نبوی: دولت جوان حزباللهی بنبست ندارد
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: دولت حزباللّهی جوان، دولتی است که از مدیریت جهادی برخوردار باشد یعنی نیتش برای خدا خالص است و همهی سرمایهاش را در میدان میآورد، بسیجی است و در کار خود تخصص دارد؛ هیچوقت مأیوس نمیشود و بنبست برایش معنی ندارد.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، رهبر انقلاب اسلامی همواره از شهیدان رجائی و باهنر به عنوان الگوی دولتمرد اسلامی یاد می کنند. همچنین «دولت جوان حزب اللهی» یکی از تعبیرات جدید این چند ساله رهبر انقلاب اسلامی است که در مباحث مرتبط با دولت اسلامی استفاده شده است. پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR برای بررسی بیشتر این مفهوم بر اساس سیره شهید رجائی، گفتگویی با آقای مهندس سیدمرتضی نبوی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سهگانه انجام داده است. در این گفتگو همچنین به موضوع «تنظیم روابط بین قوا» و نقش رهبر انقلاب در آن نیز پرداخته شده است.
با توجه به اینکه شما از همراهان و همکاران شهید رجائی بودید، از خاطراتی که با این شهید بزرگوار داشتید برایمان بگویید.
بسماللّهالرحمنالرحیم؛ بنده از دوران دبیرستان به آقای رجایی ارادت داشتم. ایشان یک معلّم ویژه و خیلی برجسته در میان معلمان و اساتید بود. بسیار متواضع و دارای آرامش و طمأنینه بود و تمام رفتار و سخنان و سکناتش آموزنده بود. من هرگز سر کلاس ندیدم که ایشان از کوره در برود و عصبانی شود. شیوهی رفتار ایشان نشان میداد که یک انسان خودساخته است. یک شخصیت قرآنی که کلام و رفتارش کاملاً منطبق با تعلیمات قرآنی و ائمهی معصومین علیهمالسلام بود.
ارتباط ما با ایشان در دوران انقلاب هم ادامه داشت. وقتی هم به دانشگاه تهران آمدم، باز هم با ایشان ارتباط داشتم. ایشان در دبیرستان کمال مسئولیت داشت و ما گاهی آنجا میرفتیم و راجع به مسائل سیاسی و تحلیل مسائل سیاسی خدمتشان تلمذ میکردیم. این مربوط به سالهای 45 تا 50 میشود. در زمان زندانی شدنم، با خبر شدم که ایشان هم زنداناند، امّا وقتی از زندان بیرون آمدم، ایشان هنوز در زندان بود. ما از طریق خانواده با خانوادهی ایشان ارتباط و رفتوآمد داشتیم. منزل ایشان یکی از مراکز توزیع اعلامیهی حضرت امام بود آن هم بهصورت کارتنی! وقتی هم که انقلاب داشت پیروز میشد و زندانیهای سیاسی آزاد شدند، باز خدمت ایشان رسیدم و بعد هم در مدرسهی رفاه که قرار بود ستاد استقبال حضرت امام باشد. در همهی این مراحل ایشان مثل یک اقیانوس آرامی بود که هیچ حادثهای او را متلاطم نمیکرد.
هرچه گذشت و مسئولیتهای آقای رجایی بالاتر رفت، تواضع ایشان بیشتر شد. ایشان ابتدا کفیل آموزش و پرورش شد، و بعد وزیر آموزش و پرورش، و بعد از آن نخستوزیر و بعد هم رئیس جمهور شد. در تمام این مراحل تواضع ایشان نهتنها تغییر نکرد، بلکه افزایش پیدا کرد. من این ویژگی را بهصورت برجسته در رهبر انقلاب هم از نزدیک مشاهده کردم. آن زمان ایشان از وسائل آنچنانی یا ماشینهای آنچنانی استفاده نمیکرد و تا زمانی که خطری بروز نکرده بود، حتی با دوچرخه یا اتوبوس رفتوآمد میکرد.
یکی از بحثهای آقای رجایی،زمانی بود که از بد حادثه آقای بنیصدر رئیس جمهور شد و ایشان هم نمیخواست که آقای رجایی نخستوزیر شود، ولی نمایندگان مجلس تلاش کردند و گفتند نخستوزیری که ما قبول داریم و به او رأی میدهیم آقای رجایی است. بنیصدر مرتب باعث ایجاد تنش در جامعه بود. ولی موضع آقای رجایی خیلی جالب بود که رویکرد ایشان را در مورد تعامل قوا نشان میدهد. ایشان یک عبارت کلیدی داشت. یکوقتهایی که خیلی تند میشد خطاب به بنی صدر میگفت من مقلّد حضرت امام و فرزند مجلس شورای اسلامی و برادر رئیس جمهور هستم. یعنی رابطهاش را اینجوری تعریف میکرد و اصلاً بهدنبال تشنج نبود، بلکه بهدنبال این بود مشکلات مردم را حل کند.
همانطور که اشاره کردید، شهید رجائی به ویژگیهایی از جمله سادهزیستی، تلاش، انقلابیبودن، استقامت و مقاومت شناخته میشود. برخیها میگویند که این ویژگیها مربوط به ابتدای انقلاب بوده است. همانطور که خیلیهای دیگر هم چنین خصوصیاتی را داشتند و به مرور زمان دچار تغییر شدند. این موضوع را در مورد شهید رجائی چقدر درست میدانید؟ به نظر شما شخصیت ایشان چگونه شکل گرفت؟
درک من این است که ایشان شخصیتش را از قرآن و اهل بیت علیهمالسلام گرفته بود. یعنی رفتارش رفتار قرآنی بود. وقتی حرف میزد یا با مسئولین صحبت میکرد، آیات قرآن را میخواند. اوایل انقلاب حوادث خیلی اسفناکی اتفاق افتاد. ما آقای بهشتی و 72 تن از یارانش را از دست دادیم. در این مواقع ایشان با ذکر و تلاوت آیات قرآن، هم آرامش و امید و هم جهت میداد. میدیدیم که هم رفتار، هم منش و زندگی و هم گفتمان ایشان کاملاً قرآنی و منطبق با اهل بیت علیهمالسلام است. خودش را مقلّد امام میدانست. یعنی او را یک مجتهد، یک مرجع و یک رهبر و خودش را نسبت به او مقلّد میدانست. البته نظراتی هم که داشت منعکس میکرد. حضرت امام هم در وصفی که از آقای رجایی کرد، گفتند یک انسان عاقل و برخوردار از عقلانیت بود. شهید رجایی این عقلانیت را از قرآن و اسلام گرفته بود که باعث شده بود حوادث مختلف ایشان را تغییر ندهد.
رهبر انقلاب در سالهای اخیر از عبارت دولت جوان حزباللّهی استفاده کردهاند و بر ویژگیهای آن از جمله انقلابی، جوان، پرتلاش، متخصص و اهل تقوا بودن تأکید کردهاند. با توجه به آشنایی شما با شهید رجایی تعریف شما از دولت جوان حزباللّهی چیست؟
مقداری که از دولت جوان حزباللّهی میفهمیم و درک میکنیم و در کلام ایشان هم روشن هست، این است که ایشان از انسانهایی که از تخصص و عقلانیت یا از ابتکار و نوآوری برخوردار نیستند، صحبت نمیکنند. بلکه بحث مدیریت جهادی است. یعنی ویژگی جوان، روحیهی جهادی و روحیهی ریسک پذیری و شجاعت در تصمیمگیریهای صحیح و اقدام در مورد آنهاست.
یک عدهای خدمت پیامبرخدا صلیاللهوعلیهوآلهوسلم آمدند و اظهار ناامیدی کردند و گفتند ما هرچه تبلیغ میکنیم، اینها جذب نمیشوند؛ پیامبر صلیاللهوعلیهوآلهوسلم فرمودند: «علیکم بالاحداث»؛ بروید سراغ جوانان. برای چه؟ برای اینکه جوان فطرتش دست نخورده و سالم است. یعنی وقتی با حقایق روبرو میشود، هم خوب جذب میکند و هم بهدنبالش قیام میکند. امام رحمهاللهعلیه هم در انقلاب برای جوانان خیلی نقش قائل بودند. نه اینکه پیرمردها و پیرزنها نقش نداشتند، ولی عمدهی بار پیروزی انقلاب بر روی دوش جوانان بود. در دفاع مقدس هم آن کسانی که جبههها را حفظ کردند و پیروزی آفریدند، عمدتاً جوانان بودند. البته پیرمردهایی هم که همان روحیه را دارند و از مدیریت جهادی برخوردار هستند را میتوانیم به آنها جوان بگوییم. برای اینکه از روحیهی جوانی برخوردارند. مثل حبیببنمظاهر در بین اصحاب امام حسین علیهالسلام که عابد آنچنانی بود و در نمازش قرآن ختم میکرد. ولی بهصورت عموم، کسانی که اهل مدیریت و شجاعت و نوآوری هستند و بنبستها را دور میزنند، نسل جوان هستند. البته جوانهایی که در چهارچوب عقلانیت اسلامی حرکت میکنند.
آن زمان هم برخلاف تبلیغاتی که بنیصدر میکرد، تمام اعضای دولت آقای رجایی از متخصصین برجسته بودند. دولت حزباللّهی جوان، دولتی است که از مدیریت جهادی برخوردار باشد. یعنی نیتش برای خدا خالص است و همهی سرمایهاش را در میدان میآورد. بسیجی است و تخصص در کار خود دارد. علاوه بر تخصص، راههای معمولی را هم اگر لازم باشد دور میزند و ابتکار ایجاد میکند و نوآوری دارد. هیچوقت مأیوس نمیشود. برایش بنبست معنی ندارد. یک دولت جوان حزباللّهی یقیناً از تجربیات گذشته استفاده میکند. موارد تجربه شده را دوباره تجربه نمیکند. در نتیجه رابطهی خوبی با گذشتگان و پیشکسوتان خودش و کسانی که پیش از او بودند، برقرار میکند. احترام آنها را نگه میدارد و از تجربیاتشان استفاده میکند. دولت جوان حزباللّهی در مرزهای علم و فناوری روز حرکت میکند.
در همین بحث مسئول جوان حزباللّهی، به نظر شما دایرهی حزباللّهی بودن شامل چه افرادی میشود؟ چه ویژگیهایی برای این افراد قائل میشوید؟
یک ویژگی عمومی که عموم حزباللّهیها دارند، پایبندی به دین اسلام و پایبندی به قرآن و اهل بیت علیهمالسلام است. امّا در روزگار ما آن چیزی که شخص را در حزباللّهی بودن ممتاز میکند، قانونگرا بودن است. انسانی حزباللّهی است که قوانین را خوب بشناسد و پایبند به آن باشد. اوست که رفتارش قابل دفاع است.
یک حزباللّهی در کمال انضباط است. اگر مدیریتش جهادی است، اگر رفتارش بسیجی است، اگر در خدمت کردن شب از روز نمیشناسد، اگر در مرزهای علمودانش حرکت میکند، ملاک مهمش این است که منضبط و اهل تقوا باشد و احکام اسلامی و احکام قانونی را هم رعایت کند. هم حضرت امام و هم رهبر انقلاب اطاعت از همین قوانین را لازم میدانند. این همان نکتهای است که جذابیت ایجاد میکند. نمونهی آن هم حاج قاسم میشود. فقط میخواست خالصانه خدمت کند. تقریباً هیچکدام از مسئولین با او درگیر نشدند. برای اینکه حریم همه را حفظ میکرد، الا کسی که بخواهد از مرز ارزشهای او تجاوز کند.
همیشه بین قوای سهگانه در این چهل سال، چالشهایی وجود داشته است و شهید رجایی هم در دوران مسئولیت دچار آن چالشها بودند. ایشان با چه الگویی سعی میکرد این چالشها را رفع کنند؟
آقای رجایی گفتمانش قرآنی بود. اصلاً مسائل جریانی و جناحی و خطّی برایش مطرح نبود. وقتی که بنیصدر رئیس جمهور بود و ایشان نخستوزیر شد، میدانست که بنیصدر قبولش ندارد. مجلس به بنیصدر پیام داده بود که چنین نخستوزیری را میپسندد، و بنیصدر مجبور شد که ایشان را معرفی کند. امّا ایشان اصلاً بهدنبال تنش و فرافکنی نبود. بهدنبال این نبود که در جامعه جنگ روانی علیه رئیس جمهور راه بیندازد. ایشان نمیخواست دعوا راه بیندازد. میگفت من برادر رئیس جمهورم، یعنی باید با هم همکاری کنیم تا مشکلات حل شود.
در مورد تعامل سه قوه هم بحث برادری است. ممکن است یکجاهایی رقابت هم باشد، امّا برادری دیگر به کشمکش و نابود کردن همدیگر که نباید برسد. اینکه قوهی مجریه را از قوهی مقننه و قوهی قضائیه تفکیک کردند، نگفتند باهم دعوا کنید و مقابل هم بایستید، بلکه گفتند وظایف تفکیک شود که بتوانید برهم نظارت کنید تا دقت کار و کارآمدی بالا برود. فلسفهی تفکیک قوا این است. خوشبختانه در قانون اساسی تنظیم روابط قوا بهعهدهی رهبر انقلاب است. ایشان هم برای این کار یک نهاد مشورتی ایجاد کردند. این از ابتکارات ایشان است که خیلی هم مؤثر واقع شده است.
تجربهی ما در هیئت حل اختلاف قوا، تجربیات خوبی است و دارد مدون میشود که انشاءاللّه برای آیندهی نظام استفاده شود. مثلاً به این نتیجه رسیدیم، بعضی از اصول قانون اساسی ابهاماتی دارد که این منجر به اختلاف میشود. بعضی را به شورای نگهبان ارجاع دادیم، چون وظیفه تفسیر قانون اساسی را دارد. جاهایی آئیننامه اشکال دارد. جاهایی ویژگیهای فردی موثر است که بهتدریج باید حذف شود. این به تربیتهای تشکیلاتی برمیگردد. تربیتهایی که مقدمهی واجب برای رسیدن به مسئولیت است.
طبق وظیفهای که رهبر انقلاب دارند، باید تعامل قوا را بهسمت کارآمدی ببرند. معنیاش این نیست که اختیارات قوا نادیده گرفته شود، بلکه جاهایی هست که اگر این تصمیمات سه قوه باهم هماهنگ نشود و تصمیم واحد اتخاذ نشود، اجرای موفق و کارآمد بهدست نمیآید. مثلاً در حادثهی کرونا، اگر فرماندهی واحد نداشته باشیم مردم خیلی آسیب میبینند. کسی که اعلام کرد از تصمیمات ستاد کرونا تبعیت میکند، رهبر انقلاب بود. با حمایت ایشان این قضیه در کشور جا افتاد و دچار آن بحرانهایی نشدیم که آمریکا، هند و برزیل با آن مواجهه شدند. یا از جهت مدیریت توزیع ارزاق، در آمریکا خیلی از فروشگاههایش جنس مورد نیاز مردم را ندارند؛ ولی اینجا ما هیچوقت با این پدیده مواجهه نشدیم. همین هماهنگی باعث شد که این مسائل مدیریت شود و آرامش به مردم داده شود. علاوه بر این، حرکتهای جهادی و ایثارگونه برای تأمین نیاز نیازمندان ایجاد شد.
پس تشکیل شورای عالی هماهنگی اقتصادی سه قوه تعامل قوا را تقویت میکند. اسمش هماهنگی است، نه دخالت. یکجایی آن شورا تشخیص میدهد که این باید قانون بگذارد، یا باید برود در مجلس قانون شود. یکجایی هم در اختیار دولت است و باید اجرا کند. و دو قوهی دیگر باید پشتیبانی کنند تا دولت بهصورت موفق اجرا کند. کسانی که در امر بروکراسی و ساختارهای اداری متخصص هستند، میگویند وقتی شما یک ساختاری دارید، مثلاً بهطور کلان قوهی قضائیه، قوهی مجریه و قوهی مقننه دارید و در کنار اینها شورای نگهبان را هم دارید، اینها هر کدام وظایفی دارند. وقتی که نظام جلو میرود بعضی خلأهای نهادی ایجاد میشود که شما باید آن خلأ نهادی را پر کنید و احتیاج پیدا میکنید به یک نهاد جدید تخصصی که قبلاً پیشبینی نکرده بودید و به آن احتیاج هم نداشتید. پس آن نهاد را باید ایجاد کنید، ولی روابطش را دوباره باید با بقیه طوری تنظیم کنید که با همدیگر همپوشانی نداشته باشند. این مهم است که بعد از تأسیس نهاد جدید روابط باید دوباره تنظیم شود که کارآمدی از دست نرود. البته من نمیخواهم از همهی نهادهایی که ایجاد شده دفاع کنم، ولی میخواهم بگویم این یک اصل درستی است که وجود دارد.
انتهای پیام/