتشار خبر دستگیریِ شهریورماه 1350 مسعود رجوی در داخل کشور، آبانماه از نمایندگی ساواک در سوئیس خواسته میشود با توجه به اینکه مسعود از اعضای فعال گروه بوده و در دادگاه به مجازات محکوم خواهد شد «سریعاً با برادر وی تماس و ضمن توجیه وی یادآوری گردد از هرگونه اقدام جنجالی خودداری و چنانچه بهمنظور ملاقات با برادرش مایل است به کشور مسافرت نماید، تسهیلات لازم جهت وی فراهم گردد.»
پیرو این دستور، نمایندگی ساواک در سوئیس بلافاصله با کاظم ملاقات و نکات مدنظر را به او ابلاغ میکند. او ضمن قول مساعد در این زمینه، میگوید فعلاً بهدلیل گرفتاری تحصیلی و مالی قصد سفر به ایران را ندارد اما درخواست میکند ساواک به پرونده برادرش کمک کند. پس از این ملاقات، بخش 315 ساواک که مسئولیت ارتباط با نمایندگیها را عهدهدار است، ضمن گزارش این درخواست رجوی به رئیس اداره سوم (یعنی مقدم) پیشنهاد میکند «با توجه به اینکه در پرونده محصول منبع مزبور، مشخص گردید فعالیتهای این شخص در اهداف مورد ذکر، ارزشمند و قابل بهرهبرداری بوده، بهویژه با انتشار خبر بازداشت مسعود رجوی نفوذ و دسترسی او در زمینه کسب اطلاعات از اهداف مورد نظر بیشتر گردیده، از طرفی ادامه همکاری مشارالیه ثمربخش است، در صورت تصویب از طریق بخش 312 اقدامات در زمینه کمک به مسعود رجوی بهعمل آید، منوط به رأی عالی است.»، مقدم به بخش 312 (بخش مبارزه با احزاب و گروههای افراطی سیاسی و براندازی) که مجاهدین خلق را دستگیر کرده است دستور مذاکره درباره این موضوع را میدهد.
نهایتاً ازغندی رئیس بخش 312 در پایین نامه چنین مینویسد: «مذاکره شد و وضعیت به عرض مقام ریاست کل رسید. با توجه به اینکه استحقاق کمک دارد پس از ارسال پرونده به اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی، گزارش عرضی تهیه و کسب اجازه خواهد شد.»
کاظم رجوی علاوه بر تعامل با ساواک، با توجه به اینکه در ظاهر جزو نیروهای مخالف شاه است، بهطور موازی فضاسازی مطبوعاتی و رسانهای روی پرونده برادرش را نیز دنبال میکند، از جمله اینکه تلگرافی علنی به شاه میزند و اعلام میکند در صورت صحت خبرها درباره برادرش، ایرانیان سوئیس اعتراض خواهند کرد. کلیه اقدامات کاظم در ماههای بعد، روی همین دو ریل موازیِ پیگیریهای پشتپرده و اقدامات رسانهای علنی پیش میرود، از جمله اینکه با هماهنگی و کارسازی او برخی مطبوعات اروپایی روی محکومیت مسعود مانور میدهند و برخی چهرههای سیاسی و غیرسیاسی سوئیسی و اروپایی در تلگرافهایی به شاه، نسبت به سرنوشت مسعود رجوی اظهار نگرانی میکنند.
تصویر کاظم رجوی برادر مسعود رجوی
دیماه، پدر رجوی نامهای دوصفحهای خطاب به شاه مینویسد و در بخشی از آن با ذکر مراتب شاهدوستی فرزندانش بهخصوص کاظم و صالح و درج خبر محکومیت مسعود به اعدام در مطبوعات خارجی مینویسد «از پیشگاه مقدس استدعا دارد اوامر ملوکانه شرف صدور یابد که در مورد نامبرده تحقیقات بیشتری مبذول و چنانچه خدای نخواسته دشمنان آب و خاک درصدد بهرهبرداری از احساسات پرشور او برآمده و مقدماتی برای گمراهی او فراهم نموده باشند، به راه راست هدایت و ارشاد گردد و اگر هم تصور ارتکاب عمل خلافی را نموده باشد، ترحّماً به این پیرمرد که عمر خود را با سازش به قوت لایموت در خدمت به میهن به پایان رسانیده و ترحم به مادر علیلش که از غصه زمینگیر شده و با توجه به حفظ روحیه برادرانش، مشارالیه را مشمول عفو و اغماض شاهانه (که سجیه فطری آن معظمله بوده و در طول سلطنت پرافتخار خود بارها به منصه ظهور رساندهاند) قرار داده و این پیرمرد و پیرزن علیل را که ساکن مشهد و پیوسته در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام دعاگوی دولت علّیه و خاندان جلیل سلطنت بوده و میباشیم شادمان فرمایند.»
پس از پدر، منیره خواهر مسعود و پیش از او هوشنگ، دیگر برادر مسعود که فارغالتحصیل بلژیک و در ذوبآهن اصفهان شاغل است نیز در نامههایی جداگانه خطاب به فرح خواستار عفو مسعود میشوند.
آخرین روزهای بهمن، جلسات دادگاه بدوی 11 متهم مجاهدین خلق که مسعود رجوی نیز جزو آنهاست برگزار میشود. مسعود رجوی در آخرین دفاع خود مثل سایرین، دادگاه را فاقد صلاحیت میداند و میگوید «من با آقای دادستان بحث نمیکنم، اگر مسلسل به دستم بدهید هماکنون او را با تیر خواهم زد.»، دادگاه چهار متهم اصلی پرونده یعنی ناصر صادق، محمد بازرگانی، مسعود رجوی و علی میهندوست را به اعدام و سایرین را به حبس محکوم میکند.
نیمه اسفندماه در حالی که چند روز از محکومیت مسعود رجوی به اعدام در دادگاه بدوی میگذرد، کاظم رجوی تلفنی به نمایندگی ساواک در سوئیس اطلاع میدهد که برخی شخصیتهای سوئیسی از جمله چند نماینده پارلمان این کشور که به شاه تلگراف زدهاند، «از او خواستهاند که درباره محکومین مصاحبه نماید و اظهاراتی بکند و وی حاضر به این کار نشده و با وجود اصرار آنها، امتناع ورزیده» است. وزارت امور خارجه پس از استعلام این مسئله از ساواک، به نمایندگی خود در سوئیس اعلام میکند «مقامات مربوطه اظهار داشتند اگر برادرش مایل باشد میتواند بهخرج خودش فوراً به تهران بیاید و او را در زندان ملاقات و راهنمائی و نصیحت نماید. رفتار و اظهارات او در دادگاه تجدیدنظر برای تخفیف در مجازات او مؤثر واقع خواهد شد.»
همان ایام پرویز خوانساری با کاظم دیدار میکند و در گزارشش مینویسد او «اظهار میدارد از برای آمدن تهران فرصت زیادی ندارد. در صورتی که موافقت شود با برادر خود در زندان تلفنی صحبت کند و مطالب خود را به او بگوید. خواهشمند است دستور فرمایید در صورت تأیید، تعیین بفرمایید در چهساعتی و با چهشمارهای میتواند مذاکره نماید، ضمناً نامهای هم به برادرش نوشته که با پست فرستاده میشود.»
مضمون اصلی نامه سهصفحهای کاظم به برادرش، القاء پشیمانی و لزوم اصلاح صحبتهای تندش در دادگاه بدوی است. او در بخشی از این نامه مینویسد: «از تو تمنا و استدعا دارم که دِینی را که خانوادهات بهعهدهات گذاشته اداء کنی. این دِین وقتی اداء میشود که در دادگاه تجدیدنظر بهنحوی رفتار کنی که کمترین دلیلی برای سنگینشدن مجازاتت پیدا نشود. لازم است بگویی که جملات فوقالذکر و نظائر آنها هرچه گفته شده ناشی از عصبانیت و ناراحتی ناشیه از زندان مجرد [سلول انفرادی] بوده است، زیرا حقیقت هم همین است، چون تو با آشناییای که به روح و تربیت و اخلاقت دارم آدمکش نیستی، برای اینکه مبارزهای وجود داشته باشد، باید تو وجود داشته باشی. یک آدم منطقی وقتی حرفهای خلاف منطق زد، دلیل بر این است که در حالت عادی نیست. میدانی که محکمه تجدیدنظر همه نوع اختیاری دارد. وظیفه اخلاقی هرکسی است که وقتی عصبانیت کرد و احیاناً دادستان را تهدید به کشتن نمود بهمحض اینکه عصبانیتش رفع شد، از گفته و تندروی خود در همان مورد مخصوص معذرت بخواهد، به این ترتیب تمنا دارم در تجدیدنظر، کمال خونسردی خود را حفظ کن، به سؤالات جواب کوتاه مثبت یا منفی بده. از بدو شروع دادگاه از جملاتی نظیر آنچه در بالا ذکر شد که جنبه شخصی دارند و موجب عصبانیت و تحریک دادستان محترم شده و میشوند عذرخواهی کرده تقاضا کن که آنها را زاییده عصبانیت و بیحوصلگی بینگارند.»
