از جام جهانی ۲۰۱۸ تا علاقه به ایرانیها؛ نگاهی به بوسنی از دریچه یک سفرنامه
صفاییراد در کتاب «به صرف قهوه و پیتا» نگاهی انداخته به بوسنی پس از سالها جنگ و کشمکش. در این سفرنامه او مانند یک واقعهنگار جزئینگر به موضوعات مختلف مرتبط با مردم این کشور میپردازد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، انتشارات سوره مهر کتاب «به صرف قهوه و پیتا»، نوشته معصومه صفاییراد را در روزهای آینده منتشر میکند. صفاییراد، از نویسندگان و مترجمان جوان کشور است که تجربه سفرش به بوسنی را در این کتاب به مخاطب عرضه میکند.
او که در سفری همراه با جمعی از نویسندگان و هنرمندان به مناطق مختلف بوسنی سر زده، روایتی جدید دارد از مردم این کشور پس از اتمام سالها جنگ و کشمش. مردم ایران بوسنی را بیشتر با جنگهای خونین و نسلکشی مسلمانان به دست صربها به خاطر دارند؛ جنگی که شدت آن سبب شد تا نیروهای ایرانی برای یاری به مسلمانان بوسنی به این کشور سفر کنند. این حضور و همدلی، سبب شد حالا پس از گذشت چند دهه هنوز خاطره و ذهنیت خوبی از ایرانیها در ذهن مردم بوسنی نقش ببندد.
صفاییراد اما در این سفرنامه تنها به ذکر ماجراهای سفر بسنده نکرده است، او مانند یک واقعهنگار جزئینگر به موضوعات مختلف مرتبط با مردم این کشور میپردازد. موضوعاتی که شنیدن آن پس از این همه سال دوری از بوسنی میتواند برای مخاطب کنجکاو ایرانی خواندنی و قابل تأمل باشد.
نویسنده در مقدمه این اثر درباره چرایی نگارش این سفرنامه میگوید:
«بوسنی؟!»
این اولین واکنش کسانی است که میشنوند راهی کجا هستید. این سؤال را بلااستثناء همه میپرسند. از خانواده و فامیل و دوست و آشنا گرفته تا کارمند بانکی که برای دریافت ارز مسافرتی میروی! یک جورهایی میخواهند بگویند حالا بین اینهمه پیامبر جرجیس را پیدا کردی؟! مخصوصاً که لنگلنگان زبان فرانسوی هم بلد باشی و آنها از علاقهات به فرانسه و ایفلش باخبر باشند. مخصوصاًتر اینکه سفر اولت باشد به خارج از کشور (کربلا وطن است، خارج محسوب نمیشود!) برای سفر اول انتخابهای سادهتر و جذابتر و ارزانتر وجود دارد که اولینش همین کشور دوست و همسایه ترکیه. نشد گرجستان. نشد... خب پس ما چرا بوسنی و هرزگوین میرویم؟
منِ دهه هفتادی از همه جا بیخبر، تا کمی قبلتر از سفرم تنها چیزی که از بوسنی شنیده بودم اسم تیم فوتبالشان بود که گهگاهی در سالهای نه چندان دور با تیم ملی بازی دوستانه انجام میداد و به سبب چهرة بازیکنهایش هم فهمیده بودم که اروپاست نه احیاناً آفریقا.
بوسنی وقتی برای من مسئله شد که از جنگش شنیدم. فایل کتابی دست منِ گرافیکخوانده رسید برای طراحی جلد. توفیق اجباری شد که برای نقش روی کتاب، آن را بخوانم. کتاب خاطرات دختری مسلمان بود در جنگ و خواندنش همانا و علاقهمند شدن من به بوسنی همانا. ژانر تاریخی و جنگی همیشه موضوع مورد علاقه من برای مطالعه بوده؛ بهخصوص فیلمها و رمانهای مربوط به کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم و بعد خواندن این کتاب با نسلکشیای روبهرو شده بودم که عجیب سوت و کور مانده بود حتی برای منی که واقعاً دنبال دانستن بودم. بوسنی برای من سؤال شده بود و دنبالش کردم. خواندم و خواندم ولی صرف خواندن سیرم نکرد و میخواستم ببینمش. هیچچیز جای دیدن را نمیگیرد.
در بخشهایی از این کتاب میخوانیم: همین روزهای سفر ما هم درحال پخش سریال soz «عهد» بودند، سریالی اکشن درباره حضور سربازان ترکیهای در مبارزه با تروریست و داعش در سوریه. ترکیه یک جور اتوپیای آنهاست؛ مدینة فاضله. سهم مهاجرت به ترکیه هم در زمان جنگ زیاد است. در کل جمعیت بوسنیاییهای ساکن ترکیه از بوسنیاییهای بوسنی بیشتر است؛ بهتر است بگوییم بوشنیاک. اما بین سی سالهها به بالا کسانی هستند که ایران را زمان جنگ یادشان هست. یک «دُبار حُمینی» (خمینی خوب) میگویند و معمولاً خاطرهای از غذا و کمکی که از ایرانیها گرفتند دارند. با این خاطرات خوش دوستمان دارند و تقریباً همهشان یک سؤال میپرسند.
ـ اینهمه سال کجا بودید؟!
کجا بودیم؟ از صدقه سری صلح دیتون نبودیم. شرطی بود که امریکاییها بعد صلح برای این کشور گذاشتند؛ خروج تمام نیروهای خارجی. کمکاری خودمان هم که البته همیشه حرف اول را میزند توی اینطور کارهای فرهنگی. ...
انتشارات سوره مهر «به صرف قهوه و پیتا» را به زودی منتشر و در دسترس علاقهمندان خواهد کرد.
انتهای پیام/