روایت تسنیم از نخستین شهید انقلاب اسلامی در مشهد/ جای خالی تندیس شهید منفرد
گروه استانها- تحصن در بیمارستان امام رضا(ع) نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی در مشهدمقدس محسوب میشود که پیامد آن رویش خون نخستین شهید انقلاب اسلامی در مشهد بود.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهدمقدس، مشهد در روزهایی که انقلاب اسلامی به اوج خود رسیده بود، آبستن حوادثی شد که هر یک ضمن ثبت در دفتر تاریخ انقلاب اسلامی ایران در روند پیروزی انقلاب نیز تأثیرگذار بود، یکی از این حوادث، واقعه 23 آذر 57 بیمارستان امام رضا(ع) بود.
همزمانی واقعه 23 آذر 1357 و محرم، شور و شعور انقلابی را در میان مردم به خشم آمده از اعمال عمال پهلوی فزونی بخشید و تظاهرات پیاپی مردمی سبب حمله بیشتر عاملان خشونت پهلوی به مردم عزادار عاشورای حسینی و مخالفان رژیم پهلوی شد.
در نخستین حرکت رژیم پهلوی، چماق به دستان در 22 آذر با هجوم به بیمارستان 17 شهریور و مضروب کردن نگهبانان و تعدادی از کادر پزشکی و پرستاری، در ظاهر نام بیمارستان را دوباره به ششم بهمن تغییر دادند. به دنبال این عمل کارکنان بیمارستان 17 شهریور دست به یک اعتصاب 72 ساعته زدند که طی آن عده زیادی مجروح و زخمی شدند و یکی از جوانان انقلابی به نام محمد منفرد نیز در این میان به شهادت رسید.
شهید محمد منفرد در 6 سالگی پدر خود را از دست داد. محمد پس از هجران پدر تا دوم دبیرستان به تحصیل پرداخت و به علت نبود مقطع بالاتر برای ادامه تحصیل، به ناچار مشغول کار شد. از کودکی با شور و اشتیاق در مراسم مذهبی و سیاسی شرکت و اخلاق حسنه او همگان را متحیر میکرد. این شهید والامقام همواره فروتن و متواضع بود. چندین نوبت دستگیر شد و شبها را در پاسگاه ژاندارمری گذراند و مورد ضرب وشتم مزدوران رژیم قرار گرفت.
وی در روز جمعه سیاه تهران هم در صحنه مبارزه حضور داشت و این تجربه در بازگشت به مشهد عزم او در مبارزه را راسخ تر کرد و برای مدتی از دست مزدوران رژیم طاغوت به رشت رفت.
محمد 23 آذر ماه 57 همچون روزهای دیگر خود را به بیمارستان امام رضا (ع) رساند تا به اتفاق عموم مردم به بیماران و کادر درمانی کمک کند که در این روز مورد اصابت گلوله مزدوران رژیم شاه قرار گرفت و مجروح شد اما تلاش پزشکان برای مداوای او موثر واقع نشد و 2 روز بعد به شهادت رسید، وی در مراسمی با حضور پر شکوه مردم از بیمارستان امام رضا (ع) تشییع شد و پس از طواف حرم رضوی در بهشت رضا (ع) آرام گرفت.
همزمان با سالروز شهادت شهید محمد منفرد و واقعه 23 آذر 1357 بیمارستان امام رضا(ع) در مشهد خبرنگار تسنیم در مشهد مقدس گفت وگویی با خانواده شهید منفرد و وقایع آن روز داشته که در ادامه میخوانید.
مرضیه اخوان نیان، همسر شهید منفرد در ابتدا اشارهای به شخصیت شهید منفرد دارد و میگوید: سه سال با هم زندگی کردیم که ماحصل این زندگی کوتاه مدت فرزندی به نام محسن است که در زمان شهادت شهید منفرد یک سال و هشت ماه داشت. من تا قبل ازدواج هیچ آشنایی با خانواده شهید منفرد نداشتم اما بعد از شهادت محمد، همیشه مادرش میگفت: «محمد بدون پدر بزرگ شده و امروز پسرش نیز مثل خودش بدون پدر باید بزرگ شود».