گردشکار این رفتوبرگشتها به شاه گزارش میشود و او چنین نظر میدهد: «تصور نمیرود صحبت با برادرش در زندان عملی باشد، با سازمان مذاکره شود ترتیبش را بدهند اگر در دادگاه تجدیدنظر اظهار ندامت نکند نمیشود کاری کرد. با یکی از قومخویشهایش صحبت کنید که برود بگوید.»
15 و 16 اسفندماه، پیش از برگزاری دادگاه تجدیدنظر مسعود رجوی، او با پدرش ملاقات میکند. ازغندی در گزارش خود مینویسد «این ملاقات تا حد زیادی در او و پدرش مؤثر افتاد. مراتب جهت صدور اوامر عالی در زمینه اخذ تماس تلفنی مسعود رجوی با برادرش که مقیم برن ـ کشور سوئیس میباشد معروض گردید.»، از اینکه تماس تلفنی کاظم با برادرش برقرار شده است یا نه و محتوای احتمالی آن، سندی در دست نیست، اما اولین روزهای فروردین 51 مصاحبه کاظم با تلویزیون سوئیس درباره محاکمات سیاسی ایران و پرونده برادرش پخش میشود. او در این مصاحبه بدون اشاره به تلاشهای پشتپردهاش و با حفظ پرستیژ فعال حقوقبشریاش میگوید «پدرم از من که اولاد ارشد او هستم در مورد نجات برادرم استمداد میکند، ولی از دست من که یک نفر محصل میباشم چه برمیآید؟ من نگران پدر پیر و مادر مریضم هستم و از افکار عمومی مردم سوئیس برای نجات خانواده خود کمک میطلبم.»
او چند روز بعد در مصاحبه با رادیو فرانسویزبان سوئیس همین حرفها را تکرار و اعلام امیدواری میکند "بهمناسبت عید نوروز، اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر برادرم را مورد عفو قرار دهند" و از مردم سوئیس میخواهد او را در این راه پشتیبانی کنند.
30 فروردین، روزنامهها ضمن اعلام خبر اعدام چهار تن (ناصر صادق، محمد بازرگانی، علی باکری و علی میهندوست) اعلام میکنند «مسعود رجوی نیز که به همین اتهامات تحت تعقیب بوده و در دادگاههای عادی و تجدیدنظر به اعدام محکوم گردیده بود، چون در جریان تعقیب، کمال همکاری را در معرفی اعضای جمعیت بهعمل آورده و در داخل زندان نیز برای کشف کامل شبکه با مأمورین همکاری نموده، بهفرمان مطاع مبارک شاهانه، کیفر اعدام او با یکدرجه تخفیف به زندان دائم با اعمال شاقه تبدیل گردیده است.»
واقعیت این است که کاظم رجوی، هم در دوران دستگیری برادرش و هم پس از آن، علیرغم رفتار دوگانهای که دارد، همچنان بهعنوان یکی از منابع اطلاعاتی نمایندگی ساواک در سوئیس ایفای نقش میکند. یکی از اسناد ساواک سال 56 در گزارشی درباره او مینویسد: «اقدامات نامبرده در زمینه جلب افکار عمومی نسبت به محکومیت برادرش سبب میگردد که عوامل منحرف ایرانی در اروپا از قبیل رهبران کنفدراسیون و ناصر افشار قتلی متوجه وی شده درصدد برآیند که نامبرده را به فعالیتهای سیاسی مخالف بکشانند، همین امر که سبب دسترسی بیشتر وی به اخبار مورد نیاز بود سبب آن میگردد که نمایندگی در جلب همکاری وی کوشش بیشتری مبذول داشته و سرانجام تقاضای استخدام وی را بنماید.»
بنابراین گزارش از این به بعد است که کاظم بهعنوان منبع رسمی نمایندگی سوئیس با مقرری ماهیانه یکهزار فرانک استخدام میشود.
خدمات و خبررسانیهای کاظم به ساواک از این پس بیشتر میشود و بهموازات آن، ساواک نیز به او لطفهایی میکند. تیرماه 51 او نامهای خطاب به سرهنگ محرری، رئیس زندان قصر مینویسد و ضمن تشکر از خوشرفتاری و محبت او و مأمورین تحتامرش نسبت به زندانیان بهخصوص برادرش، از او میخواهد مقررات زندان را برایش ارسال کند تا او بداند مسعود امکان پاسخ به نامهها یا دریافت پول و کادو را دارد یا نه. کاظم همچنین آخرین روزهای شهریور 1351 به کنسولگری ایران در ژنو مراجعه میکند و در دیدار با پرویز خوانساری و رئیس ایستگاه ساواک میگوید تا کنون هفت نامه به آدرس پدرش در مشهد ارسال کرده است، اما نه خبری از رسیدنشان دارد و نه خبری از جواب احتمالی پدرش.
نمایندگی ساواک در سوئیس در پایان گزارش خود خطاب به اداره امنیت داخلی ساواک مینویسد «با توجه به اینکه به نامبرده توصیه شده است هر مشکلی دارد بدون مراجعه به سایر مراجع، با اینجانب حلوفصل نماید؛ لذا تقاضا دارد که نامه ضمیمه را در مشهد به پدر نامبرده رسانده و جواب آن را نیز به اینجانب بفرستید تا به مشارالیه برسانم.» مقدم، رئیس اداره سوم (امنیتداخلی) ساواک نیز نامه کاظم و گزارش این ملاقات را به ساواک خراسان ابلاغ میکند و ساواک خراسان هم پس از مراجعه به منزل پدر رجوی، پاسخ او را دریافت و ارسال میکند. روابط کاظم و نمایندگی ساواک در سوئیس تا چند سال پس از ماجرای عفو مسعود نیز پایدار و حسنه باقی میماند، اما از مقطعی به بعد بهخاطر اقدامات کاظم، حقوقش قطع میشود و حتی در مقطعی نیز ساواک پیشنهاد میدهد برای کاهش فعالیتهای او، برخی اسناد همکاریاش در اروپا منتشر و افشاء شود.
ماجرای همکاری مسعود
واقعیت این است که تخفیف مجازات بیسابقهای که شامل مسعود رجوی میشود، تنها ناشی از ارتباطات برادرش کاظم با ساواک نیست، بلکه همکاریهای خود مسعود در دوران بازداشت نیز نقش مهمی در آن دارد، چرا که او بین دستگیرشدگان شهریور 50، جزو کسانی است که اطلاعات خوب و مفیدی در اختیار تیم بازجویی قرار داده است.
لطفالله میثمی که خود نیز از دستگیرشدگان آن ایام است بعدها در کتاب خاطراتش از اولین روزهای بازداشت مینویسد: «آن روزها چشمبند نبود، کُتم را روی سرم انداخته بودند، اما چون آستر نداشت از پشت آن همه چیز را میدیدم، مسعود رجوی را کمالی بازجویی میکرد. او را خوابانده بود و میزد. مسعود هم یک به یک اسم کوچک بچهها را میگفت، کمالی گفت "تو چرا نمیروی شمال شهر تا وضع رفاه آنجا را ببینی و فقط جنوب شهر را میبینید؟"، مثل اینکه مسعود چیزهایی گفته بود که او در جوابش چنین میگفت. بعدها در عمومی زندان اوین از مسعود پرسیدم "آن روز تو که نمیدانستی چطوری لو رفتی و چهکسانی دستگیر شدهاند، در خانهای که تیم خودت بود دستگیر شدی، چطور اسامی دیگران را میگفتی؟" گفت "بعد فهمیدم که لو رفتهاند."، کمی از دست من ناراحت شد، توقع نداشت با بیاعتمادی با او برخورد کنم، اما جواب قانعکنندهای نداد.»
