یادداشت رحیم پور ازغدی| میخواهند از سلیمانیها و فخریزادهها مجسمههای محترمی بسازند که حرف نمیزنند
عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی در یادداشتی نوشت: میخواهند از قاسم سلیمانیها و محسن فخریزادهها مجسمههایی بسازند که محترم باشند، اما چیزی نگویند.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، حسن رحیم پور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در سلسله یادداشتهایی به تحلیل نظریات مجاهد شهید محسن فخریزاده در حوزه فیزیک و فلسفه علم پرداخته که متن زیر بخش ششم و پایانی این سلسله یادداشت است.
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
«خوننامه» شهید پیشرفت و تمدنسازی برای «ایران قوی»، پاسدار متفکر، محسن فخریزاده:
«این خوننامه را میتوان ادامه داد اما اگر در خانه کس است، یک حرف بس است. شخصیتی که چهل سال منتظر شهادت و بیست سال، منتظر ترور بوده است، صدایش درنیامده و دستی در بیتالمال نبرده است. از ابتدای تأسیس سپاه، در جبهۀ غرب و جنوب، پاسداری مشهور به روحیۀ عرفانی و مأنوس با شعر و ادبیات و علاقمند به فیزیک و ریاضیات بوده و از سالهای دفاع مقدس تا لحظه ترور، مجاهد بود و مجاهد ماند. و این هنر «مجاهد ماندن» تا پایان را دستکم نگیرید. بودند مجاهدین سابق که قاعدین امروز و سپس خائنین لاحق شدند، در معرکه (ثم استقاموا) بیتوفیق ماندند، از کارنامۀ جهادی انقلاب و حتی از سابقه مختصر خود شرمندهاند، برخی مدیران که دیگر به هیچ چیز جز خود، اعتقاد ندارند، در محضر سران کشورهای دشمن با دهانی باز، چون دهان اسب آبی، از عمق وجود میخندند و در تهران، نگاه نفرتبار و ادبیات کینه، نثار انقلابیون وفادار میکنند.
آنانکه آلوده «جاه و مقام» یا «مال و منال» و «اشرافیگری و فساد» شدند و آنگاه با تعابیر روشنفکری مسروقه از متون ترجمهای، عفونت درون را با ادوکلن، پذیرفتنی میکنند، قبلههایی که عوض شده، ذهنهایی که تسلیم شده، گناهانی که توجیه شده و شاید خیانتهایی که کمکم عادی شده است.
چه شخصیتهای علمی و جهانی در ایران، گوهرهای نایاب اما گمنام و بینام، خادم ایران و ایرانی که از سر اخلاص و تواضع، اینجا دیده و حتی شنیده نمیشوند و در سکوت، بار یک ملت را بر دوش میکشند، اهانت میبینند، تهدید میشنوند، درست وقتی دانشگاههای معتبر جهان به دلایلی، و سرویسهای اطلاعاتی جهان به دلایل دیگری، سالها رد پای آنان را میزنند. نام شهید محسن علناً در فهرست 500 شخصیت قدرتمند جهان در نشریۀ آمریکایی فارن پالیسی منتشر شده بود. چه استعدادهای جهادی و نبوغهای انقلابی که تا وقتی دشمن نامشان را نبرده یا خونشان را نریخته، به اهمیت آنان پی نمیبریم و تا میان ما هستند، گویی نیستند و آنگاه که کف خیابان، تیرباران میشوند، محترم میشوند، احترامی نمایشی، سمبلیک، خیلی ملی و بیضرر و آنقدر خنثی که نتوان سخنانشان را حتی تکرار کرد.
میخواهند از قاسم سلیمانیها و محسن فخریزادهها مجسمههایی بسازند که محترم باشد، اما چیزی نگوید. آیا میشود گفت با سلیمانی و فخریزاده در حیاتشان چه بحثها میشد و پس از تکهتکه شدنشان بود که قاسمجان و آقامحسن شدند؟
کاش سینمای ایران بهجای این همه سلبریتی، هنرمندان بیشتری میداشت. یک هزارم هنر و تعهدی که هالیوود به صهیونیستها دارد و پس از 80 سال از جنگ دوم اروپایی و جهانی میان فاشیستها وکمونیستها و لیبرالیستها که تفالههای مدرنیته بودند، هنوز فیلمهای تازه جنگی با ایدئولوژی غالباً صهیونیستی و آمریکایی میسازد، برای ساختن صد کار سینمایی و سریال و موسیقی برای هر یک از مردان و زنان بینظیر ایران کافی بود، اما افسوس، چیزی که زیاد داریم سلبریتی است و آنچه همچنان کمیاب است و حسرتش را میخوریم، هنرمند ملی و مردمی است. هنرمند هست، اما کم است!
صفحه آخر«پایان نامۀ سرخ» دانشمند مجاهد:
ترورها کمکم صنعتی شدهاند. مسلسل خودکار با کنترل از راهدور، بیآنکه کسی دیده شود. این یک جنگ است، جنگ یکطرفه، صریح میگویند ما زدیم، صهیونیستها لبخند تمسخر می زنند و رئیسجمهور آمریکا ساعتی پس از ترور خبر آن را توئیت میکند و همه منتظر چریکهای آزادیبخش و گروههای عملیاتی بینالمللی در دفاع از مستضعفین جهان و انتقام خون ایران هستند. مشغول دیدن سریال «خانه امن» بودیم که زیرنویس کردند: خانه، ناامن است. چرخۀ صنعت ترور که اهداف آن از پیش معلوم بوده، همچنان میچرخد. کسانی که دشمن خارجی ندارند، زندگی میفرمایند و بادیگارد دارند، شاید برای آنکه از مردم کتک نخورند.
معلوم نیست چرا کسانی که دوپول، ضرر برای دشمن و سود برای ملت ندارند مالک پاویونها و تشریفات امنیتی شدهاند و آنان که نباید ترور شوند، ترور میشوند؟ قرار بود پاویونها برچیده شود، اما نمیشود و فخریزاده و یارانش ترور میشوند. فخریزاده، خود راز بزرگی را به زبان آورده است:
هر خونی که بر زمین بریزد، گل پیروزی از آن خون خواهد دمید. جبهه مقاومت، انتقام سلیمانی را بگیرد یا نگیرد که حتماً خواهد گرفت اما کمترین نتیجه این خونها آن است که بلاشک آشغالها از منطقه محو خواهند شد. منهای اضمحلال بزرگی که قدرت آمریکا را پایین میکشد. بگذار ما را بکشند، جهادگران علمی ما را به خاک و خون بکشند. ما نیز امید داریم، باشد که شهید شویم. اما آنان باید بنشینند و میزان خلوص ما را با دقت، اندازه بگیرند و ببینند تنها چیزی که برای ما مهم است، این است که هر یک از ما به میزان خلوصمان، چه مقاماتی در آنسو (پس از شهادت) بهدست خواهد آورد.
در خطاب دیگری با نیروهایش، دانشمندان جوان مجاهد، چه زیبا میگوید:
برادرها! هیچ راهی مطمئنتر از شهادت، برای آنکه با خیال راحت از این عالم عبور کنیم، وجود ندارد. کمبود امکانات هست، ناملایمتیها هست، بدرفتاری امثال من هست، ولی تحمل کنید. بیایید از همه موانع عبور کنیم. ناملایمتی و کمبودها را با کار، جبران کنیم، نگاهها همه به آن نقطۀ نورانی باشد. خواهش من اینست که برای هر مسئلهای آماده باشید. من برای شما یا شما برای من کار نمیکنید. تکلیف این است که کنار یکدیگر برای هدف مقدس بکوشیم. همه برای خدا کار میکنیم، خدایی که معیارش فخریزاده نیست، این و آن نیست، خدایی که مهربان است، من و شما را میبیند. خدایی که با ماست، مینشینیم با ماست، برمیخیزیم با ماست، در نماز با ماست، در گفتوگوهای پنهان با ماست، حاضر و ناظر بر همه حرکات و سکنات ماست. برادرها! تنها برای او عمل کنیم، او را در نظر داشته باشیم و از عنایت او ناامید نشویم، بلکه خداوند، عاقبت همه ما را به شهادت ختم کند.
بیحسرت از جهان نرود هیچ کس بدر/ الا شهید عشق به تیر از کمان دوست. شهید سربدار، پاسدار حاج محسن که فدای دفاع ملی و امنیت و عزت ایران شد.
انتهای پیام/