چه زمانی سینما و تلویزیون به خانواده حمله کردند؟

چه زمانی سینما و تلویزیون به خانواده حمله کردند؟

جنگ، جنگِ بر اندیشه سنتی و خانوادگی است؛ حتی در برنامه "عصرجدید" گفته شد «نسل امروز عجالتاً نوعی دیوانه به سبک خودشان است. » آنقدر این تغییر رویه‌های غلط را نسبت به اصول و چارچوب خانواده می‌بینیم که در آگهی بازرگانی از فعل منفی پرت‌کردن استفاده می‌کن

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، زمانی وقتی جلوی تلویزیون می‌نشستیم یا با خانواده به سینما می‌رفتیم هیچ‌وقت از دیدن سکانس‌ها و پلان‌های آن سریال یا فیلم خجالت نمی‌کشیدیم. الان هم سریال‌ها را نمی‌توان خانوادگی دید و هم فیلم‌ها را. رقص و سیگار کشیدن زنان و لباس‌ها و دیالوگ‌های آنچنانی، تابویی بود که رفته رفته شکسته شد؛ وقتی گفتند این‌ حرکت‌ها اروتیک نیست بلکه حرکت‌های بفروشانه‌ای است!

از موقعی ضربه مهلکی به ساختمان خانواده در سینما و تلویزیون وارد شد که سازندگان اعتقاد داشتند از فلان بازیگر، دیالوگ و موقعیت استفاده می‌کنند تا دیده شوند یا در سینما فروش بالایی داشته باشند. خنده خنده، فرهنگ خانواده از دنیای تصویر کنار رفت. شاید یکی از دلایلی که این اتفاق افتاد رونویسی تلویزیون از برنامه‌های خارجی و نداشتن خلاقیت و رفته رفته غفلت از خانه و خانواده باعث شد تا به اینجا برسیم که چشم‌ بسیاری متوجه فضای‌مجازی و سریال‌های خانگی مسئله‌دار باشد و سینما هم دغدغه‌های فرهنگی‌اش را به سمت تجارت و فروش ببرد.

قبلاً اهالی فرهنگ و هنر هم برای خودشان جایز نمی‌دانستند از ناکامی‌ها و شکست‌های خانوادگی‌شان بگویند و آنقدر حوزه خانواده در محجوریت و غربت قرار بگیرد. چرا که انزوای خانواده در سینما و تلویزیون به ضررِ فرهنگ جامعه است. این اتفاق زمانی افتاد که تیکه کلام‌های مضحک و ناراحت‌کننده سینمایی‌ها و ضداخلاقی‌های سریال‌های خانگی و البته فقدان توجه درست به خانواده در سریال‌سازی و برنامه‌سازی‌های تلویزیونی سرمنشأ اصلی و کانون توجهات مخاطبین قرار می‌گیرد. مقصر و جلودار این ذائقه‌سازی‌های غلط، بدون شک مدیران عرصه فرهنگ بوده‌اند و کماکان هستند.

دو دهه قبل در پایِ تلویزیون سریال‌های خانوادگی می‌دیدیم و امروز بیشتر خانواده‌ها سریال‌ها را دیگر خانوادگی نمی‌بینند، البته سریال‌ها هم مثل گذشته خیابان‌خلوت‌کن نیست و برای کودک تا میانسال مثل دو دهه قبل، حرفِ گفتنی ندارد. امروز همه گرفتارِ هیاهوی رسانه‌ای بدون محتوا هستند و روز به روز بر غربتِ خانواده افزوده می‌شود. البته به ذائقه و سلیقه بیشتر خانواده‌ها هم نباید ایراد گرفت چون دهه 70 و 80، تلویزیون سریال‌های مطلوب و قابل دیدن به صورت جمعی زیاد داشت و الان دست خالی‌اش را بارها نشانِ مخاطب می‌دهد.

