شعر در سوگ شهادت امام حسن (ع)| زهر بهانه‌ست، کوچه کشت "حسن" را!

شعر در سوگ شهادت امام حسن (ع)| زهر بهانه‌ست، کوچه کشت "حسن" را!

بنابر بعضی روایات، هفتم صفر شهادت امام حسن مجتبی ذکر شده است؛ در این مناسبت چند سروده آیینی در سوگ شهادت کریم اهل بیت منتشر می‌شود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بنابر بعضی روایات، 7 صفر روز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام ذکر شده است. به همین مناسبت بسیاری از هیئات و تکیه‌های عزاداری این روز را در شهادت امام حسن علیه السلام سوگواری می‌کنند.

در زیر تعدادی از اشعار آیینی در سوگ کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی علیه السلام منتشر می‌شود.

مصطفی محمدی

نـام تو دارد حلاوت یـاحـَسـن(ع)
عشق تو اوج سعـادت یـاحـَسـن(ع)

از محبـان مـدح تو دل می‌بـرد
دم به دم ساعت به ساعت یـاحـَسـن(ع)

مـا همه ریـزه‌خـوران خوان تـو
تـو کـریم بـا سخاوت یـاحـَسـن(ع)

شد ز خُلقـت مـَرد شامی را نصیب...
هـم نـدامـت هـم هـدایـت یـاحـَسـن(ع)

ثبت شد در دفتـر جنـگ جمـل
مـَرد میـدان شجاعت یـاحـَسـن(ع)

تیـغ صبـرت زنـده کرده دین حق
صلح تو کرده قیامت یـاحـَسـن(ع)

شد ملاک دوستی بـا هـر کسی
عشق تو قبل از رفاقت یـاحـَسـن(ع)

هـر دوشنبـه بـا سلامی بر شما
می‌کنم عرض ارادت یـاحـَسـن(ع)

حسرت شهر مدینـه دارم و ...
حاجتم را کن اجـابت یـاحـَسـن(ع)

یک شب از جام تصور مست مست
آمدم صحنت زیـارت یـاحـَسـن(ع)

گـریه کـردم پـای هـر ایـوان طلا
بـر تـو و صحن و سـرایـت یـاحـَسـن(ع)

دشمنان زخم زبـان و دوستان...
لطفشان بوده خیانت یـاحـَسـن(ع)

خورده‌ای از بس به کوچه خون دل
می‌شوی از غصه راحت یـاحـَسـن(ع)

تیرهـای فتنه در تشییـعِ تـو
پیکـرت را کرده غـارت یـاحـَسـن(ع)

گریه‌کن‌های تو خنـدان می‌شوند
روز محشـر بـا شفاعت یـاحـَسـن(ع)

در قیـامت دست‌هایم را بگـیـر
ای سـر من خـاک پـایـت یـاحـَسـن(ع)

سیدپوریا هاشمی

خون جگر داد زد غریبی من را
زهر بهانه‌ست کوچه کشت حسن را

وای از آن مسجد و مرور بلایا
بر سر منبر مغیره بود خدایا

سبِّ علی می‌کنند و فکر بهشتند
نامه بیعت به عمرو عاص نوشتند

کشت مرا داغ کوثری که شکسته
خاطره‌ی بغض مادری که شکسته

حق بده هرروز زارزار‌ کنم من
خاطره‌ی کوچه را چکار کنم من؟

آی کسی که سوال می‌کنی از من
تا به کنون دیده‌ای کتک بخورد زن؟!

پیش روی مادری که نور کهن داشت
یک نفر آمد جلو که دست بزن داشت

غصه همین بس بوَد که شانه به شانه
دست به دیوار آمدیم به خانه

دست پلیدی به ظرف کوثر من خورد
بشکند آن دست که به مادر من خورد

داغ زدند عاقبت دل پر او را
با لگد انداختند چادر او را

آنکه به کوچه شکست شیشه و بارش
یک پسر هفت ساله بود کنارش

کشت مرا آه سینه سوز حسینم
روز کسی نیست مثل روز حسینم

گرچه جگر بین طشت و حال خراب است
کی سر من درمیان بزم شراب است

گرچه به تابوت تیر اینهمه خورده
پیرهنم را کسی بزور نبرده

آی ابالفضل پیش زینبمان باش
دختر حیدر کجا اراذل و اوباش؟!

کاش که شمشیر بر تنم بنشیند
خواهر من را کسی اسیر نبیند

سیده تکتم حسینی

روی تو از نسیم سحر دلنوازتر
گیسوی توست از شب یلدا درازتر

روی تو باز بود و در خانه تو باز
ای چشم‌هایت از همه مهمان‌نوازتر

هرگز یتیم‌های مدینه ندیده‌اند
از ذکر مهربان حسن چاره‌سازتر

صلح تو شد دلیل سرافرازی حسین
ای از تمام اهل جهان سرفرازتر

اما شریک زندگی‌ات دشمن تو بود
مولا کدام داغ از این جانگدازتر؟

از تیرها نگفتم و تابوت زخمی‌ات
طاقت نداشتم بشود روضه باز تر...

محمود یوسفی

تویی همان که فاطمه به نامت افتخار کرد
همان که لطف و جود را صاحب اعتبار کرد

تو از تبار مرتضی تو از شکوه حیدری
نه از تبار بزدلی که از جَمَل فرار کرد

هدف یکی ست پس برای حفظ دین مصطفی
همان نمود صلح تو که تیغ ذوالفقار کرد

نه مومنین نه مسلمین تویی معزالانبیاء
به کوری کسیکه فتنه بر شتر سوار کرد

خدا تورا سر مسیر ما یتیم ها گذاشت
خدا به ما چقدر لطف و مهر بیشمار کرد

تو در جواب فتنه ها سکوت کردی و سکوت
ولی غریبی تو را زمانه آشکار کرد

کسی شبیه تو چنین به صبر امتحان نشد
چه ها میان کوچه با تو چرخ روزگار کرد

چه شد که راه خانه را گُلِ رسول گم نمود
چه شد که کار خانه را به فضه واگذار کرد

نوشته اند بعد از آن حسن دگر حسن نشد
که هرچه کرد با تو میخ درب نابکار کرد

برای دفن پیکرت دو تکه تخته جور شد
همان دو تکه تخته را مدینه تیربار کرد

ارث غریبی تو را حسین روی دوش برد
و چرخ روزگار را دوباره داغدار کرد

بمیرم آن دمی که ناگریز رفت و گوشه ای
نشست و بوسه بر گلوی طفل شیرخوار کرد

ادب رضا نمی‌دهد که شرح روضه وا کنم
که پیش خواهرش چه ها شمر حیا ندار کرد

اعظم سعادتمند

از شهر من تا شهر تو راهی دراز است
اما تو را می‌بیند آن چشمی که باز است

در عکس‌ها دیدم مزارت را و عمری‌ست
شمعی به یادت در دلم در سوز و ساز است

از هر غریب و آشنا پرسیدم از تو
گفتند بیش از هر کسی مهمان‌نواز است

مردی که زانو زد جمل با ضرب تیغش
می‌لرزد آن وقتی که هنگام نماز است

در باد، بیرق‌های خونین محرم
در امتداد پرچمت در اهتزاز است

تنهایی‌ات، تنهایی‌ات، تنهایی‌ات، مرد!
بیش از تمام دردهایت جانگداز است...

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران