نگاهی به «گزارش فرانسوی» | ایدئولوژی فرانسوی به گزارش یک فیلمساز آمریکایی
"گزارش فرانسوی" بهترین عنوان برای این فیلم است. گزارشی که به قول سردبیر مجله، مطالب مجله (فیلم) طوری نوشته (ساخته) شده است که خواننده (تماشاگر) بدون اینکه روشن باشد عمدی در کار است، میفهمد نویسنده (کارگردان) عمداً اینگونه انتخاب کرده است.
خبرگزاری تسنیم-حمید صنیعی منش: گزارش فرانسوی نماینده دیگری برای هنر پست مدرن و البته با مؤلفههای فرانسوی در جهان سینما در سال 2021 است. هنر پست مدرن قبل از آنکه موضوع یا سوژه خاص و متفاوتی داشته باشد، شکل روایت و فرم خاص و متفاوتی با شکل کلاسیک و قدیمی خود دارد. در هنر مدرن مبدأیت و نقطه آغاز، صراحت و شفافیت، خط روایت مستقیم و در کل هر آنچیزی که برای فهم راحت و مشخص وجود دارد را نفی میکند و به تعبیر « ژانفرانسوا لیوتار» در وضعیت تعلیق بسر میبرد. اما در فیلم مورد بحث ما خود موضوع و حتی محتوا بههمراه شکل و روایت کار، برای خلق یک فیلم هنری پست مدرنِ کمدی اتحاد دارند و بیشتر از آنکه اتمسفر مدرن فیلم، متأثر از شکل کار باشد، این موضوع و محتوا و گزینش آنان در کنار هم است که این حالت را ایجاد کرده است.
فیلمهای وس اندرسون همگی دارای فضا و وضعیتی هنرگونه (بازی با شکل کار و نحوه روایت) است. البته او بیش از هر چیز متأثر از شکل بصری تئاتر، فیلمهای خود را ساخته است؛ قلمرو طلوع ماه، آقای روباه شگفت انگیز، هتل بزرگ بوداپست و فیلم تازه او یعنی «گزارش فرانسوی» همگی شکل دو بعدی و تختی دارند. تدوین دارای پرشهای کوتاه و بلند است و دوربین قواعد رایج فیلمبرداری را رعایت نمیکند. موسیقی آرامی که به آن گوش میدهید یکباره قطع میشود و بعد از لحظاتی بار دیگر ادامه پیدا میکند؛ اینها همه بازیگوشیهای خاصی است که او در فیلمهایش برای فرمی مخصوص به خود شکل داده است. داستانها عموماً در یک خط مستقیم روایت نمیشود و جلو و عقب میرود. البته برخی از فیلمهای قبلی او خصوصاً آقای روباه شگفت انگیز -شاید از آن رو که بچهها نیز میتوانند مخاطبان آن باشند- از نظر خط روایت سادگی خود را حفظ کرده بود، اما فیلم تازه او در وفاداری به این قواعد مورد اشاره بسیار غلظت دارد.
در گزارش فرانسوی سه داستان یکی بعد از دیگری روایت میشود که هیچ کدام ربطی به دیگری ندارد اما آنها برای یک یادمان در مجلهای خیالی در فرانسه، قرار است چاپ شود. داستانهای یک زندانی که با نقاشی با سوژهای اباحهگرانه که تابلویش برای دلالان و سپس دنیای هنر نامی و مشهور میشود. دومی درباره گروهی دانشجوی معترض است که دنبال انقلاباند و سومی درباره یک گزارش از آدمربایی است که توسط یک آشپز رنگینپوست و خارجی به خوبی تمام میشود و این روایت را یک گزارشگر سیاهپوست تعریف میکند.