یکی از اوراق جالبتوجه پرونده مسعود رجوی، بازجویی مفصل و چندصفحهای 25 شهریور او یعنی حدود سه هفته پس از دستگیری است که نوشتههای رمزی تقویم خود را برای بازجویان رمزگشایی میکند. این نوشتهها در واقع روزشمار فعالیتهای رجوی و سازمان از اردیبهشت 50 تا اول شهریور همان سال است که شامل اطلاعات مختلفی از جمله مسائل مالی سازمان، ارتباطات و سفرهای اعضای سازمان به لبنان و فرانسه و آدرس و قرارهای سازمان در این کشورها است.
او در بخشی از این بازجویی مینویسد: «قسمت دیگری از مطالب نوشتهشده در این تقویم فوقالذکر مربوط است به تقویم یا بهاصطلاح مطالب روزشمار مربوط به مسائل خارج ما، یعنی مسائلی که موجود بوده یا نامهای که رسیده یا نامهای که بین تهران ـ لبنان ـ پاریس و یا پاریس ـ لبنان و بالعکس مبادله شده و قید شده است. از کلیات این مطالب من مطلعم ولی جزئیات را نمیدانم، بههرحال این مطالب بهقرار زیر هستند: صفحه شنبه 26 تیر 1350: این نامه با شماره ج مشخص شده و در آن مقداری مسائل تدارکاتی از قول ماهر صحبت شده و بعد ارسال دو فقره پول بیان شده (که ریز این پولها را قبلاً نوشتهام) و سپس ورود بهروز (علی باکری) اعلام شده است. یکشنبه 27 تیر 1350: که این نامه با «د» مشخص شده و ابتداء قرار بود اگر کسی برود با مسافر بفرستیم ولی بعداً که کسی نرفت در 14 مرداد پست شد. در این نامه از وضع شرکت یعنی سازمان خودمان صحبت و انتقاد شده است. چهارشنبه 30 تیرماه 1350 دو نامه به اسامی فروزی ارسال شده که چنانکه از لبنان نوشته بودند و در صفحات بازجویی پیش، از آنها ذکر بهعمل آمد، یکی رسیده و دیگری نرسیده.»
رجوی هرچند در بازجوییها، اطلاعات خوب و مفیدی ارائه داده بود، اما در دادگاه بدوی و تجدیدنظر مثل اغلب همپروندهایهایش از موضع شجاعت و مقاومت سخن گفت. هرچند او در دو دادگاه به اعدام محکوم شد، اما همکاریهایش و پیگیریهای برادرش از ساواک نهایتاً به نتیجه میرسد. 28 فروردینماه، دو روز پیش از اجرای حکم اعدام چهار متهم ردیف اول، نصیری رئیس ساواک دو نامه درباره مسعود رجوی به رئیس اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی مینوسد و اعلام میکند با توجه به همکاریهای او در جریان پرونده اخیر، مجازاتش تخفیف یابد.
متن یکی از این نامهها اینچنین است: «نامبرده بالا که از محکومین سازمان بهاصطلاح آزادیبخش ایران وابسته به جمعیت نهضت آزادی است و در دادگاه تجدیدنظر نظامی به اعدام محکوم گردیده، بعد از دستگیری در جریان تحقیقات کمال همکاری را در معرفی اعضاء سازمان مکشوفه بهعمل آورده و اطلاعاتی که در اختیار گذارده از هر جهت در روشنشدن وضعیت شبکه مزبور مؤثر و مفید بوده و پس از خاتمه تحقیقات نیز در داخل بازداشتگاه همکاریهای صمیمانهای با مأمورین بهعمل آورده، لذا بهنظر این سازمان استحقاق ارفاق و تخفیف در مجازات را دارد. مراتب جهت استحضار و هرگونه اقدام مقتضی اعلام میگردد.» یادداشتی که پایین این نامه است و تاریخ فردای آن روز را دارد چنین نوشته است: «از شرفعرض پیشگاه مبارک شاهانه گذشت. اوامر مبارک چنین شرف صدور یافت که با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل گردد.»
