یادداشت| نکتهای ظریف در شعر آیینی
در قاب چشم معصومین (ع)، همچون امام حسین(ع)، مرگ سرخ و با عزت وسیلهای برای تقرب به آستان حضرت دوست بوده است؛ ولی هیچگاه برای شانه خالی کردن از زیر بار مشکلات و رهایی از مصائب از خدا تقاضای مرگ نکردهاند.
خبرگزاری تسنیم، رضا اسماعیلی:
حتماً شما هم در شعر دینی و آیینی روزگار ما گاهی با ابیاتی مثل ابیات زیر که در قالب «زبان حال گویی» و از زبان بزرگان دین – بهخصوص حضرت فاطمه(س)، حضرت سجاد(س)، امام موسی کاظم(ع) و اهل بیت امام حسین(ع) بیان شده است، مواجه شدهاید:
آرزوی مرگ دارم، سیرم از این زندگی
قامتم خم شد ز طوفان مصائب، سوختم
*
شد ز طوفان مصیبت کمرم خم، یارب!
سیرم از زندگی و میطلبم مرگم را
*
در جوانی قامتی خم دارم و موی سپید
تا به کی داغ و مصیبت؟ مرگ میخواهم خدا
*
تا به کی داغ و مصیبت؟ تا به کی آوارگی؟
بیتالاحزانم، جناب مرگ جانم را بگیر!
*
از مصیبت به لبم آمده جان
ای نجات همه، مرگم برسان
حال سؤال این است که طلب مرگ کردن از خدا - آن هم از زبان بزرگان دین - آیا با آموزههای اصیل دینی و سیره عملی معصومین(علیهم السلام) سازگاری دارد؟
بر اساس آیات قرآن و متن روایاتی که از معصومین برای ما به یادگار مانده، شرط بندگی این است که مؤمن همیشه برای مرگ که مقدمه «لقاءالله» و وصال محبوب است آماده باشد، ولی هیچگاه از خدا طلب مرگ نکند، بلکه همیشه در دعاهای خویش از خدا «طول عمر با عزت» طلب کند تا به طاعت و بندگی حضرت حق بپردازد. زیرا تقاضای مرگ کردن، مصداق کفران نعمت و نشانه ناشکری و ناسپاسی است.
پیرامون درخواست مرگ از خدا، در قرآن دو آیه( آیه 94 سوره بقره، آیه 6 سوره جمعه) و با کلیدواژه «اگر راست می گویید» آمده است که آن هم خطاب به یهودیان متفرعن و متکبری است که ادعای خداپرستی داشتند. یهودیانی که خود را تافته جدا بافته میدانستند و معتقد بودند که خدا بهشت را تنها برای آنان خلق کرده و بعد از مرگ مستقیم به بهشت میروند! خداوند برای این که بر ادعای کذب آنان مُهر باطل بزند، در آیه (94) سوره بقره خطاب به یهودیان میگوید اگر شما به راستی و درستی در ادعای خود صادقید و از عقوبت الهی نمیترسید، درخواست مرگ کنید: «قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ: بگو: اگر سرای آخرت در نزد خداوند مخصوص شماست نه مردم دیگر، پس اگر راست می گویید مرگ را آرزو کنید!»
همچنین در آیه (6) سوره جمعه میخوانیم: «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ: بگو: ای کسانی که یهودی هستید، اگر می پندارید که شما دوستان خدایید نه مردم دیگر، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می گویید.»
