مرثیه شاعران برای دختران افغانستان در فراغ "مرد میدان"/ و چه خالیست در جهان امروز، جای یک قاسم سلیمانی
تازهترین اشعار شاعران در واکنش به اتفاقات اخیر و شهادت دختران مظلوم افغانستانی منتشر میشود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شاعران کشورمان با انتشار سرودههایی نسبت به اتفاقات اخیر در افغانستان و شهادت دختران بیگناه افغانستانی واکنش نشان دادند.
حسین صیامی
دنیا! به بادههای جنون تشنهای هنوز
آه ای زمین چقدر به خون تشنهای هنوز!
لاله به خاک دوخته میآید از کجا؟
این بوی موی سوخته میآید از کجا؟
سنگ است و باز شیشه چشم هزارهها
آه از غم همیشه چشم هزارهها
این بار هم سیاهی شب را رقم زدند
آتش به جان دخترکان حرم زدند
از داغشان کتاب و قلم هم گریستند
دلها به یاد داغ محرم گریستند
زخمی رسید آهِ به جانها نهفته را
آتش زدند لاله تازه شکفته را
در خون نشستهاند و جهان بیخبر شده
آه از سکوت! داغ دلم تازهتر شده
ای کابل همیشه دلاور کجاستی؟
خواهر به خون تپیده برادر! کجاستی؟
آه ای نشسته! فارغ از این چون و چند شو
دستی به زانویت بگذار و بلند شو
بس نیست هر چه شامه پذیرای بوی خون؟
نگذار خون دوباره بریزند روی خون
مادر گریست، مرهم چشم ترش کجاست
آخر چقدر صبر کنی؟ آخرش کجاست؟
میدان برای توست، برادر! شتاب کن
روی برادران خودت هم حساب کن
هستیم ما، کجاست برادر قرار تو
شانه به شانهایم همیشه کنار تو
آخر شکست آنکه به میدان قدم نزد
برخیز و مرد باش بگو یا علی مدد
قاسم صرافان
جان پدر کجاستی؟
جان پدر، به لب رسید
در قلمت چه دیده بود؟
آنکه تو را به خون کشید
جان پدر کجاستی؟
چشمْ به در، نشستهام
زخمه به تار میزند،
زخمِ دل شکستهام
جان پدر کجاستی؟
منتظرم که در زنی
پیش پدر، در آینه
شانه به موی سر زنی
دشمن، اگر چه کینه جو
درد، اگر چه بیشمار
جان پدر! بلند شو
تا برویم، تا «مزار»
علی ساعدی
آه، همسایه باز گریانی
زخمیِ کینههای شیطانی
آشکارا به خون کشید تو را
غرب با نقشههای پنهانی
چه غریبانه خاکمال شده
جان این کودکان افغانی
آرزوها به خاک افتادند
دلِ خون ماند وچشم بارانی
آتشم زد دعای افطاری
دستِ یک دختر دبستانی
مرگ بر فتنهی حقوق بشر
مرگ بر سازمان ویرانی
آه همسایه باتو همدردیم
من وغمدیدههای ایرانی
فتنه تاکی ستمکشی تا کی؟
تا به کی غصه و پریشانی ؟
دست خود را بگیر بر زانو
با خدا بی مدد نمیمانی
وقت آن است تا که برخیزی
بهر حق خواهی و رجز خوانی
جای بیگانه نیست خانهی تو
بده از عزتت نگهبانی
و چه خالیست در جهان امروز
جای یک قاسم سلیمانی
سید روح الله مؤید
زنگ اول کلاس جغرافی
صحبت از لاله های صحرا شد
زهره با خانمِ معلم گفت:
خاک با خون لاله زیبا شد
زنگ دوم معلم تاریخ
صحبت از صبر و استقامت داشت
فاطمه گفت مدتی پدرش
در دفاع از حریم شرکت داشت
زنگ سوم کلاس دینی بود
بحث ایمان و قلب های سلیم
با معلم، رقیه گفت ای کاش
در مسیر علی شهید شویم
زنگ آخر کلاس غربت بود
دختران، بی پناه کشته شدند
روی تخته سیاه بنویسید:
به کدامین گناه کشته شدند؟
علی سلیمیان
دوباره کابل و آتش دوباره کابل و خون
دوباره تیتر خبرهای داغ تِلْویزیون
هنوز در تب "جان پدر کجاستی" است
که در عزای دوباره نشسته است اکنون
نمیرسد به کسی بین این هیاهوها
صدای زخمی کابل چرا از این تریبون؟
چقدر نالهی جانسوز و داغ پیدرپی
چقدر شانهی لرزان و پیکر گلگون
چقدر خاطرهی عاشقانهی پرپر
چقدر لیلی بیتاب از غم مجنون
چقدر حنجرهی سرخ و زخمی از فریاد
چقدر اشک غریبی که میشود جیحون
کجاست منجی این بغضهای طوفانی؟
طلایهدار «مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُون»
عادل حسین قربان
وز رفت و روز رفت و روز رفت و شب رسید
بارِ دیگر، جانِ ما، از درد و غم، بر لب رسید
بارِ دیگر، رسمِ مردی، با قساوت ذبح شد
بارِ دیگر، هرچه محنت بود، بر زینب رسید
گوش کن! این آه، ویران میکند، تزویر را
از گلویِ سرخِ یاران، نالهی یارب رسید
سوخت عالَم، در غمِ گلبرگهای روزهدار
آتشی بر جانِ ما افتاد، فصلِ تب رسید
انتهای پیام/