با تماشای این سه داستان -که با عناصری که ذکر شد ساخته شده است- شاهد فیلمی هستیم که سه موضوع حساس و مطرح دنیای معاصر (پست مدرن) را بیان میکند. هنر آزاد و ابزورد، جنبشهای سیاسی معترض و نیم نگاهی به تبعیض نژادی. هر سه این داستانها موضوع خود را در کشوری بنام فرانسه روایت میکند. داستان دوم که بشدت به فضای انقلاب می 1968 نزدیک است و تنه به تنه آن میزند اما در کل هر سه داستان ارتباط روشنی با مانیفست و هویت گروهها و جنبشهای هنری، سیاسی و اجتماعی از حوالی نیمه قرن بیستم به این سو دارد؛ موضوعاتی با فضا و حال و هوای کاملاً پست مدرن. بنابراین محتوای فیلم گزارش فرانسوی کاملاً مؤید این مطلب است که با فیلمی با محتوایی در جهت اتمسفر مدرنیته و فرانسه طرفیم.
در حقیقت وساندرسون آمریکایی برای خلق یک فیلم فرانسوی با مؤلفههای محتوایی و موضوعی و همینطور فرمی تلاش قابل توجهی کرده است اما نکته مهم این است که فیلم بدون آنکه بخواهد جانبداری و بطور روشن و صریح از آنها حمایت و یا تأیید کند، آنها را با زبان و فرم خاص و با امضای وس اندرسون مورد تمجید قرار میدهد. رویکرد فیلم همراه با چاشنیهای طنزش باعث میشود که مخاطب با شخصیتهای اصلی فیلم همذات پنداری و آنها را تأیید کند. به عنوان مثال قهرمان داستان اول زندانی دیوانهای که اولین نقاشی پست مدرن و انتزاعی را با سوژهای ضددین و اخلاق را به تصویر میکشد. او در اوج این تضادی (یک روانی نقاش که اسطوره میشود) که دارد، دوست داشتنی و یکی از سوژههای یادمان مجله است. چه چیزی از این عیانتر میتوان برای هنر آزاد، هنجارشکن و مفهومی در فرانسه پیدا کرد؟
درست است که فیلم با برخی از نعلهای وارونه دنیای جدید شوخی میکند اما این شوخیها خود برخواسته از واقعیت دنیای پست مدرن است زیرا دنیا نیز برای اولین بار نمیتوانست در سده بیستم میلادی بپذیرد که کاسه سرویس فرنگی اثر «مارسل دوشان» با عنوان «چشمه» هنر است و فیلم نیز ناچار همین روایت را با شوخیهای رایج کارگردانش روایت میکند.
برای همین داستانهای فیلم همگی برای داشتن یک فیلم با ایدئولوژی فرانسوی آماده است و حتی اگر فیلمساز از فرم خاص هنریاش نیز بهره نمیگرفت و فیلمی با زبان و فرم رایج میساخت، باز هم به هدفش یعنی فیلمی در ستایش عقاید و آرای پست مدرن در یکی از کشورهای پایهگذاری آزادی، سکولاریسم و لائیسیته میرسید؛ اما این فرم طبیعتاً زبان بهتری برای جلب توجه هنردوستان فرانسوی و در کل جهان دارد.
اما در هر حال فیلم این کارگردان آمریکایی با تمام این اوصاف نتوانست به مذاق داوران جشنواره فرانسوی کن خوش بیاید زیرا فیلمی فرانسویتر از آن یعنی «تیتان» با محورهایی بشدت سکولارتر و پستمدرن در جشنواره حاضر بود. فیلمهای دیگر نیز با موضوعاتی مانند توجه به اقلیتها و دیگر مؤلفههای مورد توجه جشنواره کن در این جشنواره حضور داشتند.
اما در نهایت باید گفت که عبارت "گزارش فرانسوی" بهترین عنوانی است که میشد برای این فیلم انتخاب کرد. گزارشی که به قول «آرتور هوئیتزر» سردبیر مجله در فیلم، مطالب مجله (فیلم) طوری نوشته (ساخته) شده است که خواننده (تماشاگر) بدون اینکه روشن باشد عمدی برای نحوه روایت در کار است، میفهمد که نویسنده (کارگردان) عمداً اینگونه انتخاب و روایت کرده است. عمدی برای ستایش و تمجید سه بخش مهم از وضعیت پستمدرن در اروپا.
انتهای پیام/