یادداشت|"لقاءالله" هدف اصلی زندگی در نگاه امام حسین(ع)
هدف اصلی زندگی در دنیا از نگاه امام حسین(ع)، رسیدن به لقاءالله و کسب رضایت اوست. با وجود این هدف مسیرهای پیشروی انسان روشن خواهد شد و انسان با دلی راحتتر گام خواهد برداشت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، خداوند با فطرت پاکی که در نهاد انسان قرار داده است، قدرت تشخیص خوبی و بدی را به او عطا کرده و بر مبنای آن مسیر فلاح و رستگاری و همچنین هلاکت و گمراهی را تعیین کرده است. خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم میفرماید: «وَنـَفْسٍ وَما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَتَقْواها قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها وَقَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها؛ سوگند به نَفْس و آنکس که آن را درست کرد، سپس پلیدکارى و پرهیزگارىاش را به آن الهام کرد، که هرکس آن را پاک کنید، قطعاً رستگار شد و هـر که آلودهاش کرد، قطعاً ناکام شد.» اما سؤالی که در اینجا مطرح است این است که با وجود فهم این مطلب که خوبی از بدی جدا شده و مشخص است؛ چرا باز بسیاری به سراغ بدیها میروند؟ با نگاه به ماجرای کربلا و شهادت امام حسین علیهالسلام میتوان یک جواب کامل به این سؤال داد.
با وجود اینکه نقلهای تاریخی از 18 هزار بیعت کننده با مسلم بن عقیل [2] خبر میدهند و در همان ایام در چند نوبت نامههای زیادی به سوی امام حسین علیه السلام ارسال شد [3] که همگی گواه بر درستی، پاکی و برحق بودن امام حسین علیهالسلام داشتند، اما باز از این تعداد کثیر، جز اندک افراد انگشتشماری از کوفه کسی به سپاه سیدالشهداء ملحق نشد. به راستی چرا افرادی که خود را شیعه و پیرو امام میدانستند اینچنین رفتاری را با او انجام دادند؟
پاسخ را باید در سخن حضرت سیدالشهداء علیهالسلام جست آنجا که بیان میفرماید: «لِیَرْغَبَ اَلْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اَللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّی لاَ أَرَى اَلْمَوْتَ إِلاَّ اَلْحَیَاةَ وَ لاَ اَلْحَیَاةَ مَعَ اَلظَّالِمِینَ إِلاَّ بَرَماً إِنَّ اَلنَّاسَ عَبِیدُ اَلدُّنْیَا وَ اَلدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلاَءِ قَلَّ اَلدَّیَّانُونَ؛[4] باید مؤمن دل به دیدار پروردگار خود ببندد در حالى که طالب حق است. من مرگ را جز حیات و زندگى نمىبینم و زنده ماندن با ستمگران را جز بدبختى نمیبینم. مردم بنده دنیایند و دین بر سر زبانهاى آنها آویزان است، آن را مىچرخانند بر محور زندگى خود، وقتى به وسیله بلا آزمایش شدند دینداران کم خواهند بود.»
هدفی که انسان در زندگی بر میگزیند جهت او را نسبت به حق و باطل مشخص میکند. اگر هدف انسان از فعالیتهایش که میتواند فعالیتهای دینی باشد، هدفی دنیایی باشد، در بزنگاههای دفاع از دین، با مشکل مواجه خواهد شد و این دقیقاً همان سخنی است که در کلام نورانی حضرت سید الشهداء علیهالسلام قبل از ورود به کربلا و در مسیر کوفه بیان فرمودهاند که هدف کوفیان از احاطه دین و دنبالهروی آن فقط دنیا و معاش در آن است، بنابراین در بزنگاهها کم میآورند.
ایشان در فراز قبلی به زیبایی هدفگذاری اصلی را بیان میکند، با وجود آن هدف است که در سختترین شرایط انسان میتواند ثابتقدم بماند. هدف اصلی زندگی در دنیا از نگاه امام حسین علیهالسلام، رسیدن به لقاءالله و کسب رضایت اوست. با وجود این هدف مسیرهای پیشروی انسان روشن خواهد شد و انسان با دلی راحتتر گام خواهد برداشت. تفاوت یاران عاشورایی سیدالشهداء علیهالسلام با کوفیانی که به صف ایشان نپیوستند و حتی به صف قاتلان این امام بزرگوار اضافه شدند، در شناخت حق از باطل نبود بلکه در هدفی بود که آن دل در گرو تحققش داشتند. هدف آنها دنیا بود و اگر این دنیاخواهی در کنار امام حسین علیهالسلام برایشان محقق میشد که برایشان نعمالمطلوب بود اما اگر صحنه به نحوی رقم میخورد که با امام حسین علیهالسلام بودن، آنها را از دنیایشان جدا میکرد حتماً دنیا را بر همراهی حضرت اباعبدالله علیهالسلام ترجیح میدادند.
و این در حالی است که وقتی فرماندار مدینه خواستند از امام حسین برای یزید بیعت بگیرند امام در پاسخ به او فرمود: «إِنَّا اَهْلُ بَیْتِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ بِنَا فَتَحَ اَللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اَللَّهُ وَ یَزِیدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ اَلْخَمْرِ قَاتِلُ اَلنَّفْسِ اَلْمُحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِی لاَ یُبَایِعُ مِثْلَهُ؛[5] ما اهل بیت نبوّت و معدن رسالت هستیم و خانه ما جایگاه رفت و آمد فرشتگان است، خدا به ما افتتاح و اختتام فرمود، و یزید مردى فاسق و شارب الخمر، و قاتل و خونریز جانهاى محرّمه است و شخصى چون من با چون اویى بیعت نکند.»
بیعت نکردن امام حسین با یزید که فردی فاسق بود گام مهمی در جهت تحقق آن هدف والا به شما میرفت اما در سمت مقابل کسی که دنیا را هدف خود قرار داده است، حتی اگر تضمینهای دقیق و کاملی در این باره به او داده شود، باز هم نمیتواند در برنامهریزی خود خلاف آن هدف را دنبال کند. بهترین نمونه در این باره عمر سعد است که امام حسین علیهالسلام در آخرین دیدار خود با او در شب تاسوعا به عمر سعد نهیب زد و فرمود: «وَیْلَکَ یَابْنَ سَعْد أَما تَتَّقِی اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ مَعادُکَ؟ أَتُقاتِلُنِی وَ أَنَا ابْنُ مَنْ عَلِمْتَ؟ ذَرْ هؤُلاءِ الْقَوْمَ وَ کُنْ مَعی، فَإِنَّهُ أَقْرَبُ لَکَ إِلَى اللّهِ تَعالى؛[6] واى بر تو، اى پسر سعد، آیا از خدایى که بازگشت تو به سوى اوست، هراس ندارى؟ آیا با من مىجنگى در حالى که مىدانى من پسر چه کسى هستم؟ این گروه را رها کن و با ما باش که این موجب نزدیکى تو به خداست.»
به عنوان جمله نهایی باید گفت که میداندار ماجرای کربلا در مصاف حق و باطل، اهداف و خواستههایی بود که هر کدام از لشکریان برای تحققش به میدان آمده بودند.
* حجتالاسلام مصطفی راهی استاد حوزه علمیه قم
============
پینوشت:
1.آیات 7-11 سوره شمس
2.الطبقات الکبری محمد ابن سعد، ج10، ص458و459، انتشارات دارالکتب العلمیه ، بیروت، 1418ه ق
3.الإمامه و السیاسه، ابن قتیبه دینوری، ص229، انتشارات دارالأضواء، بیروت، 1410ه ق
4.بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج75، ص116، انتشارات دار احیاء التراث العربی، بیروت
5.همان، ج44، ص324
6.همان، ج 44، ص 388
انتهای پیام/