بخش دوم/رمز تحول و توبه ماندگار پیرغلام امام حسین (ع)/ ماجرای قبری که رسول ترک را منقلب کرد

یکی از شب‌های محرم به حسینیه می‌رود اما مردم او را از هیئت امام حسین (ع) بیرون می‌کنند. رسول با تمام قلدری‌ای که داشت سرش را پایین می‌اندازد و بیرون می‌آید.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی از مداحان و پیرغلامان هیئت امام حسین (ع) که سرنوشتی عجیب و درس آموز دارد، رسول دادخواه خیابانی نام دارد که به رسول ترک معروف است. او با تمام شرارت هایی که در دوران نوجوانی و جوانی در اثر همنشینی با افراد ناباب داشت، یک ویژگی مهم داشت؛ از کودکی با محبت امام حسین (ع) بزرگ شده بود و برای هیئت و عزای حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام حرمت قائل بود و همین ارادت دستش را گرفت؛  کسی که روزگاری بوی شراب می‌داد با عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام طلا شد و مدتی بعد مردم نفسش را مقدس می‌دانستند. معروف شده رسول ترک «آزادشده سیدالشهدا علیه السلام» است و حتماً حکمت‌هایی زیادی در زندگی او وجود دارد؛ مردی که سبک زندگی‌اش را با عشق مولا تغییر داد و رستگار شد.

خبرگزاری تسنیم در گفتگو با محمدحسین سیف‌اللهی نویسنده کتاب زندگینامه «رسول ترک، آزادشده امام حسین علیه‌السلام» به مرور بخش های جالب و پندآموزی از زندگی این پیرغلام امام حسین علیه السلام پرداخته است.

 

تولد دوباره

تولد دوباره مداح امام حسین علیه السلام مشهور به رسول ترک چگونه اتفاق افتاد؟

نقطه آغاز زندگی و تحول رسول با یک خواب شکل گرفت. اگرچه تفاوت‌هایی در نقل‌قول‌ها وجود دارد ولی همه کسانی که رسول را می‌شناختند بر این موضوع تأکید داشتند که رؤیای صادقه دیده شده جرقه تحول او بوده. بی‌شک خوابی که حاج رسول را متحول کرد یک حقیقت بود که بار معنوی سنگینی پشت آن بود.

آن زمان که مرحوم شیخ حسین کبیر ماجرای توبه حاج رسول را نقل می‌کرد، یک انرژی خاصی در مجلس ساطع می‌شد. بر اساس نقل بزرگان مؤمن و متدین، سال‌ها پیش جوانی شرور و غافل در محدوده بازار تهران زندگی می‌کرد. از آنجا که آذری‌زبان بود، بین تهرانی‌ها با اسم رسول ترک شهرت داشت. رسول جوانی لات، قلدر و لاابالی بود که هنوز همه پل‌های پشت سر خود را خراب نکرده بود؛ جوانی که هنوز به بخشی از ارزش‌های پدر و مادرش که در کودکی یادش داده بودند پایبند بود. جوانی که شاید در طول عمر خود حتی یک‌بار این قاعده معروف را نشنیده بود که «اخذ البعض خیر من ترک الکل» ولی در عمل به این قاعده التزام داشت؛ قاعده‌ای که می‌گوید آدمی که فقط یک درصد ادب دارد و به درصدی از ارزش‌های دینی پایبند است، با آدمی که صد درصد بی‌ادب شده و به هیچ‌کدام از ارزش‌های دینی پایبند نیست خیلی فرق دارد.

 

 

امام حسین (ع) , هیئت , مداحی , ماه محرم , حسینیه تسنیم ,

تقید به شرکت در هیئت امام حسین علیه السلام

رسول ترک هم با همه شرارت‌هایی که داشت، در ماه‌ محرم مقید به شرکت در مجلس امام حسین علیه‌السلام بود.

بله. در یکی از شب‌های ماه محرم به حسینیه آذری‌زبانان می‌رود اما اهالی حسینیه او را از محفل امام حسین علیه السلام بیرون می‌کنند. رسول با تمام قلدری‌ای که داشت سرش را پایین می‌اندازد و بیرون می‌آید.

او از آن شب در این فکر بود در جلساتی حاضر شود که کسی او را نشناسد. بعد‌ها نیز یکی از توصیه‌های مکررش به دوستان این بود که گاهی در جلسات ساده و بی حاشیه حضور داشته باشید که کسی شما را نشناسد.

هنوز هوا کامل روشن نشده بود که مسئول هیئت، به خانه رسول می‌رود و از او طلب بخشش می‌کند و می‌خواهد شب‌های بعد در جلسه حضور داشته باشد. وقتی سرپرست هیئت قصد خداحافظی از رسول را دارد، رسول جلوی او را می‌گیرد و از او درخواست می‌کند بگوید چرا به این زودی نظرش عوض شده.

مسئول هیئت به‌ناچار ماجرا را برای او تعریف می‌کند و می‌گوید دیشب با تصمیم من، تو را از محفل امام حسین علیه‌السلام بیرون کردند اما همین دیشب رؤیایی دیدم که در صحرای کربلا هستم و به‌سوی خیمه‌های امام حسین حرکت می‌کنم. وقتی به خیمه‌ها نزدیک شدم دیدم سگی در حال نگهبانی از خیمه‌هاست. می‌خواستم جلو‌تر بروم که ناگهان نگاهم به سر و کله آن سگ افتاد. شوکه شدم. بدنم می‌لرزید چراکه سر و کله‌ آن حیوان صورت تو بود.

همان لحظه آتشی به جان رسول می‌افتد و به‌شدت به هم می‌ریزد. حاج رسول از آن پس خلق و خوی انسانی پیدا می‌کند و نام خود را در لیست عاشقان اهل‌بیت علیهم‌السلام ثبت می‌کند.

رمز توبه ماندگار

شاید برای برخی سؤال باشد که چگونه ممکن است یک فرد جاهل مانند رسول ترک به یکباره با یک خواب حالش تغییر کند و از توبه‌کنندگان شود؟ رمز توبه ماندگار او همین اتفاق بود؟

در جواب این پرسش باید گفت بسیاری از علمای اخلاق می‌گویند کافی است هر آدمی در طول عمرش یک عمل پسندیده و خیرخواهانه انجام دهد و مورد پسند حق‌تعالی قرار بگیرد. اگر بخواهند بدون معطلی سرنوشت زندگی او را تغییر می‌دهند.

نمی‌دانیم آن شب چه اتفاقی افتاده ولی همین نقل‌قول‌ها نشان می‌دهند با آنکه رسول ترک فردی قلدر و کله‌شق بود و ترس و واهمه‌ از شخصی برای او معنا و مفهومی نداشته اما وقتی از مجلس امام حسین علیه‌السلام بیرونش می‌کنند و جلوی جمع او را می‌شکنند، نشان می‌دهد حرمت و احترام برای امام حسین قائل بوده. شاید همین موضوع سبب پسندیده شدن حاج رسول نزد حق‌تعالی باشد.

گویا او بعد از توبه همیشه در همه محافل امام حسین علیه‌السلام حضور داشت؟

درست است. حاج رسول ارتباط خوبی با اهل علم پیدا کرده بود و منبرهای واعظان دل‌سوخته‌ و حسینی همچون مرحوم حاج شیخ رضا سراج و مرحوم شیخ محمود نجفی را از دست نمی‌داد.

او دوستی خوبی با نماز پیدا کرده بود؛ به‌طوری‌که بسیاری از دوستانش هم از جهت کیفی و هم از جهت کمی بر نمازهای او تأکید داشتند. به گفته دوستانش، حاج رسول در مساجد‌ و هر جای مناسبی که اقتضا می‌کرد بیکار نمی‌نشست و نماز‌های مستحبی و نماز قضا می‌خواند.

حاج محمد سنقری یکی دیگر از دوستان رسول ترک بیان می‌کرد: «سفرهای زیادی به کربلا و عتبات عالیات داشتم اما چند باری با حاج رسول در کربلا هم‌سفر بودم. او سر و کارش فقط با حرم بود. در این دوران رسول را اغلب در دو حالت می‌دیدم: یا در حال گریه کردن بود یا در حال نماز خواندن. البته سفرهای زیادی به کربلا و عتبات عالیات داشته. ضمن اینکه رسول ترک زیاد به سوریه و زیارت حضرت زینب سلام‌الله علیها مشرف می‌شد؛ به‌گونه‌ای که در آنجا با بعضی از جوانان شیعه آن منطقه آن‌قدر رفیق شده بود و همیشه با آن‌ها به حرم حضرت زینب مشرف می‌شدند.»

یکی از دوستان رسول نقل می‌کرد: «رسول ترک یک‌بار همراه‌‌ همان شیعیان سوریه به بیابان‌های جنوب سوریه می‌روند و مسیر کاروان اسرای کربلا را که از آنجا عبور کرده بودند با پای پیاده طی می‌کنند و روضه می‌خوانند.»

خلق و خویش بعد از توبه چه تغییری کرد؟

حاج رسول دادخواه پس از آنکه توفیق توبه پیدا کرد، خلق و خوی انسانی سراسر وجودش را فراگرفته بود. او نسبت به نیازمندان خیرخواه بود. کسب و کار مناسبی داشت اما چیزی را برای خودش نگه نمی‌داشت و همه درآمدش را به فامیل، دوستان و نیازمندان می‌بخشید. حتی در روزهای پایانی عمرش تنها مغازه‌اش را به شاگردش که از اهالی رشت بود بخشید.

