اندیشکده روسی|قدرت بزرگ روسیه در معرض خطر است!
در شرایط جدید نظام بینالملل هیچ کشور بزرگی دست نخورده باقی نخواهد ماند و همه آنها باید تصمیمهای دشواری درباره نحوه سازگاری با ظهور این وضعیت بگیرند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، قدرت نوظهور چین در شرق آسیا معادلهای جدیدی را در روابط بینالملل به وجود آورده است، در این شرایط، قدرتهای بزرگ و میانی بایستی به بازتعریف نقش و جایگاه خود در جهان بپردازند که حتی ممکن است وضعیت سابق را از دست بدهند. اندیشکده "باشگاه مباحثه والدای" روسیه، مقالهای را به قلم توماس گراهام، کارشناس روابط بینالملل در شورای روابط خارجی آمریکا منتشر کرده است.
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال اینستاگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
گراهام در این مقاله، مینویسد: موج جدید بیماری کووید-19 یک رویداد مهم جهانی را برجسته کرد و آن ظهور چین است. این تنها اقتصاد بزرگی است که امسال رشد را تجربه میکند. صندوق بینالمللی پول رشد آن را 1.9 درصد پیشبینی میکند. این رقم از سطح معمول رشد برای چین که بیشتر از 6 درصد بود، کمتر است، اما بسیار بالاتر از پیشبینیها برای ایالات متحده آمریکا (-4.3)، برای منطقه یورو (-8.3)، ژاپن (-5.3)، هند (-10.3) و برای فدارسیون روسیه (-4.1) است. صندوق بینالمللی پول پیشبینی میکند که که بیشتر این عدم تعادلها در نرخ رشد تا سال آینده نیز ادامه مییابد، حتی وقتی این کشورها از رکود اقتصادی ناشی از همهگیری نیز رهایی یابند. البته ممکن است هند از چین نیز فراتر رود.
وی میافزاید: البته باید دید که موج کنونی بیماری کووید-19 پیشبینیهای موجود را تغییر میدهد یا خیر. اما در شرایط کنونی قابل توجه است که چین بر خلاف سایر کشورهای بزرگ، از موج دوم بسیار گسترده فرار کرده است.
کارشناس روابط بینالملل معتقد است: هیچ کشور بزرگی دست نخورده باقی نخواهد ماند، همه آنها باید تصمیمات دشواری درباره نحوه سازگاری با ظهور این ابرقدرت جدید بگیرند. ایالات متحده آمریکا قبلاً چین را به عنوان اصلیترین رقیب استراتژیک خود معرفی کرده است. دولت ترامپ تلاش کرده تا چین را در یک جبهه گسترده شامل تجارت، سرمایهگذاری، توسعه فناوری و جاه طلبی ژئوپلیتیک به چالش بکشد. حتی اگر جو بایدن به عنوان رئیسجمهور جدید آمریکا در 20 ژانویه 2021 بر سر کار بیاید، مسیر سیاستهای استراتژیک آمریکا تغییر نخواهد کرد، اگرچه ممکن است تاکتیکها تغییر کند.
وی ادامه میدهد: اتحادیه اروپا بیشتر از هر چیز از دخالت شرکتهای چینی در توسعه زیرساختهای اطلاعاتی و ارتباطی خود نگران شده است. هند مدتهاست که چین را رقیبی برای سلطه منطقهای خود میداند. ژاپن و کره جنوبی در این فکرند که چگونه امنیت خود را در مقابل چین تهاجمی از نظر ژئوپلیتیک تأمین کنند، زیرا این کشور به بخش جدایی ناپذیر از مدل رونق اقتصادی آنها تبدیل شده است.
به نظر گراهام، شرایط برای روسیه دشوارتر است، زیرا حدود 30 سال پیش اقتصاد روسیه و چین تقریباً یک اندازه بودند، اما چین امروز از نظر برابری قدرت خرید 6 برابر روسیه است و این شکاف به سرعت در حال افزایش است. چین در توسعه فناوریهای پیشرفته از روسیه سبقت میگیرد و برنامههای فضاییِ جاه طلبانهای دارد. از طریق طرح یک کمربند-یک جاده نیز در حال گسترش نفوذ تجاری و ژئوپلیتیکی خود در سراسر اوراسیا، از جمله در مناطق دارای اهمیت استراتژیک برای روسیه است.
