گفتوگوی تسنیم با آزاده مازندرانی: روزهای اسارت شیرین ترین دوران زندگی ام بود
گروه استانها- آزاده دوران دفاع مقدس قائمشهری با اشاره به اینکه ورود به خاک وطن، به شیرینی لحظه تولدی دوباره برای یک اسیر بوده است، گفت: روزهای اسارت شیرین ترین دوران زندگی ام بود.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قائمشهر، هشت سال دفاع مقدس پر از خاطراتی به شیرینی شهادت، جانبازی و لحظات اسارت بود که هنوز بعد از گذشت سالها، یادآوری هرکدام از صحنهها و روزها، غرورآفرین است. روزهایی که با تمام فراز و نشیبهایی که داشت، لحظه به لحظهاش ثبت شد و تاریخ این سرزمین را رقم زد، 26 مرداد بسیاری را به سال 69 میبرد. روزی که نخستین گروه از آزادگان سرافراز پس از سالها اسارت و شکنجه در زندانهای رژیم بعث عراق، به وطن بازگشتند و از چشمان منتظر بعد از سالها، باران شوق جاری شد.
درطول جنگ تحمیلی حدود 44 هزار آزاده در زندانهای عراق سالهای اسارت را سپری کردند که سهم مازندران از این حماسه ، بیش از دو هزار اسیر بوده است. آزادگانی که هر کدام از آنها در جای جای این دیار سبز، الگویی از تعصب و شرافت را با خود دارند.
ورود به خاک وطن، به شیرینی لحظه تولدی دوباره
به مناسبت به این روز خبرنگار تسنیم در قائمشهر، با یکی از آزادگان دفاع مقدس همصحبت شده است. رزمندهای که روزهای اسارت را شیرین میداند آن هم به دلیل حفظ آرمانهای مکتب امام راحل بوده است.
مفید اسماعیلی سراجی، اهل قائمشهر در مازندران که 52 ساله است از روزهای جنگ و اسارت اینگونه سخن گفت: در سال 61 در حالی که سن کمی داشتم و 13 ساله بودم به جبهه رفتم. در تیرماه سال 67 در جزیره مجنون به همراه همرزمانم مقاومت کردیم تا جزیره مجنون اشغال نشود و در نهایت به محاصره نیروهای عراقی درآمدیم و اسیر شدیم. 26 ماه هم در اسارت بودم.
اسماعیلی روزهای اسارت خود را در دو دوره متفاوت برشمرد و آن را به دلیل آشنایی با یکی از روحانیون در اسارت میداند و خاطرنشان کرد: دوره اسارتم را بهدلیل اتفاقاتی که رقم خورد به دو دوره تقسیم کردم. دوره اول مربوط به قبل از آشنایی با حجتالاسلام ابوترابی و دوره دوم بعد از آشنایی با وی بود. قبل از آشنایی با این شخصیت، شرایط خاصی وجود داشت. شرایط سخت و پرمشقتی بود. برای حفظ آرمانهایمان تحت شکنجههای شدید دشمن قرار داشتیم و بیشتر روزها در سلول انفرادی بودیم.
این رزمنده آزاده بیان کرد: پس از آشنایی با این شخصیت روحانی ، بهدلیل نگاه و عظمتی که داشتند شرایط برایمان تغییر کرد. با همان اندیشههای مبارزاتی بهعنوان سرباز ایرانی مکتب امام راحل، راه دیگری برای مبارزه انتخاب شد. آقای ابوترابی معتقد بودند اُسراء نباید آسیب ببینند به همین دلیل فعالیتها و مبارزات مخفیانه را شروع کردیم.
این پاسدار بازنشسته گفت: درواقع وی معتقد بوده با انجام کارهای مخفیانه، اهداف و آرمانهایمان ادامه دارد و هم اینکه کمتر آسیب میبینیم چرا که به اعتقاد ایشان، اُسرا ذخایر نظام بودند و باید سالم میماندند تا نظام مقدس جمهوری اسلامی از وجودشان بهره برد.
این جانباز جنگ تحمیلی تصریح کرد: امروز بهعنوان کسی که 30 سال از اسارت برگشتیم الگویم برای کار کردن در کشور، همان الگوی آقای ابوترابی است. اعتقاد داشتند که باید پاک بود و خدمتگزار و بهترین عبادت را خدمت کردن به خلقالله میدانستند.از این رو سعی میکنم از آرمانها و اندیشههایش پیروی کنم.
این فعال فرهنگی و اجتماعی در حوزه دفاع مقدس و کتاب، معتقد است: روزهای اسارت پرخاطره و شیرین بود. از این جهت شیرین که باوجود سختیها، مقاومت در راه ارزشها برایمان شیرین رقم خورد. او با اشاره به یکی از خاطراتش که عزت ایرانی را به رخ دشمن کشید، خاطرنشان کرد: وقتی از کمپ 13 رمادیه تعدادی از ما را به کمپ 17 تکریت منتقل کردند ، وارد آسایشگاهی شدیم که ظرفیت 80 نفر به سختی بود ولی 150 نفر را در آن قرار دادند. فضا بسیار کم بود بهطوریکه موقع نماز خواندن عراقیها تصور کردند، نماز جماعت خواندیم.
اسماعیلی بیان کرد: بعد از نماز سرباز عراقی به من گفت که چه میکردید؟ گفتم نماز خواندیم. عراقی گفت نماز جماعت ممنوع است. گفتم جماعت نبود، فضا کم است.از جواب دادن من عصبانی شد و گفت سرت را جلو بیاور، از فضایی که بود سرم را جلو بردم، با چند مهر به سروصورتم زد، هیچ عکسالعملی نشان ندادم. عصبانی شد که چرا معترض نشدم. سیگار روشن را روی پیشانیام خاموش کرد. باوجود اینکه درد شدیدی داشت، سکوت کردم و فقط پوزخند زدم. آن پوزخند به دشمن، باعث کوچک شدنش شد و عزت ایرانی را به رخش کشیدم.
وی یکی از شیرینترین لحظات زندگی خود را مربوط به بازگشت به وطن میداند که به لحظه تولدی دوباره تشبیه میکند و خاطر نشان کرد: وقتی آزادگان وارد ایران شدند، خاک وطن را روی سر خود میریختند. یک هفته بعد از ورود اولین آزادگان به کشور، من نیز همراه گروهی دیگر وارد ایران شدم. لحظه ورود به کشور برایم تولد دوبارهای بود.
اسماعیلی تصریح کرد: وقتی پایم به خاک ایران رسید، همانجا به خودم تعهد دادم که تا جان در بدن دارم نسبت به خاک سرزمینام وفادار باشم و آرمانهای مذهبی، فرهنگی و ملی را حفظ کنم. بههمین دلیل با وجود تحصیلات عالیه در مسیر فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، حوزه کتاب، نویسندگی، فعال موسسه خیریه روی آوردم و همچنین مدتی است موسسه اندیشکده فرهنگی و اجتماعی در قائمشهر راهاندازی کردم.
خاک پای آزادگان، سرمه چشمان وطن
در روزگاری جوانان و مردان سرزمینمان برای حفظ وجب به وجب خاک پاک میهن، سختترین روزها و ساعتها را تجربه کردند و در راه حفظ وطن و آرمانهای مکتب امام راحل، یا شربت شهادت را مشتاقانه نوشیدند و یا زخمی شیرین بر پیکر دارند و عدهای نیز در غربت سرزمین عراق، رنج شکنجههای دشمن را به بهای جان خریدند تا وطن به دست بیگانه نیفتد. آزادگان نماد و اسطورهای از تعصب و شرافت هستند که جسم و روحشان پر از دردهای اسارت است. شیرینی لحظه بازگشت آزادگان به میهن ، هنوز بعد از 30 سال، پابرجاست. لحظاتی که هرگز فراموش شدنی نیست.
ساعاتی که درد فراق برای خانوادههایشان پایان یافت و وطن مملو از اشک شوق و فضا معطر از شمیم بهشت گشت. در آن روز وطن متبرک به قدوم دلاورمردان باغیرت شد و سجده شکر شان خاک وطن را باطراوت ساخت و خاک پای قدومشان، سرمه چشمان وطن شد.
گزارش از معظمه نقی پور
انتهای پیام/ 681/ ع