از طرفی مخاطب آن دوران مثل الان گزینه‌های متنوع نداشت؛ مخاطبان آن زمان فرهنگشان فرهنگ تعریف شده‌ای بود که در آثار هم به آن‌ها اشاره می‌شد. کاراکترهای سینمایی به خصوص تلویزیونی مخاطب را با محتوا و فضای کارشان نسبت به خانواده و جمع خانوادگی تشویق می‌کردند و امروز کمتر از این‌ خبرها می‌شود.

به تعبیرِ برخی کارشناسان رسانه، کم‌کم با نوعی تلاش برای خروج از دایره خانواده مواجه شدیم و نگاه‌های مدرن‌تر درون جامعه رواج پیدا کردند که در سریال‌ها دیده می‌شود. نمونه بارزِ آن سریال "پدرسالار" که وقتی شخصیت "آذر"- کمند امیرسلیمانی- در آن شورش می‌کند و همه خانواده را علیه شخصیت پدرشوهر- زنده‌یاد محمدعلی کشاورز- می‌شوراند قدم به قدم در این سال‌ها این شورش به نوعی در میان جوان‌ها و نسل‌های فعلی و میانی ایجاد شد؛ وقتی محوِ تنوع ابزارهای مختلف رسانه‌ای شدند احساس کردند به نوعی به آزادی رسیده‌اند.

در واقع جنگ، جنگ بر اندیشه سنتی شد. به گونه‌ای که حتی در برنامه "عصرجدید" چند شب پیش یکی از داوران به این نکته اشاره کرد نسل امروز از قواعد دیگری تبعیت می‌کند عجالتاً نوعی دیوانه به سبک خودشان‌اند. حتی تغییر رویه از چارچوب‌های اخلاقی سبک زندگی در آگهی‌های بازرگانی تلویزیون هم دیده می‌شود؛ وقتی در زمان قدیم پرت‌کردن چیزی فعل منفی بود الان در خیلی از آگهی‌ها محصولی را به هم پرت می‌کنند.

 اگر این‌ها را تحول رفتاری و دگرگونی زمانی بدانیم طبیعی است سریال‌هایمان در گذر زمان به اینجا می‌رسند که قاعده جمع را رعایت نکنند و رفتارها در سریال‌های تلویزیونی به رفتارهای انفرادی تبدیل شوند. برای همین است که یک سریال خانگی یا تلویزیونی را در خانواده ببینیم عنصر جمع‌کننده همه خانواده را ندارد. چون انگار نویسنده و کارگردان و بازیگر همه به امور فردی بیشتر توجه می‌کنند تا جمع و خانواده!

همان‌طور که در فضای‌مجازی برخورد می‌کنند که خیلی از شوخی‌ها فردی است و نمی‌توان آن رفتارها و برخوردها را در خانواده مطرح کرد. کمتر کسی آن شوخی را به جمع خانواده و کنار پدر، مادر، خواهر و برادر به صورت جمعی آورد. ممکن است بتوان با دو عضو به اشتراک گذاشت؛ وقتی که فرهنگ فردی بر رفتار خانوادگی غلبه می‌کند طبیعی است در سریال‌هایمان نیز این‌ها شاخص بشود.

وقتی سریالی یا فیلمی جایگاهی برای پدر و خانواده قائل نمی‌شوند خانواده‌های جدید به سمتی می‌روند که حرمت جمعی قائل نیستند و هرکس برای خودش زندگی می‌کند. دیگر سریالی مثل "خانه سبز" ساخته نمی‌شود که در آن به صورت برجسته بگوییم هوای همسایه‌مان را داشته باشیم به هم کمک کنیم و صمیمیت داشته باشیم. مهارت‌های ارتباطی میان فرزندان را با پدر و مادر آموزش دهیم نه اینکه آنقدر سرگرمِ ساخت دکور و لوکیشن و سلبریتی و سلبریتی‌بازی شویم.

در سریال‌های خانگی به خصوص یاد می‌دهیم هرکس می‌تواند در مورد زندگی خودش تصمیم بگیرد و بزرگتر و سایه خانواده هیچ نقش و تأثیری ندارند. حرف، حرفِ خیانت و جدایی و عشق‌های مثلثی است. دیگر عنصر جمع‌کردن مطرح نیست، جدایی و مثله‌شدن خانواده به اوج خودش رسیده است. به اتحاد و انسجام توجه ندارد و نوعی فروپاشی و متلاشی شدن خانواده را حتی در کارهای پربیننده و خانوادگی اصیلِ تلویزیون هم مشاهده می‌کنیم. چرا به چنین مسائلی با نام خانواده، بها داده می‌شود؟

شاید بیشتر از سینما و تلویزیون، نمایش‌خانگی به دنبال تقابل با خانواده و نگاه جمعی است. همه کاراکترهایشان دنبالِ به ثمررساندن خودخواهی درونی هستند که دورنمایش جز القای ناامیدی و عدم تشکیل خانواده نیست. فقط کارگردان محترم سعی کرده با جلوه‌های ویژه اشرافی‌ و سلبریتی‌های خوش رنگ و لعاب، سبک زندگی نادرست و حرف‌های ضداخلاقی و ضدخانوادگی‌اش را در قالب این جذابیت‌های کاذب به جامعه منتقل کند.

این بلبشویی که سریال‌های خانگی، سینما و بی‌برنامگی‌های تلویزیون ایجاد کرده‌اند و جامعه را به سمتی غیر از خانواده سوق می‌دهند، کلیدهای اولیه‌اش را سریال‌های ترکیه‌ای پرزرق و برق و برنامه‌های شبانه شبکه‌های تازه‌وارد ماهواره‌ای زده‌اند. آن زمان که بر طبلِ تجردگرایی، ازدواج سفید و دردسرهای داشتن خانواده می‌کوبیدند و گوشه گوشه سریال‌ها و فیلم‌هایشان بوی خیانت و عشق‌های چند سویه می‌داد برخی سرمایه‌گذار بیگانه با هنر به فکر افتادند چرا اینجا چنین سریال‌هایی ساخته نشود و فروپاشی خانواده در کارهای اخیرِ خانگی و حتی سینمایی دیده می‌شود؛ در روزهایی که تلویزیون فقط به نگه داشتن مخاطب و پُرکردن آنتن بیش از هرچیزی اهمیت می‌دهد.

اشاره کردیم به شورش شخصیت "آذر" در سریال "پدرسالار"؛ اما در همان سریال دوباره همه کنار هم قرار گرفتند. امنیت و آرامش در سایه خانواده را کارگردان آن کار و محلوجیان نویسنده به خوبی به مخاطب نشان دادند. امروز این شورشگری اتفاق می‌افتد اما بی‌اعتنایی به ریش‌سفیدی و احترام به بزرگتر، دوباره این خانواده را کنار هم قرار نمی‌دهد. آن دوران طلاق حلالی به شدت مغضوب به حساب می‌آمد و آنقدر به راحتی در سریال‌ها و فیلم‌هایشان به این نکات خصوصاً ازدواج دوم اشاره نمی‌کردند اما امروز این‌ها دیگر تابوی سریال‌های خانگی و حتی تلویزیونی نیست.  

جالب است سازنده یکی از همین سریال‌های پرمخاطب تلویزیون که به سری ششم رسید؛ در پاسخ به همه انتقادهای مخاطبین و کارشناسان و رسانه‌ای که درباره فروپاشی خانواده در این سریال بحث می‌کردند گفت می‌خواستیم جامعه امروز را نشان دهیم! مگر قرار نیست آثار نمایشی فارغ از جذابیت‌های بصری و روایی هنری، بازتاب‌های محتوایی و فرهنگسازی برای جامعه داشته باشند.

چند درصد از کارهای ما فرزندآوری و ازدواج را به صورت درست نمایش می‌دهد و چند درصد به ازدواج و فرزندآوری حمله می‌‌کنند. چرا باید سلبریتی که به مجردی‌اش می‌بالد در برنامه‌ای خانوادگی دعوت بشود و حرف از خانواده بزند؟ البته بیشتر حرف‌هایشان القای ناامیدی در جامعه است و همه‌چیز را پایان دنیا می‌دانند. واقعاً چرا باید مجری تلویزیونی که خودش متأهل نیست برنامه‌ای خانوادگی اجرا کند؟

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران