جفایی که در حق "دکتر معلمان" در آموزش وپرورش میشود!
علت اصلی دلسردی "دکتر معلمان" این است که خودشان را با همترازان در دانشگاهها و سایر وزارتخانهها مقایسه میکنند، هیچ کدام از مزایای مادی و معنویشان با آنها برابر نیست! بنابراین وقتی وضعیت را مقایسه میکنند تصمیم میگیرند از آموزش و پرورش بروند ...
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم ؛ از دل همین کلاسهای درس امروز، مهندسان، پزشکان، کارمندان،هنرمندان و .... تحویل فردای کشور میشوند و حضور معلمان باانگیزه، کیفی و متعهد شرط اصلی برای آموزش دانشآموزان امروز است.
شاید بتوان گفت تأمین معلم کیفی و باانگیزه مهمترین عامل تحول در آموزش و پرورش است و تا زمانی که در مسیر جذب معلم، اشتباه گام برداریم تحقق تحول و کیفیت در نظام آموزش و پرورش کشور دشوار خواهد بود بنابراین حفظ و ارتقای توانمندسازی فردی، تواناییهای عملکردی و بهرهوری معلمان از ضروریات است.
در میان گروههای مختلف معلمان، دکتر معلمان افرادی هستند که با مدرک دکترا در رشتههای تحصیلی مختلف در کلاسهای درس کشور مشغولند و برخی از آنها در دانشگاه نیز تدریس دارند.
اما دکتر معلمان میگویند در مسیر ایفای نقش حرفهای خود با مشکلاتی مواجه هستند که کنار هم قرار گرفتن این مشکلات در نهایت بیانگیزگی و تلاش برای ترک وزارت آموزش و پرورش و پیوستن به دانشگاه یا سایر وزارتخانهها را رقم میزند.
بیتوجهی به ظرفیت کارشناسی دکتر معلمان در تصمیمگیریها
در کنار تفاوت در وضعیت حقوقی میان دکتر معلمان با همتایان خود در دانشگاهها، مشکل مهمتر دیگر بیتوجهی به استفاده از ظرفیت کارشناسی و توانمندی علمی این گروه در برنامهریزی و تصمیمگیریهای وزارت آموزش و پرورش است.
نداشتن اتاق فکر در معاونتهای مختلف وزارت آموزش و پرورش با حضور دکتر معلمان به منظور تصمیمگیری درباره طرحها و تصمیمات مختلف باعث شده است که تصمیمات در نهایت پشت درهای بسته مدیران گرفته و برای اجرا به مدارس و خانوادهها تحمیل شود و گاه شاهد هستیم تصمیمات نسنجیده و غیرکارشناسی، هزینههایی را بر سیستم آموزشی تحمیل میکنند که به نظر میرسد جبران آن بسیار دشوار است.
مثلاً در حالیکه سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی با ناشران کمک آموزشی جلسه گذاشته و از آنها میخواهد که برای تولید محتوای الکترونیک همراهی کنند یا حتی محمد ابراهیم محمدی، سرپرست دفتر انتشارات و فناوری آموزشی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی در اینباره میگوید: "اگر ظرفیتها را نشان دهیم و ناشران کتابهای کمک آموزشی هم توان خود را عرضه کنند چه اشکالی دارد در بخش سیاستهای چند تألیفی برای تولید محتوای کتابهای درسی ورود پیدا کنند"؛ این در حالی است که به نظر میرسد استفاده از ظرفیت دکتر معلمان باید در اولویت باشد نه ناشران کتابهای کمک آموزشی!
تضعیف ساحت تخصصی در لایحه رتبهبندی معلمان
نحوه تدوین لایحه رتبهبندی معلمان، حذف سابقه و مدرک تحصیلی از لایحه و بیتوجهی به ساحت تخصصی یکی دیگر از مواردی است که مورد اعتراض دکتر معلمان قرار گرفته و آنها میگویند، پس از صرف ساعتها وقت و ارائه نظرات کارشناسی خود به مسئولان شورای عالی آموزش و پرورش اما متأسفانه توجهی به نظرات آنها نشده است.
دکتر معلمان مدعی هستند: سواد و سابقه که دو رکن مهم و حتی جهانی است را از رتبهبندی آن هم برای معلمان که سطح سواد در کیفیت کارشان تأثیر دارد، کنار گذاشتهاند.
فقط دانستن کفایت نمیکند، معلم باید مهارت داشته باشد
با این وجود احمد عابدینی؛ معاون شورای عالی آموزش و پرورش معتقد است که احتساب مدرک تحصیلی و سابقه در رتبهبندی اشتباه است و درباره این موضوع چنین دلایلی را بیان میکند: رتبهبندی بر روی سه مولفه اساسی تاکید دارد؛ نخست توانمندی و صلاحیت معلمان، ویژگی توانمندی و صلاحیت، کسب کردنی است یعنی افراد باید تلاش کنند و توانمندی را به دست بیاورند؛ دوم، عملکرد یعنی صرفاً دانستن کفایت نمیکند و فرد باید بتواند دانسته و مهارت خود را به مرحله ظهور برساند و بتوان عملکرد او را ارزیابی کرد و سوم، رقابتپذیر بودن ماجراست یعنی باعث میشود معلمان در کسب صلاحیتها از یکدیگر پیشی بگیرند، بنابراین اگر مدرک تحصیلی و سابقه جزو رتبهبندی باشد این کار غلط است.
رتبهبندی معلمان مانند مسابقه دو است
معاون شورای عالی آموزش و پرورش میگوید: رتبهبندی مانند مسابقه است و از فردی که در مسابقه دو شرکت کرده است نمیپرسند سیاه هستی یا سفید، قدت کوتاه است یا بلند، مدرک دکتری داری یا فوق لیسانس، بلکه میگویند فردی که توانست در این میدان نفر اول شود، روی سکو میایستد؛ در رتبهبندی حداقل سابقه را لحاظ کرده و گفتیم افرادی میتوانند رتبه را کسب کنند که حداقل 5 سال سابقه داشته باشند یعنی ما معتقدیم 5 سال طول میکشد که افراد صلاحیتها را کسب کنند.
در همین رابطه علیاکبر رضادوست، یکی از دکتر معلمان میگوید: دکتر معلمان مدعی هستند نوع و ماهیت کار آنها مشابه اعضای هیئت علمی دانشگاهها است به عنوان مثال بنده 10 سال سابقه تدریس همزمان در دانشگاههای معتبر دولتی، آزاد و فرهنگیان را دارم؛ هماکنون یک استادیار با 12 ساعت تدریس هفتگی، ماهانه بیش از 7 تا 15 میلیون تومان دریافت میکند اما یک معلم با 24 ساعت تدریس هفتگی، ماهانه سه تا 6 میلیون تومان دریافت میکند، این تفاوت در طول دهههای مختلف دو تا سه برابر بوده است. حال پرسش این است آیا 24 ساعت تدریس موظف در دبیرستان دشوارتر است یا 12 ساعت تدریس موظف در دانشگاه.
او به تجربه خود اشارهای میکند و میگوید: همزمان در دانشگاه و مدرسه تدریس داشتم و به جرأت میگویم در شرایط فعلی، تدریس در مدرسه دشوارتر است؛ زمانی تدریس در دانشگاه نیاز به پژوهش و مطالعه خاص داشت اما هماکنون دوره کارشناسی ارشد هم با دوره کارشناسی تفاوتی ندارد؛کمیسیون آموزش مجلس هم میخواهد آزمون ورودی کارشناسی ارشد را حذف کند و این یعنی نزدیکی هر چه بیشتر این دوره به کارشناسی.
این دکتر معلم به این موضوع هم اشاره میکند که ممکن است اساتید دانشگاه بگویند ما مقاله و کتاب داریم اما دکترمعلمان هم دستشان خالی نیست همچنین معلمان سختی کار دارند و تمام هفته را با دانشآموزان در ارتباط هستند. یکی از اشتباهاتی که در مقایسه رخ میدهد قیاس رزومه به عنوان مثال بنده است که باید با یک استادیار همتراز دانشگاه مقایسه شود نه اینکه یک استادتمام ممتاز و نامدار را در یک کفّه بگذارند و دکترمعلم را در کفّه دیگر! ماهیت آموزشی و شغلی آموزش و پرورش با دانشگاه تفاوتی ندارد در گذشته و در مقاطعی تلاش کردند دو وزارتخانه علوم و آموزش و پرورش را ادغام کنند و اکنون هم این گزینه روی میز است.
رضادوست ادامه میدهد: بنده معلم درس زبان و ادبیات فارسی هستم باید بگویم مثلاً تا پایان دوره دپیلم یک رویکرد در دستور زبان فارسی داریم و در دانشگاه رویکرد تغییر میکند، گاه شکافی عمیق بین آموختههای دیپلم و لیسانس وجود دارد؛ اگر ادغام دو وزارتخانه انجام میشد با توجه به اینکه برخی دانشگاههای درجه سه از رونق افتادهاند و در حال تعطیلی هستند، شرایط برای هر دو وزارتخانه از جوانب مختلفی بهتر میشد.
در ابتدای استخدام به جذب معلمان توانمند دقت کنند
این دکتر معلم معتقد است که نگاه به معلم به عنوان کارمند اشتباه است و تا به امروز چندین وزیر گفتهاند معلم کارمند عادی نیست؛ نیاز است از ابتدای استخدام معلمان، دقت کافی شود تا افراد با تحصیلات را از طریق تستهای روانشناسی جذب کنند و افرادی با سلامت روان و متعهد جذب شغل معلمی شوند و متناسب با آن به این افراد حقوق و دریافتی مناسبی تعلق بگیرد.
اما شرایط فعلی به گونهای است که عدهای از افراد نخبه وارد آموزش و پرورش شدهاند و متأسفانه در این وزارتخانه گرفتار مشکلات میشوند.
چرا بیانگیزه بودن؟
این دکترمعلم درباره دلایل بیانگیزگی معلمانی که به تحصیلات بالا میرسند، میگوید: علت اصلی دلسردی آنها این است که خودشان را با همترازان در دانشگاهها و سایر وزارتخانهها مقایسه میکنند، هیچ کدام از مزایای مادی و معنویشان با آنها برابر نیست! بنابراین وقتی وضعیت را مقایسه میکنند تصمیم میگیرند از آموزش و پرورش بروند، متأسفانه تفاوتها فاحش است. به تازگی هم علاوه بر عدم جبران مالی و مزایا، برخی «فلک را سقف شکافتهاند» و به این نتیجه رسیدهایم این وزارت آموزش و پرورش نیست که باید قدر نخبگانش را بداند بلکه این دکترمعلمان هستند که به اشتباه به دنبال رشد خود بودند.
او در ادامه با اشاره به تدوین لایحه رتبهبندی معلمان و بیتوجهی به ساخت تخصصی بیان میکند: ادعای طرح رتبهبندی به ظاهر این است که شرایط را برای معلمان مناسبتر میکند، در کارگروه تخصصی دکتر معلمان 4 ساعت تمام با آقای عابدینی معاون شورای عالی آموزش و پرورش وقت گذاشتیم، قبل از جلسه هم 5 ساعت به گفتگو با کارشناسان پرداختیم تا بدانیم حرف نهایی این مجموعه سیاستگذار چیست؟ آییننامه 25 صفحهای رتبهبندی را برای ما فرستادند و پس از 30 ساعت بررسی و گفتوگوی جمعی در 17 صفحه پاسخ، اعلام کردیم آنچه به عنوان رتبهبندی تدوین شده است با هدف سند تحول بنیادین که تمایز معلمان خلاق و توانمند و حمایت مالی بیشتر از آنهاست مغایر دارد چون در بین سه سطح عمومی یعنی شرایط هنگام استخدام، سطح تخصصی و توانمندیهای حرفهای، سطح میانی یعنی تخصص را نادیده گرفتهاید و مرحله استخدام هم همواره گرفتار تأمین شغل سیل کارجویان است.
برخی ملاکهای تعهد قابل اثبات نیست
این دکتر معلم بر این باور است که در لایحه رتبهبندی، سطح تخصصی را کاملاً رها کردهاند، در سطح تخصصی مدرک تحصیلی، مقالات و تولیدات علمی و آموزشی اهمیت فراوانی دارد و این موضوع در همه دنیا اثبات شده است، در لایحه رتبهبندی مستندات را رها کرده و به موارد عجیبی متمرکز شدهاند مثلاً اینکه آیا معلم در مدرسهسازی نقش مثبتی دارد یا نه؟ یا ملاکهایی از تعهد را در نظر گرفتهاند که اصلاً قابل اثبات نیست یا به تنوع سلایق احترام نمیگذارد، مثلاً وقتی سخن از باورهای اجتماعی یا پوشش و ظاهر مناسب میشود منظور دقیقاً کدام اجتماع است؟ جمع همفکران ما یا آنها یا شما؟ هیچ فردی با تعهد مشکل ندارد و ما هم دوست داریم، معلم متخصص و متعهد باشد اما بسیاری از ملاکهای متعهد بودن قابل سنجش کمّی نیست و مطابق آموزههای بنیادین دینی و عقلی، در درجه اول به معاش و پایههای هرم رشد وابسته است.
او به این نکته گُریزی میزند که نمیتوانید معاش فردی را تامین نکنید و با تفاوتها و بیعدالتی در آتش احساس غَبن و زیان او بدمید و بعد بگویید معاد داشته باش یا اینکه چرا حرفهای نیستی! « من لا معاد لمن لا معاش له» همچنین در بدو استخدام باید نخبگان توانمند را از فیلترهای روانشناسی عبور داده تا مشخص شود توان و انگیزه معلمی، مهارت صبر و کنترل خشم، گفتوگو، دیدن از منظر دیگران و... را دارند یا خیر و بعد آنها را استخدام کنند.
او میگوید: ملاکهای تعهد اثباتپذیر نیست و در نهایت این اتفاق رخ میدهد، مدیر مدرسه به فردی که به لحاظ عقیدتی و سیاسی همراه اوست یا دوستی و تبعیتش را نشان داده میگوید متعهد و ملاک تعهد در هر دولتی فرق میکند اصلاح طلبان طرفداران خود و اصولگرایان نیز طرفداران خود را متعهد تلقی خواهند کرد مگر اینکه اولاً به سراغ شاخصهای جهانشمول تعهد برویم و ثانیاً از طریق سامانهای جامع و شفاف دست به خودارزیابی و دیگرارزیابی بزنیم. در هر جا که نور شفافیت و خرد بتابد از رشد علفهای هرز فساد و خودسری خبری نیست؛ در این مورد پیشنهاد «سامانه جامع معلمان» را دادیم که معرفی آن مجال مستقل میطلبد.
رضادوست به این نکته اشاره میکند: پنج روز است که پیشنهاد اصلاحی خود را برای لایحه رتبهبندی معلمان به معاون شورای عالی آموزش و پرورش فرستادهایم امیدوار یم مجلسی که شعار انقلابی بودن دارد یک کار انقلابی برای آموزش و پرورش انجام دهد که ماندگار باشد. نیروی فکری و اجرایی دکترمعلمان در خدمت توسعه ایران عزیز است.
انتهای پیام/