چنان که میبینید خداوند در این دو آیه خطاب به یهودیان و با تأکید بر این که «اگر راست میگویید، طلب مرگ کنید»، به دنبال «راستیآزمایی» و رد ادعای دروغینشان مبنی بر خداپرستی است؛ زیرا آنان علیرغم ادعای خداپرستی، وابستگی شدیدی به دنیا داشتند. خداوند نیز برای راستیآزمایی، از آنان میخواهد که اگر به رستگاری خود ایمان و یقین دارند، بیهیچ ترس و هراسی طلب مرگ کنند؛ چون خداوند به خوبی میداند که آنان به خاطر وابستگی شدید به دنیای فانی و ترس از عالم آخرت و مجازات الهی، هرگز تقاضای مرگ نمیکنند. چنان که در ادامه این آیات می خوانیم: « وَلَنْ یتَمَنَّوْهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ / البقره، 95»
« وَلَا یتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَیدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ / الجمعة، 7»
یعنی هرگز چنین تمنایی نخواهید نمود، به خاطر آن چه انجام دادید، شما ظالم هستید و خداوند متعال نیز به ظلم و ظالم علیم است، پس میدانید که نه تنها محبتی به خدا ندارید و نه تنها در آخرت خبری از بهشت برای شما نیست، بلکه دنیاپرست و در دشمنی با خداوند سبحان هستید و مستقیم به جهنم می روید، به خاطر ظلم تان.
طلب مرگ کردن از خدا در روایات و احادیثی که از معصومین(علیهم السلام) برای ما به یادگار مانده نیز امری مذموم و ناپسند است. چنان که امام سجاد(ع) در دعایی میفرماید: «و عمّرنی ما کان عمری بذله فی طاعتک فاذا کان عمری مرتعا للشیطان فاقبضنی الیک ... خدایا! تا آن روز که بتوانم به عبادت تو برخیزم و عمرم را در راه طاعت تو به کار گیرم مرا زنده نگه دار، اما اگر عمر من به گونهای سپری شود که چراگاه شیطان باشد و از راه راست مرا منحرف کند، هر چه زودتر مرا به سوی خویش فراخوان و جان مرا از خطر شقاوت وارهان پیش از آنکه مستوجب قهر و خشم تو گردم.»
(دعای مکارمالاخلاق، دعای بیستم، صحیفه سجادیه)
طلب مرگ کردن از خدا در برابر مصائب و برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیتها نه تنها جایز نیست، بلکه نشانه ضعف نفس و امری مذموم و مکروه است. چنان که رسول اکرم(ص) در حدیثی میفرماید: «لا یتمنى احدکم الموت لضرّ نزل به وَلْیقل: اللّهم! اَحْینى ما کانت الحیاة خیراً لى، و توفّنى اذا کانت الوفاة خیراً لى ؛ رسول اکرم(ص) فرمود: هیچ یک از شماها به خاطر گرفتارى و تنگنایى که بر او نازل گشته، مرگ را آرزو نکند(بلکه) باید چنین بگوید: خداوندا! مادامى که زندگى برایم خیر است مرا حیات بخش و هرگاه وفات برایم خیر است جانم را بستان.» (وسائل الشیعة، ج 2، ص 659.)
بعضی از شاعران و مداحان اهل بیت(ع) که در قالب زبان حالگویی طلب مرگ کردن از خدا را به معصومین(ع) نسبت می دهند، در توجیه این مسئله میگویند که اگر طلب مرگ کردن از خدا امری مکروه و مذموم است، پس چرا در تاریخ آمده است که بعضی از بزرگان دین – از جمله حضرت زهرا(س) و حضرت امام موسی کاظم(ع) - از خدا طلب مرگ کردهاند؟ و در اثبات نظر خویش میگویند که دلیل طلب مرگ کردن از سوی امام کاظم(ع)، سختیها و دشواریهای زندان بوده است؛ در حالی که در روایتی میخوانیم:ر«امام کاظم(ع) به مردى که آرزوى مرگ مىکرد، فرمود: آیا میان تو و خداوند خویشاوندى است که به خاطر آن تو را کمک رساند؟ عرض کرد: خیر. فرمود: آیا خوبى هایى که بر بدیهایت فزونى داشته باشد پیش فرستادهاى؟ عرض کرد: خیر. فرمود: پس، در این صورت تو هلاکت ابدى را آرزو مىکنى! (کشف الغمّه : 3/42 )
رسولُ اللّه(ص) نیز در حدیثی میفرماید: «هیچ یک از شما به خاطر گزندى که به او مى رسد، مرگ را آرزو نکند؛ و اگر ناچار به این کار شد، بگوید: بار خدایا! تا زمانى که زندگى براى من بهتر است مرا زنده بدار و هرگاه مرگ برایم بهتر بود، مرا بمیران» (الترغیب والترهیب: 4/257/54). مولی الموحدین، حضرت علی(ع)، نیز میفرماید: «بسیار به یاد مرگ و منزلهای پس از آن باش، اماّ هرگز آرزوی مرگ مکن، مگر آن گاه که صد در صد به رضایت الهی مطمئن باشی.» (نهج البلاغه، صبحی صالح، نامۀ 69، دارالهجرة، قم.)
آری، بزرگان دین در تمام عمر تسلیم تقدیر الهی بودهاند و هیچگاه برای رهایی از سختیها و دشواریها از خدا طلب مرگ نکردهاند. ذکر همواره این ذوات مقدس در طول زندگی «الهی رضاً برضائک و تسلیماً لامرک» بوده است. بزرگان دین همواره در طول زندگی آرزویشان ملاقات با پروردگار و شهادت(مرگ در راه خدا) بوده است که برای مؤمن سعادت ابدی است، نه طلب مرگ. چنان که مولی الموحدین، حضرت علی(ع) بعد از ضربت خوردن توسط ابن ملجم ملعون می فرماید: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَة»، یعنی «به خدای کعبه رستگار شدم».
طلب مرگ از سوی حضرت فاطمه زهرا(س) در آخرین روز عمر با برکتشان نیز نه به خاطر رهایی از سختی ها و ابتلائات، بلکه بیشتر به شوق دیدار حضرت حق و ملاقات با پدر بزرگوارشان رسول اکرم (ص) بوده است که میفرمایند: «اللهم عجل وفاتی سریعا». (علامه مجلسی،بحارالانوار، ج 43، ص 177، انتشارات اسلامیه، تهران.)
در قاب چشم معصومین – همچون حضرت اباعبدالله(ع) – مرگ سرخ و با عزت وسیلهای برای تقرب به آستان حضرت دوست بوده است؛ ولی هیچگاه برای شانه خالی کردن از زیر بار مشکلات و رهایی از مصائب از خدا تقاضای مرگ نکردهاند. چنان که سید و سرور آزادگان جهان حضرت اباعبدالله(ع) خظاب به دشمنان خویش میفرماید: «جایگاه من جایگاه کسی که از مرگ بهراسد، نیست. چقدر مرگ در راه رسیدن به عزّت و احیای حق سبک و راحت است. مرگ در راه عزت، جز زندگی جاوید نیست و زندگی با ذلت جز مرگی فاقد حیات نیست. آیا مرا از مرگ میترسانی؟ تیرت به خطا رفته است و گمانت تباه است! من کسی نیستم که از مرگ بهراسم. منش من بزرگتر از این است و همّت من عالیتر است از آن که از ترس مرگ، به زیر بار ستم روم. و آیا بر بیش از کشتن من توانایی دارید؟ آفرین و درود به مرگ در راه خدا، اما شما قادر به نابودی عظمت من و از بین بردن عزت و شرافتم نیستید! پس در این صورت باکی از کشته شدن ندارم.» (احقاق الحق،ج11،ص301- موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)،ص360)
«زبان حال» گوییهای غیر مستند
«زبان حال» گوییهای غیرمستند و سلیقهای یکی از آسیبهای جدی شعر آیینی روزگار ماست. گاهی ما در قالب زبان حالگویی مسائلی را از زبان خاندان رسالت بیان میکنیم که با واقعیت تاریخی و حقیقت دین فرسنگها فاصله دارد و میتوان گفت نوعی برداشت شخصی - تفسیر به رأی - از متن روایات و احادیث معصومین است. شعرهایی به دور از «عزتمداری» و با چاشنی «عجز و لابه» و «آه و آوخ» که ترحم خواننده را نسبت به اهل بیت(ع) بر میانگیزد. متأسفانه در شعر عاشورایی این دقیقه از بسامد بالایی برخوردار است؛ این در حالی است که شعارها و رجزهای عاشورایی چون «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة: دور باد از ما ذلت و خواری»، «من مرگ را عین سعادت و خوشبختی و زندگی با ستمگران را شکنجهای دردناک میدانم»، «اگر دین جدم جز با کشته شدن من استوار نمیگردد، پس ای شمشیرها مرا در آغوش بگیرید»، «مرگ با عزت برتر از زندگی با ذلت با ستمگران است» آمیزهای از صلابت و عزتمداری است. آیا واقعا شأن اهل بیت(ع) با اشعاری از این دست حفظ میشود؟ این شعرها جز مخدوش کردن چهره اهل بیت(ع) و تحریف قیام حسینی دستاورد دیگری به همراه ندارد.
ما حق نداریم به جای تصویر حماسه و پیروزی، تصویر شکست و ذلت را از عاشورا به تماشا بگذاریم. خواست امام عاشورا و حضرت زینب(س) روایت حماسهها آفرینی و زیباییهای عاشورا است، چنان که بعد از واقعه عاشورا وقتی «ابن زیاد» با تمسخر از حضرت زینب(س) میپرسد: «دیدی که خداوند با برادر و خاندانت چه کرد؟» پیامبر کربلا در پاسخ و با افتخار میفرماید: «ما رأیت الا جمیلا...؛ من جز زیبا(یی) چیزی ندیدم.» اما گاهی ما از سر غفلت، با پرداختن بیش از حد به فجایع و جنایات دشمن، به جای اینکه اهل بیت(ع) را سربلند کنیم، سرشکسته میکنیم. در حالی که اگر اسوه و الگوی ما حضرت زینب(س) است، باید همچون آن بانوی بزرگوار چشم زیبابین داشته باشیم و در شعر آیینی، پیش و بیش از «مصیبتنگاری» به دنبال «عزتنگاری» باشیم.
جان کلام آن که ما به عنوان شاعر آیینی و به بهانه «زبان حال»گویی مجاز نیستیم مسائلی را به معصومین(ع) نسبت بدهیم که با روح دین و آیین و حقیقت شریعت ناسازگار است. این کار عدم پایبندی به صدق واقعه، «خیانت در امانت»، «تحریف تاریخ» و «اهانت» به ساحت بزرگان دین است.
امید آنکه خداوند ما را به مدد «دین آگاهی» و جرعه نوشی از کوثر فضایل و معارف اهل بیت(ع)، در صراط مستقیم خدمت صادقانه به خاندان رسالت(علیهم السلام) هدایت، و از فرو افتادن و سقوط در دامچالههای اعتقادی حفظ کند.
با آرزوی آن که خداوند مرگ ما را، شهادت در راه خودش قرار دهد و با دعای «اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»، حُسن ختام این نوشتار را به غزلی عاشورایی از خوشدل تهرانی اختصاص می دهم که با موضوع این یادداشت بی ارتباط نیست، یعنی استقبال از شهادت که برای مؤمن سعادت ابدی و زندگی جاوید است:
بزرگ فلسفه نهضت حسین این است
که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
حسین مظهر آزادگی و آزادی است
خوشا کسی که چنینش مرام و آئین است
نه ظلم کن به کسی، نه به زیر ظلم برو
که این مرام حسین است و منطق دین است
همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب کافی است
اگرچه گریه بر آلام قلب، تسکین است
ببین که مقصد عالی وی چه بُد ای دوست
که درک آن سبب عزّ و جاه و تمکین است
ز خاک مردم آزاده بوی خون آید
نشان شیعه و آثار پیروی این است
ز خون سرخ شهیدان کربلا «خوشدل»
دهان غنچه و دامان لاله رنگین است
(علی اکبر خوشدل تهرانی)
انتهای پیام/