داستان زنی که سرنوشت ساکنان «خانه سیاه» را تغییر داد
زندگی فروغ فرخزاد را میتوان از وجوه مختلف بررسی کرد؛ از شاعری که با شعرهایش چهارچوبهای کلیشهای را شکست تا زنی که سرنوشت «خانه سیاه» را تغییر داد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، انتشارات نقد فرهنگ کتاب جدیدی درباره فروغ فرخزاد با عنوان «و این منم، زنی تنها» را منتشر و روانه کتابفروشیها کرد.
«و این منم، زنی تنها» که به کوشش امین یاری تدوین و نوشته شده است، تلاش دارد یکی از تأثیرگذارترین شاعران معاصر را به مخاطب خود معرفی کند.
طی سالهای اخیر کتابهای متعددی درباره شاگردان نیما منتشر شده که در این میان، سهم قابل توجهی از آثار به زندگی و شعر فروغ اختصاص دارد. نگاه ویژه شاعر به جهان، دوره رشد و تکامل شعر و شخصیت او، زبان صمیمی و صداقت او آن هم در جامعهای زنستیز، جسارت او در حوزه سینما و در نهایت مرگ دلخراش و دور از ذهن او در جوانی سبب شده تا فروغ به عنوان یکی از چهرههای دوستداشتنی در میان شعردوستان تبدیل شود.
یاری در کتاب جدید خود که حاصل سالها انس با شعرهای فروغ است، آثار او را از جهات مختلف مورد بررسی قرار داده و معتقد است که فروغ به مرحلهای از عرفان عملی گام نهاده بود. به گفته او؛ عرفان او از نوع عرفان و تصوف رسمی مشایخی همچون جنید و حلاج و شبلی و ابن عربی نبود که استادان استخواندار محافل حوزوی و دانشگاهی از تبیین و تحلیل اصطلاحات گنگ و درشت ایشان درمیمانند و مراحل و منازل و مقامات و تأویلات و اشارات و کشفیات و شطح و طامات آنان را به درستی و آن چنان که بایسته است، درنمییابند. معبد و محل شهود فروغ جذام خانه باباباغی تبریز بود. در آنجا بود که خداوند بر وی متجلی شد و رسالت شناساندن جذامیان را بر دوشش نهاد. عرفان فروغ کمال انسانی اوست که در آن اوضاع روحی و تحریم دور و نزدیک و فروپاشی خانوادگی و از دست دادن یگانه فرزندش کامیار، فیلم «خانه سیاه است» را میسازد و طفلی از جذامیان را که حسین نام داشت، به عنوان فرزند میپذیرد، با او زندگی میکند و آرام میگیرد و راه رشد و شکوفایی وی را هموار میکند... .
یاری در ادامه به نقش فرخزاد به عنوان یک زن شاعر میپردازد که صدای جامعه زنان پیش از انقلاب است. جامعهای که سالها نادیده گرفته شده است و همواره از بالا به پایین به آنها نگاه کردهاند. جامعهای که قدر زن در جملهای به نام «ضعیفه» خلاصه میشد. او در این رابطه مینویسد: از یک منظر میتوان گفت که «رابعه، دختر کعب قزداری»، در دوران معاصر، در مقام و در قامت فروغ قد برافراشت و از حنجره فروغ، مردم و مردان را به یاری طلبید که «ما هم هستیم، وجود و هویت ما را به رسمیت بشناسید. ای مردان، دیگر برای ما تاریخ ننویسید و حیثیت ما را به تمسخر نگیرید. بگذارید سرنوشت خویش را آنچنان که میخواهیم و شایسته است، خود رقم بزنیم».
برگ خونینی از کتاب تاریخ به رابعه اختصاص دارد که به خاطر صراحت بیان، به دست برادرش به قتل رسید، اما فروغ به رغم آن همه حملات تند، تشویش خاطر، پریشانی کانون زندگی، محرومیت از دیدار تنها فرزندش کامیار، که گاهی او را تا مرز جنون نزدیک میساخت و راهی آسایشگاه روانی میکرد، توانست به یاری عنصر زمان، قد برافرازد و تا جایی که میتواند، با زبان هنر، خواستههایش را به تصویر کشد. ...
نویسنده کتاب خود را با تقویم زندگی فروغ آغاز میکند و در ادمه به موضوعاتی چون بررسی نثرها و شعرهای این شاعر میپردازد. فروغ از نگاه موافقان منتقد از جمله سیمین دانشور، سهراب سپهری، اخوان ثالث، بهروز جلالی، علی موسوی گرمارودی، طاهره صفارزاده و ... و فروغ از نگاه مخالفانی چون شهریار، شهید مطهری و ... از دیگر بخشهای کتاب تازه یاری است. بررسی ترکیبات زیبای ادبی فروغ و بنمایههای شعری او نیز پایانبخش کتاب حاضر است.
انتشارات نقد فرهنگ کتاب «و این منم، زنی تنها» را در 500 نسخه و در 204 صفحه منتشر کرده و در دسترس علاقهمندان به ادبیات معاصر قرار داده است.
انتهای پیام/