۶ دانش‌آموزی که برای آقای معلم از همه مهم‌تر بودند/ روزانه ۸ ساعت کلاس با نان خالی!

6 دانش‌آموزی که برای آقای معلم از همه مهم‌تر بودند/ روزانه 8 ساعت کلاس با نان خالی!

نمی‎توانستم به خودم بقبولانم که بیایم این ۶ دانش‌آموز کلاس اولم را تجدید کنم تا دوباره سال بعد بیایند کلاس اول. گفتم بروم در منطقه بالأخره یک هفته، دو هفته درسشان را برسانم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی از حواشی مهم شیوع  ویروس کرونا تعطیلی مدارس و ناتمام ماندن آموزش فرزندان ایران است. پایه‌های مختلف تحصیلی، هر کدام به نوعی به این دلیل دچار مشکلاتی شده‌اند، اما معلم جوان و دلسوز تمام تلاش خود را کرده است تا دانش‌آموزان پایه اولش که از روستاییان و عشایرند، حداقل از تکمیل آموزش الفبا محروم نمانند. در مصاحبه‌ای با این معلم 30 ساله اهل دزفول آشنا می‌شویم:

یک ساختمان، یک کلاس

در ابتدا خودتان را معرفی کنید و بگویید که در کدام روستا مشغول تحصیل هستید؟ 

محسن رضایی هستم؛ در دزفول ساکنم و 3 سال است که در آموزش و پرورش تدریس می‌کنم. در عشایر منطقه احمد یا فداله که مدتی از سال را در روستا هستند، هم مدیرم هم تدریس می‌کنم. منطقه‎ محرومی است؛ چه از لحاظ وضع مالی‎ و زندگی‎شان، چه زیرساخت و رفاهشان. مدارس‌ فقط یک ساختمان است. در آنجا 43 دانش‎آموز دختر و پسر دارم؛ از پایه اول تا ششم، همه در یک کلاس‌اند.

دو معلمیم که تقریباٌ 25 روزی در منطقه بیتوته می‎کنیم. در خود مدرسه می‎مانیم. بعد 25 روز، چهار پنج روزی برمی‎گردیم شهر. در منطقه‌مان آنتن و اینترنت مقداری ضعیف است و زیاد نمی‎توانیم خبرها را دنبال کنیم، تلویزیون هم نداریم. در مدرسه بودیم که از اداره تماس گرفتند و خبرمان کردند: «باید برگردین شهر، به خاطر ویروس کرونا مدارس تعطیلن.»

ظاهراً تعطیلی مدارس به دلیل کرونا کارتان را سخت‌تر کرد؛ به ویژه برای آموزش به کلاس اولی‌ها. 

مشق تلفنی

می‌­دانستم اکثر خانواده‌های دانش‎آموزها گوشی لمسی ندارند که بتوانند چیزی را دنبال کنند، به خاطر همین بیشتر به صورت تماس تلفنی با دانش‎آموزها در ارتباط بودم؛ کلاس اولی‎ها بیشتر. با پدرهاشان تماس می‌‌گرفتم. گوشی‎ را می‎دادند دست بچه‎ها. می‎گفتم: «فلان درس را برایم بخوان، فلان حروف‎ها را بخوان، فلان مشق را برام بنویس و این‌ها.» این کار را تا بعد از تعطیلات عید انجام می‎دادم.

ماجرای کار نیمه‌تمامی که با تدریس حضوری تمام می‌شد!

با این تماس‌های تلفنی، فقط می‎توانستم به آن­ها مشق بگویم یا مثلاً درس‎های قبلی را تکرار کنم. چون خودم خانواده‎ها را دیدم، دانش‌ آموزها را به‌ خوبی می‌شناسم. الان بچه‎ها رغبتی به درس خواندن و انجام این تکلیفی که معلم پشت تلفن گفته ندارند و خود را موظف به انجام این تکالیف نمی‎دانند، ولی وقتی دانش‌آموز به مدرسه می‎آید، مجبور می‎شود آن کار را انجام بدهد. حالا شاید برای بقیه پایه‌ها می‎شد؛ مثلاً درس پانزدهم بودند بگویم درس شانزدهم را هم بنویسید، ولی برای کلاس اولی‎ها که هنوز آموزش حروف الفبایشان باید تکمیل می‎شد که بتوانم درس بعدی بروم، مشکل بود. دیدم با تماس تلفنی نمی‎شود. از این‎ سمت اداره‎ها هم گفتند که تعطیلات تقریباً تا پایان سال تحصیلی هست. بهترین راه این بود که بروم منطقه. لااقل سعیم را بر این بگذارم که درس کلاس اولی‎ها را تمام کنم. دانش‎آموزی که هنوز سوادش کامل نیست و حروف الفبایش را کامل نکرده، مطمئناً اگر سال بعد پایه دوم شود فایده‌ای ندارد.

کلاس‎ اول‎های من درسشان خیلی خوب بود. هوش‌شان را نسبت به دانش‎آموزان شهر می‎سنجم، واقعاً خوب بودند. نمی‎توانستم به خودم بقبولانم که بیایم این 6 دانش‌آموز کلاس اولم را تجدید کنم تا دوباره سال بعد بیایند کلاس اول. گفتم بروم در منطقه بالأخره یک هفته، دو هفته درسشان را برسانم. یعنی آن 10-15 ‌تا حرفی که مانده را درس بدهم که بعدش اگر تکلیفی دادم بتوانند انجام دهند. دیگر فرصتی نبود و راهی هم نداشتم. ماه رمضان هم نزدیک بود. دست به کار شدم و به منطقه آمدم تا کارم را تمام کنم. از سختی‎های راه هم بد نیست بگویم. تنها وسیله‎ای که الان برای من معلم وجود دارد، نیسان است. هفت، هشت ساعت راه است. تازه شانس بیاورم جلوی نیسان سوار می‎شوم، شانس نیاورم باید بروم بنشینم عقب که جاده کوهستانی است و پر از پیچ و خم.

طبیعتاً اجازه نداشتید در فضای بسته کلاس برگزار کنید، با این چالش چگونه کنار آمدید؟ 

هشت ساعت کلاس در طبیعت

در فضای بیرون مدرسه به آنها درس می‎دادم، آنجا طبیعت خوب و بکری دارد. آموزش‌ و پرورش هم اجازه نمی‌داد و غیرقانونی بود که در مدرسه کلاس بگذاریم. پایه‎های دیگر هم می‌آمدند. مقداری تکلیف می‌­دادم، یا جایی اشکال کوچکی داشتند، کمکشان می‎کردم و می‎رفتند. بعد از دو یا سه روز، دوباره می‌‏گفتم بیایند. ولی اولی‎ها نه، روزانه از ساعت 9 صبح تا 5 بعدازظهر می‎آمدند و خب رسمی هم نبود که بخواهم پنجشنبه یا جمعه را تعطیل کنم. این مدت را در تمام طول هفته درس می‎دادم.

ویروس کرونا , زندگی روستایی ,

نگران خطرهایی که وجود داشت، نبودید؟ 

به من می‌گفتند نرو اما نمی توانستم بی‌تفاوت باشم

در این فکر بودم که هم برای دانش‎آموزها و هم برای خودم خطر دارد، ولی راهی نبود. دانش‎آموزها در شهر بالأخره راهی داشتند؛ با اینترنت و گوشی‎ و تبلت‎ می‎توانستند کارشان را راه بیندازند، اما ما راهی نداشتیم. در حد توان خودم نکات بهداشتی مثل ماسک و شستن دست‌ها را رعایت می­‌کردم. مقداری ماسک و دستکش آورده بودم، البته خیلی گیرم نیامده بود. ولی به مقداری که می‎توانستم به آنها دادم. فاصله را رعایت می‎کردیم. به دانش‎آموزها می‎گفتم: «پیش همدیگر نمانید، اصلاً نباید با همدیگر دست بدهید، با همدیگر بازی نکنید و ...» تا جایی که توانستم رعایت کردم. ولی حالا نمی‎شود گفت همه چیز به صورت 100 درصد خوب پیش رفت. بعضی پدر و مادرها تشکر ‎کردند؛ می‌گفتند معلم‎های دیگر نیامدند، شما آمدید، دست‌تان درد نکند که دانش‎آموزها را کمک می‎کنید. به نظرم راضی بودند و طوری نشد که بگویند چرا آمدید و کروناست و .... خانواده خودم هم حقیقتش نه اینکه بگویند نرو. می‌گفتند هیچ‌کدام از معلم‎ها نرفتند، چون اداره اجازه نمی‌دهد. ولی می‌دانستم راضی بودند. خیلی از دوستان و همکارها هم می‎گفتند هیچ‌کس نرفته، شما هم نروی بهتر است. ولی به دلایلی که داشتم، نمی‎توانستم بی‌تفاوت باشم.

از وضعیت دانش‌آموزان عشایر صحبت کنید؛ درسشان چگونه است؟ 

بهداشت این مناطق ضعیف است. خیلی از خانواده‎ها دستشویی و حمام ندارند. طرف می‎خواهد حمام کند، باید محوطه‎ای قبلش درست کند. خانه‌هایشان هم 90 درصد از سنگ است. سنگ می‎چینند روی هم، سقف خانه‎شان هم چوب است و گِل. البته بهداشت مهم است، ولی چیزی که آنجا شاید اهمیتش بیشتر از بهداشت باشد، تغذیه است. در همین ایامی که رفتم، دانش‌­آموزی داشتم که تا پنج بعدازظهر می‌‌ماند، اما تنها چیزی که با خودش می‎آورد یا نان خالی یا نان و پیاز یا مثلاً نان و کمی سیب بود. از لحاظ تغذیه خیلی در مضیقه‌اند. چون این را از قبل می‎دانستم، به‌­خاطر طولانی بودن زمان کلاس مقداری خوراکی با خودم بردم که بین تدریس به بچه‌ها بدهم تا کشش داشته باشند. شاید دیدگاه خیلی‎ها این باشد که دانش‎آموزهای عشایر از لحاظ درسی ضعیف‌ترند، ولی واقعاً هم هوش و استعداد بالا و هم علاقه‎ زیادی دارند.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران