شاخصهای زوال و نابودی رژیم صهیونیستی-۲/ تشتت و چند دستگی و فروپاشی اجتماعی
تشتت و چند دستگی در جامعه مهاجران صهیونیست حاضر در فلسطین اشغالی به گفته آمار در حال رشد است. این رشد چند دستگی میتواند در یک بحران جدی به از پاشیدگی از درون جامعه صهیونیستی ختم شود که وحدت فلسطینیها می تواند این مسئله را رقم بزند.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، دومین شاخص فروپاشی رژیم صهیونیستی مربوط به شرایط اجتماعی این رژیم در سرزمین های اشغالی است. تنوع ملیتی و اقلیتی در میان کسانی که به فلسطین اشغالی مهاجرت کردهاند بسیار وسیع است. بیش از 110 ملیت با فرهنگها و زبانهای مختلف امروز پس از گذشت 74 سال از اشغال فلسطین به یک معضل غیر قابل حل برای صهیونیستها تبدیل شده، هر روز بیش از گذشته بحران زایی میکند. این بحران، هنگامی که با اندیشه نژاد پرستانه و برتری جوی صهیونیزم در هم میآمیزد، به جایی میرسد که این اقلیتها را به جان هم می اندازد و شکاف اجتماعی بین صهیونیستهای مهاجر به فلسطین را بیش از پیش میکند.
قدرت طلبی نژادها و ملیتها
در حال حاضر از بیش از 110 ملیت، مهاجر در فلسطین اشغالی حضور دارند. این اقلیتها هر کدام به دنبال حفظ فرهنگ و رسوم و زبان خویش هستند. در این میان برخی اقلیتها با در دست گرفتن قدرت سیاسی و برخورداری از حمایت های غرب، بیش از سایرین از امکانات و قدرت برخوردار شدهاند.
به طور کلی، صهیونیستهای مهاجر به فلسطین به 2 دسته کلی غربی و شرقی تقسیم میشوند. دسته غربی- که در زبان عبری به «اشکنازی» ها شهرت دارند- صهیونیستهایی هستند که از کشورهای اروپایی و آمریکا به فلسطین مهاجرت کردهاند. دسته شرقی- که در زبان عبری «سفاردی» نامیده میشوند- صهیونیستهایی هستند که از کشورهای آسیایی و بیشتر منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به فلسطین اشغالی مهاجرت کردهاند. در کنار این 2 دسته، یک دسته یهودیان آفریقایی تبار هستند که از جایگاهی برخوردار نیستند و با عبارتهای مختلفی نامگذاری شده اند که مشهورترین این عبارت ها «فلاشا» ها است.
در میان جامعه صهیونیستهای مهاجر به فلسطین، بیشترین نفوذ از آن دسته مهاجران غرب، یا همان «اشکنازی» ها است. این دسته از صهیونیستهای مهاجر ضمن در اختیار گرفتن ارکان قدرت سیاسی و به تبع آن چنبره زدن بر امکانات اقتصادی و پول در رژیم صهیونیستی، هرگونه راه نفوذ، «سفاردی» ها را در قدرت و اقتصاد بستهاند.
نشانهای آشکاری که اثبات کننده این مدعا است، تعداد انگشت شمار مقامات «سفاردی» در رژیم صهیونیستی است. در مقابل شاهد این هستیم که بیش از 80 درصد پستهای کلیدی و درجه اول و دوم در حاکمیت و اقتصاد در رژیم صهیونیستی در اختیار «اشکنازی» ها است. همین مسئله نوعی سرخوردگی را در میان «سفاردی» ها به وجود آورده است.
معضل آفریقایی تبارها
هر دو دسته صهیونیستهای مهاجر غربی و شرقی، جایگاهی برای یهودیان آفریقایی تبار قائل نیستند و این دسته از صهیونیستهای مهاجر به فلسطین اشغالی را، شهروند درجه 3 میدانند. در حقیقت این دسته، شهروند رژیم صهیونیستی به حساب نمی آیند و در آستانه اخراج از فلسطین قرار گرفتهاند. در حالی که آنها با وعدههای تو خالی جنبش صهیونیزم و آژانس یهود، شهر و دیار خود را رها کرده، به فلسطین مهاجرت کردهاند. حالا در این شرایط نه امکان بازگشت به کشورهای خود را دارند، نه در رژیم صهیونیستی جایی دارند و به یک معضل اجتماعی تبدیل شدهاند.
طی سالهای اخیر بارها بحران آفریقایی تبارها و در میان آنها اتیوپی تبارها، رژیم صهیونیستی را در بحرانهای شدید سیاسی و بین المللی قرار داده است. تا جایی که سال 2018، «نتانیاهو» تلاش کرد با گرفتن مجوز از چند کشور اروپایی، آنها را به اروپا منتقل کند. این در حالی است در داخل خود رژیم صهیونیستی، عدهای حامی این دسته از مهاجران به فلسطین هستند و دولت و نظام سیاسی صهیونیستها را به چالش کشیدهاند.
افراطیها، مشکل ناینحل
چند دستگی و خودبرتربینی مهاجران صهیونیست، با یک جریان مذهبی شکلی کاملاً پیچیده به خود گرفته است. گروههای مذهبی افراطی- که مشهورترین آنها «حریدی» ها هستند- براساس تعالیم فرقهای شان، معتقدند، تنها باید به مراسم و مناسک متعدد مذهبی بپردازند. به همین جهت جوانان خانوادههای وابسته به این فرقههای مذهبی، تنها آموزش مذهبی می بینند.