محسن حدود شش ماه داشت که رفتیم رشت، آن زمان تازه از کارخانه قند بیرون آمده بود و کار جوشکاری انجام میداد که برای جوشکاری کارخانه کرم ابریشم رشت به او پیشنهاد همکاری دادند اما با وجود اینکه در رشت بودیم اما آنجا نیز دست از فعالیت برنداشت و در کنار کارش به فعالیتهای ضد نظام شاهنشاهی میپرداخت.
به مشهد که برگشتیم دهه اول ماه محرم از 5 محرم تا عاشورا در منزل روضه داشتیم، روز تاسوعا با هم به میدان شهدا رفتیم درست همان لحظهای که جوانان انقلابی مجسمه شاه را میخواستند به پایین بکشند و محمد نیز به سمت مردم رفت و تا بعدازظهر از محمد خبری نداشتم.
همان روز عصر محمد برای پخت آش نذری به کمک آمد، برای هر کسی که میشناختش برد به نوعی آش نذری را بهانهای برای خداحافظی خود قرار داده بود حتی یکی از اقوام در کلانتری کار میکرد برای او نیز آش برد و این آش را بهانهای برای خداحافظی و به نوعی پشت پای خود قرار داده بود.
صبح تحصن بود، در بیمارستان امام رضا (ع) محمد تا شب خانه نیامد دلواپس شدم آن شب حکومت نظامی بود تا صبح از دلواپسی خودم را به در و دیوار میزدم، ساعت 5 صبح دیگر طاقت نیاوردم، رفتیم دنبالش همه فکر میکردند خانه برادرش است، همه جا را گشتیم اما خبری از محمد نبود، به خانه مادرم که رفتیم، مادرم گریه میکرد گفت از بیمارستان خبر آوردند محمد تیر خورده و بیمارستان بستری شده، نگران شدم گفتم محمد دستش رفت لای آهن، بیمارستان نماند با تیر خوردن بیمارستان خوابیده؟ بیشتر نگران شدم.
رفتیم درب منزل مادرش و از آنجا به بیمارستان رفتیم تا بعد از ظهر همه بیمارستان بودیم برادر و شوهر خواهرش گفتند ما شب بیمارستان کنار محمد هستیم، دلم شور میزد ساعت 8 و نیم شب بود که با خواهرم مجدد به بیمارستان برگشتیم.
داخل اتاق محمد که رفتیم کسی آنجا نبود، محمد مدام میگفت از من راضی باش و بعد که پرسیدم چه شده محمد که این طوری شدی؟ سراغ آیت الله مرعشی را از من گرفت چرا که محمد خود را سپر قرار داده بودند تا گلوله به آیت الله مرعشی اصابت نکند.
از اتاق که بیرون آمدیم یک ربعی بیشتر طول نکشید که دو تا از پرستاران آمدند و زیر بغلهایم را گرفتند و گفتند باید قسمت و قضا و قدر را بپذیری مرا به اتاق بزرگی بردند که محمد در آنجا روی زمین دراز کشیده بود، تمام بدنش با گل پوشیده شده بود.
همسر شهید منفرد با بیان اینکه روز بعد از شهادت نگذاشتند محمد را تشییع کنند خاطرنشان کرد: از یک طرف برف زیادی آمده بود و از طرف دیگر رژیم شاه مانع بود، به همین دلیل دو روز بعد از شهادت محمد را تشییع کردند، با این حال تشییع جنازه محمد چنان پر شور برگزار شد که تا آن زمان به جز تشییع جنازه علما کسی با این جمعیت تشییع نمیشد.
محوطه بیمارستان از جمعیت موج میزد. ارتش، نیروهای محاصرهکننده را چندین برابر کرده بود و با استقرار دهها تانک و نفربر، تمامی خیابانهای منتهی به بیمارستان مسدود بود نیروهای گارد به علت مشاهده سیل جمعیت تظاهرکننده، از ترس اینکه درگیری مجدد بهوجود نیاید، اجازه تشییع جنازه را دادند و شهید منفرد بهطرز باشکوهی از بیمارستان تشییع و در قطعه اول شهدا بلوک 12 بهشترضا(ع) و در جوار پاک دیگرشهدای انقلاب به خاک سپرده شد.
لباس محمد را که آوردند منزل یک کاپشن رنگ سبز بود که روی سینه چپش کمی پایین تر نشانه تیر خوردن محمد مشاهده میشد، می گفتند رژیم پهلوی آیت الله مرعشی را هدف قرار داده بودند که محمد خود را سپر جان ایشان میکند.
محسن تنها یادگار شهید منفرد نیز میگوید: تنها یادگار من از پدرم یک قاب عکس بود و جز این چیز دیگری نداشتم تا اینکه فیلمی از درگیری پدرم با ساواک را پیدا کردم و پیگیر این موضوع شدم تا در مورد پدرم به شناخت بیشتری برسم در تحقیقاتی که در مورد پدرم داشتم چند نفر از دوستان و همرزمان پدرم را پیدا کردم و به گفت و شنود با آنها نشستم کم کم داشتم پدرم را می شناختم، دلتنگش می شدم حالا ذهنیتی که از او داشتم چیزی بیشتر از صورت مصنوعی توی قاب عکسش بود.
وی میافزاید: از زمانی که متوجه شدم فرزند شهید انقلاب هستم همیشه به دنبال شناخت بیشتر نسبت به پدرم بودم تا اینکه سال 87زمانی که در نیروی انتظامی مشغول به کار بودم به بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس مامور به خدمت شدم یک روز در آرشیو بنیاد به فیلمی برخورد کردم که در زندگی من تحولی بزرگ ایجاد کرد و آن فیلمی مستند از وقایع 23 آذر 57 بود، فیلمبردار وقایع شخصی به نام نعیم آبادی بود که در لابه لای تصاویر به خاطرات میپرداخت از طریق کارگردان مستند شماره تماسی از آقای نعیم آبادی پیدا کردم.
فرزند شهید منفرد میگوید:شماره تماس نعیم آبادی را از کارگردان مستند گرفتم تقریبا بعد از یک ماه توانستم با آقای نعیم آبادی صحبت کنم وقتی فهمید که من پسر شهید منفرد هستم 20 ثانیه ای سکوت کرد و بعد اشک ریخت. به درب منزل نعیم آبادی که رسیدم با اشتیاق مرا در آغوش گرفت و گفت باور نمیکنم بعد از 30سال شاهد حضور پسر شهید منفرد باشم.
وی اظهار داشت: تصاویر و فیلمهای واقعی پدر را دیدم که در محوطه بیمارستان با یک کاپشن سبز رنگ در حال مبارزه بود آنجا نگاه پدر را برای نخستین بار دیدم و بعد تصاویری از شهادتش و صحنهای که روحانیون بالای سر جنازه پدرم هستند.اما تصویری که مرا خیلی اذیت کرد و بارها با دیدن ان اشک ریختم تصویری بود که مادرم خود را روی جنازه پدرم انداخته و اشک میریزد تنها صحنهای که پدر و مادرم را در یک لحظه کنار هم حس کردم.تصاویر 23 آذر برای من انگیزهای شد تا بیشتر از این در رابطه با انقلاب و شهدای انقلاب کار کنم.
منفرد میافزاید: در این 37سال هرکس من را دیده یک خاطره از پدرم گفته است از زمان کودکی تا درگیری اما میدانم پدر من یک قهرمان، جوان مرد و ولایت مدار بوده؛ من از خیلیها شنیدم که در بسیاری از صحنههای انقلاب حضور داشته و مبارزه کرده است.
محسن درباره 23 آذر میگوید: تنها شهید این واقعه محمد منفرد است که تنها شهید حماسی پس از شهید نواب صفوی است بنابراین نباید شهید منفرد را از 23 آذر جدا کرد، بنابراین انتظار میرود در کنار عکس شهیدان جنگ به شهدای انقلاب نیز توجه شود و امروز که در تاریخ مشهد به ثبت رسیده است تصاویری از شهدای انقلاب در شهر اکران میشد ضمن اینکه جای خالی تندیسی از شهید منفرد در میدان شهید منفرد بیمارستان امام رضا(ع) و یا نامگذاری یکی از خیابانهای شهر به نام شهید منفرد که یکی از نخستین شهدای انقلاب است احساس میشود.
انتهای پیام/282