خبر این عفو ملوکانه، 30 فروردین در انتهای خبر اعدام چهار نفر دیگر اعضای سازمان در مطبوعات منتشر میشود. انتشار علنی تخفیف مجازات بهخاطر همکاری، مسعود رجوی را به هم میریزد و حتی تصمیم به خودکشی میگیرد. اما او در سالهای بعد نیز به همکاریاش ادامه میدهد و در احضارهای گاه و بیگاه خود، اطلاعات تحلیلی و مصداقی خوبی به کارشناسان امنیتی ارائه میدهد. رجوی در یکی از دستنوشتههای خود که مدتی پس از فرار تقی شهرام در اردیبهشت 52 در توصیف اوضاع زندان نوشته است، چنین مینویسد: «جزوههایی که گفتم معمولاً پشت پنجره و یا توی کمدهای عمومی بود، مثل اقتصاد و فلسفه و یا استراتژی تاکتیک و یا نظایر اینها که همانطور که گفتم یا از پیش بود یا از زندانهای دیگر مثل قزلقلعه شایع بود آوردهاند یا موقت شهربانی. مثل تاریخچه مقاله خردهبورژوازی که ظاهراً کار تقی شهرام بود، البته نمیخواهم این تصور پیش آید که چون این فرد اکنون متواری است میخواهم بهگردن او بیندازم، هرگز، این فقط حدسی است که با شواهد و قراین میزنم والّا دقیقاً از خودش نشنیدهام، به این دلیل که یکی دو بار با زرنگی میآمد و از من در این مورد سؤالاتی میکرد و میگفت "فقط میخواهم بدانم خودم."، نمیدانم این هم راست تلقی میشود یا نه، اگر بگویم که من شخصاً با این جزوات کاری نداشتم چون با اعتقادات مذهبی خودم وفق نداشت و یا در بیرون خوانده بودم.»
سرقت ناکام اسناد همکاری کاظم رجوی پس از انقلاب
پس از پیروزی انقلاب، کاظم رجوی با حکم کریم سنجابی وزیر امور خارجه دولت موقت عهدهدار نمایندگی دائمی ایران در دفتر سازمان ملل در ژنو و پس از آن در سفارت ایران در سنگال مشغول فعالیت شده بود. آخرین روزهای اردیبهشت ماه 1360 وزارت امور خارجه در بیانیهای اعلام میکند یکی از کارمندان قسمت کنسولی این وزارتخانه که در امور اسناد افراد پاکسازیشده وزارت خارجه مسئولیت داشته همراه با فردی بهنام مرتضی فضلینژاد بهاتهام سرقت و خروج غیرقانونی برخی اسناد دستگیر شدهاند. دفتر ریاستجمهوری (بنیصدر) در بیانیهای اعلام میکند فضلینژاد نماینده این دفتر بوده و معرفینامه رسمی و کتبی داشته است. با دستگیری مدیرکل امور کنسولی وزارت امور خارجه، او نیز اعتراف میکند که با هماهنگی فضلینژاد چندین بار اسنادی را از این وزارتخانه خارج کرده و در اختیار برخی افراد قرار داده است.
30 اردیبهشت پس از بررسی بیشتر، معاون فرهنگی وزارت امور خارجه در مصاحبهای اعلام میکند بخشی از اسنادی که قرار بوده سرقت شود، اسناد مربوط به همکاری کاظم رجوی با ساواک است که مشخص میکند او با نامهای مستعار «صفا» و «میرزا»، منبع نمایندگی ساواک در سوئیس بوده است. فردای آن روز نیز روزنامه جمهوری اسلامی بهنقل از یک مقام آگاه اعلام میکند «یکی از اسناد مربوط به کاظم رجوی است که اکنون در سنگال بهعنوان کاردار خدمت میکند. وی بهعنوان عضو افتخاری ساواک، با اسم رمز «صفا» و دو شماره کد فعالیت میکرده است». او همچنین میگوید "رجوی را به ایران احضار کردهایم، اما هنوز نیامده است."