کارشناس روابط بینالملل تبیین میکند: به طور کلی آینده شرق دورِ روسیه به ادغام آن منطقه در اقتصاد منطقهای شمالِ شرقی آسیا بستگی دارد، اینجا چین بازیگر اصلی است. اقتصاد قسمت اروپایی روسیه نیز با ادغام عمیقتر در منطقه اقتصادی اروپا مرتبط است. در این شرایط که دو قسمت از یک کشور هزاران مایل از یکدیگر فاصله داشته و به یکدیگر به نوعی متصل نباشند، برای رفاه اقتصادی خود به جهتهای مخالف توجه میکنند. در واقع آیا باز هم میتوان با مرکزیت سیاسی اداره کرد یا جهت گیری سیاسی در نهایت از واقعیتهای اقتصادی پیروی میکند.
در این مقاله آمده است: روسیه از چند روش با موقعیت خود به عنوان یک قدرت بزرگ کنار میآید، در بالای لیست تمرکز بر جهتگیری راهبردی به سمت چین است. تصمیم مسکو در اواخر دوره اتحاد جماهیر شوروی برای برقراری رابطه مجدد با پکن کاملاً منطقی بود، این موضوع باعث تقویت موقعیت استراتژیک روسیه در برابر ایالات متحده آمریکا شد و واشنگتن را از کارت چین که قبلاً زیرکانه برای مدیریت روابط خود با مسکو بازی کرده بود، محروم کرد.
چرخش روسیه به شرق نیز همان معنای استراتژیک را داشت. این راهبرد فرصتهایی برای روسیه ایجاد کرد که بتواند در پویایی اقتصادی شرق آسیا به نوعی ادغام شود. در واقع یک تعادل تجاری بالقوه نسبت به وابستگی بیش از حد به اروپا برای تجارت و سرمایهگذاری فراهم کرد. افزون بر آن همسویی راهبردی با چین که شامل جلسات منظم در سطح بالا برای تبادل نظر در مورد مسائل جهانی، مسکو را تحت تأثیر برخی تصمیمات پکن قرار داده است.
گراهام معتقد است: تعامل نزدیک در غیاب روابط قوی با سایر قدرتهای بزرگ، با توجه به عدم تقارن رو به رشد قدرت و ثروت به نفع چین، استقلال استراتژیک روسیه را به خطر میاندازد. مسکو به واقع برای اصلاح اوضاع چه کاری میتواند انجام دهد؟ یک گزینه عادیسازی روابط با ایالات متحده آمریکا است. در واقع یک مثلث استراتژیک به وجود میآید که روسیه باید بتواند مانور دهد و استقلال استراتژیک خود را در سطح جهانی اعلام کند.
وی اضافه میکند: این گزینه حداقل به دو دلیل غیرقابل دسترس به نظر میرسد. اول اینکه شکاف عمیق روسیه و ایالات متحده آمریکا در چشم انداز جهانی، منافع و ارزشهای ژئوپلیتیک وجود دارد که کاهش سریع و آسان تنشهایی که از زمان بحران اوکراین در سال 2014 آغاز شده را نیز غیرممکن میسازد. دوم اینکه واشنگتن علاقه کمی نسبت به همکاری با روسیه برای مهار چین نشان داده است. واشنگتن متقاعد شده که تضاد تاریخی، تسلط بالقوه چین بر روسیه و بیگانه ستیزی در هر دو کشور مانع آشتی راهبردی قدرتمند آنها است. افزون بر آن، آمریکا سیاست مهار مضاعف را دنبال میکند طی آن از شرکای خود مانند ژاپن و کره جنوبی میخواهد که بتواند از پیشرفت ژئوپلیتیک چین جلوگیری کرده و به همراه متحدان اروپایی بتوانند با تسلط تکنولوژیکی چین مقابله کنند.
کارشناس روابط بینالملل در پایان تأکید میکند: چین به همراه ایالات متحده آمریکا در این دهه و یا حتی فراتر از آن، در کانون توجه سیاست خارجی فدراسیون روسیه باقی میمانند، روابط با آنها میزان خرد و مهارت استراتژیستهای روس را مورد سنجش قرار میدهد که باید سیاست خارجی حسابشدهای را با هدف افزایش ظرفیت اقتصادی و تقویت وحدت ملی دنبال کنند.
انتهای پیام/