این تمام ماجرا نیست و آنها میگویند از آنجا که وظیفه این فرقهها انجام امور مذهبی است لذا دولت باید هزینههای آنها را بپردازد. این مجموعه باری بر دوش اقتصاد رژیم صهیونیستی است. نکته بغرنج تر آن است که این جریانهای مذهبی براساس تعالیم مذهبی شان، از نظر جمعیت در حال توسعه هستند که معنای آن این است که رژیم صهیونیستی هر سال باید بار مالی بیشتری را برای تأمین این جریانها تحمل کند. براساس آمار موجود آنها با همین سیر رشد جمعیت تا 50 سال آینده نیمی از جمعیت رژیم صهیونیستی را تشکیل خواهند داد.
نکته مهم دیگری که با رویکرد مذهبیهای افراطی به یک بحران و اختلاف اجتماعی تبدیل شده، عدم تمکین جریانهای مذهبی و به طور خاص «حریدی» ها از خدمت سربازی است. تمام بنای رژیم صهیونیستی بر ارتش این رژیم شکل گرفته و ارتش به نیروی نظامی نیاز دارد. در حالی که براساس قانون پایه رژیم صهیونیستی، تمام صهیونیستهای مهاجر باید دست کم 36 ماه دوره خدمت سربازی را بگذرانند، حریدیها از سربازی رفتن نیز ابا میکنند و این نکته، علاوه بر اینکه در عرصه اجتماعی، شکاف ایجاد کرده، در عرصه سیاسی نیز به یک اهرم فشار و علت تشتت سیاسی بدل شده است.
تشتت اجتماعی برآمده از دیدگاههای سیاسی
یکی از معضلات اجتماعی رژیم صهیونیستی اختلافات سیاسی موجود در این رژیم است که به تشتت در جامعه مهاجران صهیونیست ختم شده است. از زمان اشغال فلسطین، دو جریان سیاسی عمده در سرزمینهای اشغالی وجود داشت. جریان حاکم در سالهای نخست اشغال فلسطین جریان چپگرا بود که عمدتاً دیدگاههای سوسیالیستی و کمونیستی داشتند. این جریان که سردمدار آن همین حزب «کار» کنونی رژیم صهیونیستی بود، با محور قرار دادن «کشاورزی» و ایجاد شهرکهای کشاورزی موسوم به «کیبوتس»، به دنبال استمرار حاکمیت خود بودند.
از اواخر دهه 1970 میلادی، جریان غربگرا که دیدگاههای سرمایه داری و لیبرالیستی داشتند با رویکرد صنعتی در اقتصاد، در رژیم صهیونیستی روی کار آمدند. این جریان بیشتر در احزاب راستگرا و «اشکنازی» ها گسترش یافت. اما به مرور با گذشت زمان، انشقاقهایی در آن به وجود آمد. به گونهای که امروز جریان راستگرای گذشته به چند دسته تقسیم شده است و هر یک از این انشقاقها با جریانهای دیگر به ویژه مذهبیهای افراطی هم پیمان شدهاند.
به تناسب همین دسته بندیها و انشقاقها، جامعه رژیم صهیونیستی نیز به تشتت و چند دستگی کشیده شده است. این در حالی است که 20 درصد جمعیت ساکنان اراضی اشغالی را فلسطینیان تشکیل می دهند که با وجود حمایت مقطعی از این جریانهای سیاسی، عملاً با هیچ کدام از آنها همراهی ندارند و خواستار آزادی سرزمین شان از بند اشغالگران صهیونیست هستند. مجموعه این دسته بندیها موجب شده جامعه مهاجران صهیونیست حاضر در فلسطین اشغالی هر روز به سمت تشتت بیشتر حرکت کنند و شکاف های اجتماعی به دلیل دسته بندیهای سیاسی بین آنها بیشتر شود.
چند دستگی و تشتت اجتماعی و خودبرتر بینی موجود در نگاه مهاجران صهیونیستِ حاضر در فلسطین اشغالی یکی از چالشهای اصلی رژیم صهیونیستی شده است و هر سال بر میزان تشتت و انشقاق آن افزوده میشود. اندیشکدهها و اتاقهای فکر رژیم صهیونیستی، طی یک دهه اخیر همواره این چالش را به مقامات سیاسی گوشزد کردهاند و میزان انشقاق و نگرانی و حاصل از آن هر سال بیشتر از گذشته شده است. به گونهای که امروز یکی از دغدغههای اصلی مقامات سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی برای انجام هر گونه اقدام نظامی یا امنیتی همین اجتماع است که در رژیم صهیونیستی از آن تحت عنوان «جبهه داخلی» یاد میشود.
مقامات امنیتی و نظامی همواره از سال 2015- که نخستین راهبرد نظامی ارتش رژیم صهیونیستی توسط «گادی آیزنکوت» نوشته شد- توجه به «جبهه داخلی» را یکی از شاخصهای اصلی لحاظ کردهاند و همیشه این نکته که «جبهه داخلی» توان حضور ارتش در چند جبهه را ندارد موجب شده، صهیونیستها از حضور جدی نظامی- امنیتی در چند جبهه در یک زمان خودداری کنند.
نکته دوم آن است که این جبهه از قدیم، توان حضور در درگیر های طولانی و دادن کشتههای زیاد را نیز نداشته است. مجموع این دو پدیده نشان دهنده حرکت این اجتماع به سمت فروپاشی و بازگشت مهاجران صهیونیست به کشورهای اولیه خودشان است. مسئلهای که از سوی مقامات رژیم صهیونیستی به شدت مخفی نگاه داشته میشود.
ادامه دارد ...