اشعار ولادت امام جواد(ع)| کوری چشم دشمنان ابنُالرضایی، کی گفته سلطانم "علی اکبر" ندارد؟
در سالروز ولادت امام نهم، حضرت امام محمد تقی جوادالائمه(ع) سرودههایی آیینی تقدیم میشود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، دهمین روز از ماه رجب، سالروز ولادت آسمانی فرزند علیبن موسی الرضا، امام جواد علیهم السلام است.
بهمناسبت ایام ولادت امام جواد چند شعر آیینی منتشر میشود:
مرضیه عاطفی
آمدی و غصهها از خانه دل جمع شد
وقتِ آسانی رسید و هرچه مشکل جمع شد
از کنارت هر که رد شد حاجتش شد مستجاب
صد بلا از پیشِرو و از مقابل جمع شد
سفرههای وصلهدار و خالی از یک لقمه نان
با دو دست مهربانت رفت و کامل جمع شد
شاعران دیوانه عطر گریبانت شدند
آنچنان که دیگر از دور تو عاقل جمع شد
حضرت ابنالرضا(ع)! با هر حدیثِ نافذت
پهن شد حق و بساط کفر و باطل جمع شد
علم تو خورشید بود و کاملاً ظلمتشکن
خوش درخشیدی اگر که شمع محفل جمع شد
مرجع تقلیدهامان پیش تو زانو زدند
صد رساله گفتی و حلّ المسائل جمع شد
هر کجا با هر زبانِ حال، سمتِ مرقدت ـ
عرض شد تا که سلامی؛ بُعد منزل جمع شد
ضامن آهو پدر شد! تا که پیچید این خبر...
سردرِ باب الجوادش خیل سائل جمع شد
بی سر و پا آمدیم و بعدِ یک اذن دخول
برگه حاجاتمان با دستِ دعبل جمع شد
صف کشیدیم و شفاعت را تمنّا میکنیم
گفت میآیم سه جا و خاطرِ دل جمع شد!
محمدجواد شیرازی
هرکس که تاج مهر تو بر سر ندارد
از سجدهی گمراهیاش سر برندارد
سرمایهی عشق شما راه نجات است
بیچاره هر کس عشقتان در سر ندارد
لازم نکرده که مرا فردا بخوانند
جنت اگر از نامتان سردر ندارد
گشتم ولی دنیای شیعه از تو آقا
مولود پرخیر و مبارکتر ندارد
کوری چشم دشمنان ابنُالرضایی
کی گفته سلطانم علی اکبر ندارد؟
دردانهی سلطان طوسی یا محمد
والیِ ما غیر از شما دلبر ندارد
عطری که از ذکر لبت در شهر پیچید
عود و گلاب و نافه و عنبر ندارد
در کودکی در قلههای علم بودی
علم تو را عیسای پیغمبر ندارد
هم ارزش خاک عبایت را یقیناً
در ارض و در افلاک سرتاسر ندارد
فهمیدهام از نامهی سلطان، که عالم
کُنْیه نکوتر از اباجعفر ندارد
در کاظمینت هر کسی آمد دلش ماند
راهی بهجز این راه تا آخر ندارد
"وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَهً ..." عیدی همین بس
عالم بهجز چشم شما محور ندارد
میدوزد آخر چشم خود را بر دو دستت
مرغی که در وقت پریدن پر ندارد
محشر بفهمد جایگاهِ عصمتت را
هرکس تو را در این جهان باور ندارد
حسن لطفی
گاهگاهی نگاه ما را بَس
بوسهای گاهگاه ما را بَس
گرچه از دستِ یار ممکن نیست
جگری روبهراه ما را بَس
ما گره در گره شدیم اما...
لطفِ زُلفی سیاه ما را بَس
رو به چشمش نماز خود خواندیم
و همین اشتباه ما را بَس
تا به کویش نرفتهایم افسوس
ولی این شوقِ راه ما را بَس
در بساطم نبود غیر از آه
و همین نصفه آه ما را بَس
مرقدی با دو گنبد زردش
خاکِ آن بارگاه ما را بَس
یک ضریح و دو قبله و دو امام
یک حرم با دو شاه ما را بَس
به ضریحش نشد اگر برسیم
کنجِ آن سرپناه ما را بَس
ما حسینی شدیم شُکرِ خدا
کاظمینی شدیم شُکرِ خدا
محمود ژولیده
لا بکوش! که انوار معرفت اینجاست
عطش بیار که دریای مرحمت اینجاست
به تشنگانِ معارف، دهند آب حیات
رهِ رسیدنِ بر حقِ معرفت اینجاست
خبر رسید که وجهِ خدا تجسم یافت
اِله را همه ذات و همه صفت اینجاست
ندا دهند ز جنت، مدینه شد رضوان
شتاب کن که زُدایندهی غمت اینجاست
به آستان رضا سر بسای و کُرنش کن
که جای عرض ادب، عرض تهنیت اینجاست
نظر به حجرهی نورانیِ امامت دار
که جلوهگاهِ فضیلت و منقبت اینجاست
پس از گذشتِ چهل سال انتظار اینک
ندا رسید رضا! جانِ حضرتت اینجاست
چو بر "سبیکه" دمیدند روحِ زهرایی
عروس فاطمه میگفت دلبرت اینجاست
و بر جوادالائمه سلامِ جبریل است
که گفت "یَومَ وُلِد" خیر مقدمت اینجاست
خدا به قلب رضا اینچنین کند الهام
امامِ جود، امامِ ملاطفت اینجاست
ز لعلِ پاکِ پدر غرقِ بوسه شد نوزاد
که آیههای وِلا را مشاهدت اینجاست
سخن ز آب فرات و ز تربت است انگار
چقدر حرف و گریز و مناسبت اینجاست
بهروی دست رضا ماهِ او نمایان است
دوصد فرشته برای مواظبت اینجاست
انتهای پیام/+