همدان| «فقط غلامِ حسین باش»؛ روایت متفاوت یک جانباز از اعجوبه لشکر انصار
اعجوبه لشکر انصار بود و در رام کردن داش مشتیها و قمه به دستها مهارت عجیبی داشت. کافی بود دستشان را بگیرد و در عمق چشمانش نگاه کند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، اعجوبه لشکر انصار بود و در رام کردن داش مشتیها تخصص داشت. کافی بود دستشان را بگیرد و در چشمانش نگاه کند؛ مهربانی چشمهای تا عمق جانشان نفوذ میکرد.
«فقط غلامِ حسین باش » خاطرات جانباز حسین رفیعی به قلم نویسنده ارجمند، حمید حسام از روزهای سخت جنگ است که با شرح دوران کودکی و محیط زندگی راوی آغاز میشود.
جوانی پر سر و صدا و به قول خودش شر و شور در روستای حصارخان همدان که با نفس پاک سردار شهید علی چیت سازیان یا همان «علی آقا»ی معروف لشکر انصار، مسیر زندگی اش عوض شد و راه سعادت در پیش گرفت.
تغییر که نه متحول شد؛ برای او که تا آن روز تحقیر، یتیمی و رنج آزارش داده بود؛ چشمان مهربان آبی در صورت مهتابی اش معجزه کرده بود. خودش در مورد این تحول می گوید: «قبول کنی یا نکنی برای تو خاطره گفتم؛ نه برای دلم و نه برای تاریخ. برای تو که فردا هزاران «یک لا قبا» مثل من آویزان تواند. برای تو که از گذر «حسین غلام» عبورم دادی و «غلامِ حسین»ام کردی.
تقدیم به تو با مرامِ علی(ع) مسلک، پهلوان یگانه اطلاعات، عملیات لشکر انصارالحسین(ع)، علی آقای چیت سازیان». کتابی که روایت ساده و صمیمی راوی با قلم دلکش حمید حسام؛ فضایی عاطفی و معنوی را ایجاد کرده و تو را به خواندن آن ترغیب میکند.
در بخشی از کتاب میخوانیم: ««در بوارین جنگ داخل یک کانال بود. کانال عراقی به حدی بود که از تیر مستقیم دشمن در امان میماندیم، اما آتش منحنی مثل تازیانه یک ریز بر تن کانال مینشست. آن روز صبح با علی آقا و عمو هادی داخل کانال و زیر آتش تا پیشانی کانال رفتیم.
در مسیر، بیشتر نیروها زیر همان آتش از فرط خستگی رزم دیشب خوابیده بودند. بیشترشان غواص بودند و شاید منتظر که نیروهای پیاده جایگزین آنان شوند. عدهای از غواصان هم برای همیشه خوابیده بودند. پیکر مطهرشان داخل کانال، مجال عبور سریع را از پاها میگرفت. گاهی ناچار میشدیم علی رغم میلمان پا روی آنان بگذاریم و رد شویم.
غواصان از تیپ 21 امام رضا(ع) بودند. خون بدنهایشان تازه بود و جاری. یکی از آنان جوان رشیدی با محاسن مشکی و زیبا بود که انگار سالها رو به آسمان خیره شده بود.
یکی دیگر با نارنجک و فانسقه به کمر به دیوار کانال تکیه داده بود؛ انگار رو به قبله نشسته و نماز میخواند. با دیدن هر کدام ذکری میگفتم: «السلام علی علی بن موسی الرضا(ع) ...»
انتهای پیام/744/ ع