اندیشکده روسی|افزایش قدرت ملی و چالش ساختارهای چندجانبهگرایی در بحران کرونا
تحلیلگر روس معتقد است که در جهان پس از همهگیری کرونا، نقش سازمانهای بینالمللی به دلیل ناتوانی آنها در مدیریت بحران ضعیف شده و اهمیت قدرت-دولتهای ملی افزایش پیدا کرده است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم ، شورای امور بینالملل فدراسیون روسیه (ریاک) تحلیلی را به قلم آندری کرتونف، مدیر کل اندیشکده ریاک و کارشناس روابط بینالملل منتشر کرده است. کرتونف در این متن به بازیابی سیستم وستفالی در اروپای قرن هفدهم میپردازد که در جهان کنونی با افزایش قدرت دولتهای ملی و کاهش نقش سازمانهای بینالمللی، به نوعی شاهد احیای ویژگیهای سیستم دولت-ملتها در عصر جدید هستیم.
کرتونف درباره افزایش نقش دولتهای ملی و آشکار شدن ضعف نهادهای غیردولتی در خصوص حل بحران کنونی جهان، مینویسد: کشورها همزمان در دو جبهه حرکت میکنند، از یک سو این بحرانِ ضعف و آسیب پذیری بازیگران غیردولتی شامل بخش خصوصی و جامعه مدنی در سیاست جهانی را به خوبی نشان داد. آنها نتوانستند خود به عنوان مراکز اصلی نفود و شرکت کنندههای فعال در عرصه تصمیمگیریهای مهم در سیاست خارجی کشورها قرار دهند. از سوی دیگر در برخی نهادهای بینالمللی چند جانبه و سازمانهای جهانی، از جمله سازمان ملل، سازمان جهانی بهداشت، سازمان جهانی تجارت، اتحادیه اروپا و برخی دیگر از ریال سازوکارهای چندجانبهگرایی مانند گروه 7 و گروه 20 نیز به نوعی شکنندگی در برابر بحرانهای جهانی وجود داشت.
وی افزود: از همه این موارد میتوان نتیجهگیری کرد که تا پایان قرن بیست و یکم، جهان با احیای کامل اصول نظم جهانی وستفالی که در اروپای بعد از جنگهای سی ساله (1618-1646 میلادی) به وجود آمده بود، مجدداً مواجه شده است. بایستی یادآوری کرد که وستفالی دقیقاً اولویت بی قید و شرط دولتهای ملی و منافع دولتها در نظم بینالمللی اروپایی را تثبیت میکرد. از طرف دیگر اصل حاکمیت ملی را به عنوان یک حق غیر قابل انکار دولت برای انحصار قدرت در قلمروی خود و اتخاذ یک سیاست خارجی مستقل اعلام کرد.
رئیس شورای امور بینالملل روسیه در ادامه تأکید میکند: تقریباً 4 قرن از ماجرای جنگهای سی ساله و ماجرای وستفالیا میگذرد، اما قواعد کلی بازی در این سیستم همچنان اهمیت دارد. در هر صورت اصول سیستم وستفالی با بسیاری از رویکردهای کنونی درباره جهان پس از بحران مطابقت دارد. سیاست محوری، حاکمیت ملی، برابری حاکمیتی دولتها، عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر، ایده توازن نیروها و منافع، همچنین پذیرش تعدد مذهبی، سیاسی و ایدئولوژیکی موضوعاتی است که همچنان برای جامعه بینالملل جذابیت دارد.
در این تحلیل آمده است: بحران کنونی جهان به طور قابل توجهی فرایند عادی نیروهای اجتماعی و سیاسی را تغییر میدهد و به نوعی جهان را به سلسله مراتب سنتی قرن بیستم یا حتی دورههای تاریخی قبل از آن نیز باز میگرداند. در این شرایط مواضع مقامات، ارتش، مجموعههای دفاعی و تا حد زیادی طبقه متوسط صنعتی تقویت میشود. همزمان برخی قهرمانسازیها، نقش الگوهای پسامدرنیسم، بخش مالی خصوصی، رسانههای لیبرال و نمایندگان سازمانها در تجارت و سرمایه گذاری، وضعیت و تاثیر خود را از دست میدهند.
نویسنده معتقد است که با شروع همهگیری ویروس کرونا، شدیدترین تقاضای عمومی برای اتخاذ استراتژیهای پدرسالارانه در سیاست داخلی و ملی گرایی در سیاست خارجی طی چند دهه گذشته را ایجاد کرد. رهبران دولتها فرصتهای بیسابقهای برای دستکاری احساسات عمومی، ایجاد ترس و برخی انتظارات به دست آوردند و به نوعی از منابع جدید مشروعیت خود بهرهبرداری کردند. بسیاری از این رهبران با رویکردی سخت برای مقابله با ویروس کرونا، تزریق مالی به اقتصاد ملی، حمایت از تجارت خارجی و برخی انزواطلبیهای اعلامی، موفق شدند محبوبیت تازهای را برای خود کسب کنند.
کرتونف، در ادامه بیان میکند: همه این وقایع یادآور عصر طلایی مطلقگرایی پوپولیستی در اروپا است. البته تقویت دولت فرایند مربوط به همه کشورها و مناطق نیست. همانطور که در این دوره در دولتهای قوی شاهد قدرت بیشتر آنها خواهیم بود، دولتهای شکننده ممکن است در این شرایط بحرانی ضعیفتر شوند و بقایای مشروعیت قبلی خود را نیز از دست بدهند. از سوی دیگر در برخی کشورها مانند ایالات متحده آمریکا این موضوعات موجب تحکیم قدرت دولت در واشنگتن نشده است. نظرسنجیها آمار بالایی را درباره محبوبیت ترامپ به ثبت نرسانده است. در واقع همانطور که ترامپیستها مواضع قبلی خود را تغییر ندادند، ضدترامپیست مانند دموکراتها بر مواضع قبلی خودشان ماندهاند و با توجه به وضعیت نامطلوب دولت ترامپ، رویکردهای خودشان را تحکیم و تثبیت کردهاند.
وی میافزاید: البته تقویت دولتها مشابه سیستم دوران وستفالیا، بدین معنا نیست که کشورها با تعاملات خود به صورت خودکار چنین سیستمی را ایجاد میکنند، چراکه در سیستم وستفالی تعداد شرکتکنندگان بسیار محدود بود، اما دنیای مدرن بسیار بزرگتر و متنوعتر از اروپای قرن هفدهم است. اینها مواردی است که بازسازی جهان مانند سیستم وستفالی را تا حد زیادی غیرممکن میکند.
کارشناس روابط بینالملل در نهایت با توجه به ویژگیهای بحران کنونی، نتیجهگیری میکند: به طور کلی بحران فعلی در خصوص سازمانهای بینالمللی و نهادهای چندجانبه مانند سازمان ملل، ناتو، اتحادیه اروپا و سازمان جهانی تجارت را باید یکی از مؤلفههای تقویت دولتهای ملی در نظر گرفت. در واقع هیچکدام از این سازمانها نتوانستند تلاشهای بازیگران بینالمللی را برای بازگرداندن کنترل سیستم رهبری کنند. از سوی دیگر تنها یک دولت قدرتمند قادر است تا به عنوان یک شرکت کننده فعال و قابل اعتماد در ساختار چندجانبه عمل کند و بخشی از حاکمیت خود را به سازمانهای بینالمللی واگذار کند. بنابراین میتوان نتیجهگیری کرد که بحران چندجانبهگرایی بیانگر ضعف کشورهایی است که دیگر نمیتوانند نهادهای قدرتمند بینالمللی را تاسیس کنند.
انتهای پیام/