علیرغم ادعای دفتر بنیصدر درباره حکم و مأموریت رسمی فضلینژاد، او در بازجوییها هیچ حکم و نامهای مبنی بر مأموریت از طرف ریاستجمهوری ارائه نمیدهد. 5 خردادماه دادستانی در بیانیه رسمیاش اعلام میکند او اعتراف کرده است تاکنون به 8 وزارتخانه و ارگانهای دیگری مثل شهربانی و برخی دانشگاهها مراجعه و اسنادی را خارج کرده و تحویل دفتر ریاستجمهوری داده است.
12 خردادماه وزارت امور خارجه درباره کاظم رجوی بیانیهای به این شرح صادر میکند: «در تاریخ 29 اردیبهشت 1360 طی تلکس شماره 1492 آقای کاظم رجوی برای ادای پارهای توضیحات به ایران فراخوانده شدند. در همان روز طی تلکس شماره 44 ایشان جواب دادند که با اولین وسیله ممکن حرکت مینمایند و سؤال کرده بودند که؛ آیا بلیت را از محل اعتبار سفارت تهیه کنند یا برایشان ارسال میشود؟ که طی تلکس شماره 1574 در تاریخ 30 اردیبهشت 60 به ایشان پاسخ داده شد که بلیط را از اعتبار سفارت تهیه کنند. در تاریخ 30 اردیبهشت 60 طی تلکس شماره 46 ایشان پاسخ دادند که آماده حرکت بهسوی تهران هستند. از تاریخ 30 اردیبهشت تا تاریخ 7 خرداد 60 از مراجعت ایشان خبری نشد و در تاریخ 7 خرداد 1360 اطلاع یافتیم که ایشان در پاریس رحل اقامت گزیدهاند و طی نامه سرگشادهای به ریاستجمهوری، استعفای خود را اعلام نمودهاند. بههرحال اگر ایشان در رابطه با اسناد محرمانه وزارت خارجه، خود را از اتهامات وارده بری میدانستند، بهتر بود که به ایران مراجعت میکردند و رفع اتهام مینمودند، نه اینکه با اقامت غیرقانونی خود درپاریس صحه بر اتهامات خویش بگذارند.»
خردادماه تشنجآفرینی منافقین و بنیصدر در داخل که نهایتاً به عزل بنیصدر و ورود منافقین به جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی در سی خرداد میانجامد، افشای اسناد همکاری کاظم رجوی را به حاشیه میبرد. او نیز از فرصت استفاده میکند و همگام با سازمان برادرش، به مخالفت با جمهوریاسلامی برمیخیزد. منافقین تا کنون در روایت تاریخی خود، همانطور که ماجرای عفو مسعود رجوی را تحریف کردهاند؛ جدایی کاظم رجوی از جمهوری اسلامی را به ماجراهای سی خرداد گره زدهاند و افشای اسناد سوابق همکاری او با ساواک را جوسازی سیاسی معرفی میکنند.
توصیه به نمایندگی ساواک سوئیس برای ملاقات توجیهی با کاظم رجوی پس از دستگیری برادرش مسعود، آبان 1350
گزارش نمایندگی سوئیس از ملاقات توجیهی با کاظم رجوی، آبان 1350
صفحه دوم نامه پدر مسعود رجوی به شاه برای عفو فرزندش، دیماه 1350
خبر محکومیت به اعدام مسعود رجوی در دادگاه بدوی، 30 بهمن 1350
صفحه اول گزارش وزارت امور خارجه از خبردهی کاظم رجوی درباره پیشنهاد چند شخصیت سوئیسی برای مصاحبه درباره پرونده برادرش
ملاقات پدر مسعود رجوی با او در بازداشت و نظریه ساواک در تماس برادرش کاظم از سوئیس با او
نامه کاظم رجوی به سرهنگ محرّری، رئیس زندان قصر و تشکر از او بهخاطر رفتار کمنظیر نسبت به عموم زندانیان و برادرش
درخواست تخفیف مجازات مسعود رجوی بهخاطر همکاری توسط رئیس ساواک، فروردین 1351. در پاراف پایین نامه، موافقت شاه با این پیشنهاد اعلام شده است
نامه دیگری از رئیس ساواک برای پیشنهاد عفو مسعود رجوی بهخاطر همکاری در روند بازجوییها
انتهای پیام/+