امام حسین (ع) , هیئت , مداحی , ماه محرم , حسینیه تسنیم ,

قبری که رسول را متحول کرد

ماجرای قبری که رسول را متحول کرد، چه بود؟

یکی از روزهای سرد پاییز بود. حاج رسول همراه یکسری از دوستانش برای خاک‌سپاری مادر حاج حسین فرشی یکی از نوحه‌خوانان تهران به قم رفته بودند. قبرکن، قبری را مهیا کرده بود. آن قبر در گوشه‌ای از قبرستان در کنار دیوارهای مقبره‌ها قرار داشت. از آنجا که زیر ناودان بود حاج حسین با دفن مادرش در آن مخالفت می‌کند.

رسول ترک با مشاهده آن قبر به یک‌باره حالش منقلب و متغیر می‌شود. آن قبر رسول ترک را به‌شدت خیره و مبهوت کرده بود. بعضی از حضار به‌طور کامل متوجه حیرت و شگفتی او شده بودند. قبر دیگری حفر کردند و همه کنار آن جمع شدند ولی به‌خوبی پیدا بود که رسول همچنان همه حواسش پیش قبر اول است.

حاج سید احمد تقویان که در آن روز در آنجا حضور داشت، می‌گوید: «آن روز من و بسیاری از کسانی که در آنجا حضور داشتیم متوجه شدیم که حاج رسول حالت عادی ندارد. او درحالی‌که تند به‌‌ همان قبر اول نگاه می‌انداخت به‌شدت به فکر فرورفته بود.

من که کنار حاج رسول ایستاده بودم می‌دیدم او هر‌چند لحظه یک‌بار به‌سوی آن قبر خیره می‌شد و زیر لب و با حالتی خاص می‌گفت: لا اله الا الله، لا اله الا الله... آن‌ روز برای من بسیار عجیب و غیر‌عادی بود که چرا حاج رسول به این اندازه نسبت به آن قبر حساسیت پیدا کرده اما به هیچ‌وجه نمی‌توانستم علت آن را حدس بزنم. روزها و هفته‌ها‌ی زیادی نگذشت که حاج رسول بیمار شد و از دنیا رفت و جنازه‌اش ‌درست در‌‌ همان قبری که او را به خود جلب کرده بود به خاک سپرده شد.»

روزهای آخر عمرش چگونه گذشت؟ کسی از نزدیکانش خاطرهای از آن روزها دارد؟

حاج رسول ترک مدت‌ها در بستر بیماری بود و روز به روز حالش بد‌تر می‌شد. بعضی از دوستان و کسانی که با او آشنایی و رفاقتی داشتند، برای عیادت به خانه‌اش می‌آمدند در یکی از آن روز‌ها حاج ابراهیم سلمانی با عده‌ای به عیادت رسول ترک رفته بودند. آن‌ها از رسول پرسیده بودند حالت چطور است؟ رسول گفته بود: «الحمدالله... فقط از خدا می‌خواهم مرگ را بر من مبارک کند.»

حاج ابراهیم سلمانی پرسیده بود حاج رسول! در چه حالتی مرگ مبارک خواهد بود؟ رسول ترک جواب داده بود: «مرگ موقعی برای من مبارک خواهد شد که قبل از اینکه حضرت عزرائیل تشریف بیاورد، مولایم امام حسین علیه‌السلام بر سر بالینم حاضر شود.»

آقایم آمد...

آن طور که گفته شده حاج اکبر ناظم، پیرغلام امام حسین علیه‌السلام، در شب وفات رسول ترک در کنار او بوده است.

بله. روزهای نخست زمستان بود. درست شب نهم دی‌ماه 1339 مطابق با شب پانزدهم رجب 1380 هجری قمری از راه رسید. آن شب خانه رسول ترک در خلوت و خاموشی بود. تنها کسی که بالای سر رسول حضور داشت حاج اکبر ناظم بود. درد دل‌ها و گفت‌وگوهای زیادی آن شب بین آن دو عاشق اهل‌بیت رد و بدل شد.

در آن لحظات هر‌ازگاهی رسول ترک رو به حاج اکبر ناظم می‌کرد و با‌‌ همان لهجه غلیظ و زیبای ترکی به او می‌گفت: «قبرستان منتظر من است و من منتظر آقا هستم.» حاج اکبر با شنیدن این جمله‌ها یقین پیدا کرده بود که رسول رفتنی شده.

در آن آخرین لحظات حاج اکبر ناظم شاهد و ناظر بوده که ناگهان یک وجد و خوشحالی برای رسول ترک حاصل می‌شود. او با شور و حالی زائد‌الوصف صدایش را بلند می‌کند و به زبان ترکی می‌گوید: «آقام گلدی آقام گلدی»(آقایم آمد، آقایم آمد) و سپس بلافاصله و با آغوشی باز جان را به جان‌آفرین تسلیم می‌کند.

انتهای پیام/

 
واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران