تهیهکننده مستند «همسایه آسمان»: هزینه ساخت مستند طبیعی از برخی سریالهای بیمایه تلویزیون بسیار پایینتر است
تهیهکننده مستند «همسایه آسمان» میگوید هزینه ساخت مستندهای ایرانگردی بالاست، اما نسبت به سریالهای بیمایهای که پر از ایرادات فرهنگی و بدآموزی است، بسیار پایینتر است؛ تلویزیون برای معرفی جاذبههای گردشگری هزینه کند که سود آن به جیب مردم برمیگردد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، چند سالی است ساخت مستندهایی که به معرفی جاذبههای گردشگری کشورمان میپردازد به صورت جدیتر از سوی سازمان صداوسیما دنبال میشود و آثار زیادی در این زمینه تولید شده است، با این حال اگر بخواهیم آثار فاخر و قابل دفاع را بشمریم شاید به چند مستند انگشتشمار برسیم؛ با مقایسه مستندهای طبیعی که از کشورمان ساخته میشود با نمونههای خارجی متوجه میشویم که هنوز با استانداردهای جهانی فاصله زیادی داریم اما نکته امیدوارکننده شیب مثبتی است که در پیشرفت گروههای مستندسازی به وضوح دیده میشود.
نوروز هر سال عادت داشتیم که سوار اتومبیلمان شده و به گوشهای از طبیعت پهناور، زیبا و اعجابآور کشورمان پناه ببریم اما ویروس کرونا امسال این نعمت را از ما گرفت. با این حال مجموعه مستندی روی آنتن رفت که نشان داد از استانداردهای بالایی برخوردار است و دلمان را برد تا به امید روزهای پس از کرونا شوق حضور در طبیعت شگفتآور کشورمان را تجربه کنیم.
مجموعه مستند «همسایه آسمان» به تهیهکنندگی آرش جعفریان در گروه مستندسازی «البرزیست» تهیه شده است که در 15 قسمت مهمان نوروزی شبکه مستندسیما بود. این گروه مستندسازی که سال قبل مجموعه مستند «دروازه خورشید» را با هدف معرفی جاذبههای طبیعی و گردشگری استان سیستان و بلوچستان ساخته بود این بار به سراغ دیگر استان مرزی کشورمان یعنی کردستان رفت تا روایتگر طبیعت جدیدی از غرب ایران باشد.
گفتوگوی متفاوتی با آرش جعفریان تهیهکننده این مجموعه مستند داشتیم که در زیر آمده است:
قبل از ساخت مستند «همسایه آسمان» مجموعه مستند «دروازه خورشید» را ساخته بودید که در مورد جاذبههای طبیعی و گردشگری سیستان و بلوچستان بود؛ خیلیها دید منفی نسبت به این استان دارند اما با دیدن این مستند نشان داده شد که این خطه میتواند یکی از قطبهای گردشگری کشور باشد؛این مسئله در مورد استان کردستان کمی کمرنگتر است، اما باز هم خیلیها نمیدانند که این استان تا چه اندازه جاذبه گردشگری و طبیعی دارد؛به نظر شما این دید اشتباه از چه چیزی نشأت گرفته است؟ آیا در زمینه فعالیت رسانهای برای معرفی این مناطق ضعیف عمل کردیم؟
رسانهها کاری برای نشان دادن حقیقت در استانهای مرزی نکردند
متأسفانه به واسطه بعضی فعالیتهای خرابکارانه در مناطق مرزی و کمتوجهیها بیشتر خبرهای ناامیدکننده و ناگوار از استانهای مرزی کشورمان شنیدهایم و همین موضوع باعث شده است که دید منفی نسبت به این استانها در بین مردم شکل بگیرد. علاوه بر این، رسانهها پس از انقلاب فعالیت خاصی در راستای تلطیف این فضا و نشان دادن حقیقت این مناطق نکردند. استان کردستان به صورت کمرنگتر از سیستان بلوچستان اما تا حدودی با همین دیدگاه دست و پنجه نرم میکند. هر زمان که نام کردستان را شنیدهایم، یاد گروهکها و فعالیتهای آنان افتادیم که طبیعی هم است چرا که بیشتر این اخبار منفی را شنیدهایم.
با توجه به همکاری که مجموعه «البرزیست» به عنوان سازنده فیلم با شبکه مستند دارد، تمرکز خود را روی همین ماجرا گذاشتیم و سعی میکنیم سراغ مناطقی برویم که اولاً ظرفیت طبیعی بسیار خوبی دارند و ثانیاً آنطور که باید بدان پرداخته نشده است.
به نظر میرسد با وجود مستندهای گردشگری زیادی که تا به امروز تولید شده است، هنوز هم خلأ ساخت چنین مجموعههایی به ویژه برای دیگر استانهای کشورمان احساس میشود؛آیا با این حرف موافقید و به نظر شما با سینمای مستند میتوان همه این جای خالی را پر کرد؟
فیلمهای داستانی بهتر میتوانند طبیعت ایران را معرفی کنند/ «خیلی دور خیلی نزدیک» بافت، «شبی که ماه کامل شد» پنبه کرد!
به نظرم فیلمهای داستانی به دلیل اینکه مخاطبان بیشتری دارند میتوانند در این زمینه موثرتر عمل کند؛ وقتی یک فیلم مستند گردشگری مانند فیلم ما به نمایش درمیآید، مخاطب فقط جاذبههای طبیعی را میبیند در حالی که همین مسئله در بستر فیلم سینمایی و داستانی بهتر دیده میشود؛ به عنوان مثال وقتی فیلم «خیلی دور، خیلی نزدیک» ساخته شد خیلیها کویر مصر را اصلاً نمیشناختند اما بعد از گذشت 20 سال از ساخت این فیلم، این کویر تبدیل به یکی از قطبهای گردشگری کویر مرکزی ایران شده است؛ جالب است که فقط داستان فیلم در کویر مصر اتفاق میافتاد و خبری از نمایش جاذبههای گردشگری و زیباییهای آن در این فیلم سینمایی نبود.
در سیستان و بلوچستان نیز باز هم پای یک فیلم داستانی در میان است و به نظرم فیلم «شبی که ماه کامل شد» هر آنچه که خیلیها در زمینه گردشگری رشته بودند را پنبه کرد؛ درست است که داستان حقیقی بود اما حقیقتی است که سالها دیده شده و به نظرم سینماگر باید به بخشهای دیگر این استان نیز توجه میکرد!
وقتی شما در چنین فیلم مستندیبه معرفی منطقهای از کشورمان میپردازید عملاً برای آن منطقه تبلیغ میکنید، پس طبیعی است که بومیان خوشحال میشوند چرا که باعث جذب گردشگر برایشان و در نتیجه درآمدزایی میشود. با این حال عدهای از کارشناسان محیطزیست این کار را خیانت انسان به طبیعت میدانند چرا که مناطق بکر، معرفی شده و پس از سالها خرابهای پر از زباله باقی میماند. به نظر شما چگونه باید هم تبلیغ جاذبههای گردشگری کشورمان را بکنیم و هم مسبب خرابی طبیعت نشویم؟
جاذبههای طبیعی معرفی شوند، اما با آموزش و فرهنگسازی
این چالش همواره در دنیا نیز مطرح بوده است؛ یعنی خیلیها میگویند که لوکیشن را اعلام نکنید و تنها زیباییها را نشان دهید و در نقطه مقابل عدهای دیگر نیز معتقدند که این مکانها باید معرفی شود؛ ما در فیلم مستند خود به معرفی جاذبههای طبیعی در کنار آموزش قائلیم؛ برای مثال در مورد نریختن زباله در طبیعت چندین بار در فیلم صحبت کردهایم و حتی شیوههای جمعآوری زباله را به صورت عملی نشان میدهیم. به یاد دارم در منطقهای در بلوچستان نزدیک به یک روز پاکسازی داشتیم که در فیلم هم پخش شد، یا در مستند کردستان کیف زباله همراه را نشان میدهیم و میگوییم که همراه داشتن این کیف تا چه اندازه مفید و به درد بخور است.
به نظرم فرهنگسازی و مدیریت موضوعات این چنینی مسئلهای است که حاکمیت باید آن را دنبال کند. متأسفانه عادت شده است هر چیزی را که مدیریتش سخت است ببندند و بگویند به اینجا نروید. ما با این قضیه مخالفیم چرا که طبیعت دارایی همه است، حتی کسی که در طبیعت آشغال میریزد سهمی از طبیعت دارد و نمیتوان سهمش را او دریغ کرد، بلکه باید با آموزش صحیح و فرهنگسازی، شیوه صحیح برخورد با طبیعت را به او یاد بدهیم. این آموزش هم میتواند در قالبهای تصویری باشد و هم در قالبهای دیگر.
مستندهایی که به معرفی ایران میپردازند بسیار زیادند و در طول سال آثار زیادی در این زمینه تولید میشود که عمدتاً به هم شبیهاند؛چه قدر تلاش کردید از این کلیشه فاصله گرفته و روایتی جذاب و متفاوت را به بییننده توضیح دهید. راهکارتان چه بود؟
جایی که «البرزیست» بدان سفر و فیلمبرداری میکند، جای کار برای بقیه باقی نمیماند!
مجموعه البرزیست دو تفاوت اصلی و عمده با دیگر برنامههایی که در این زمینه ساخته میشود دارد که این دو تفاوت در برنامههایمان مشهود است؛ اولاً تنها مجموعهای است که به صورت استانی، ایران را معرفی میکند؛ این کار اگرچه مشقات فراوانی دارد، اما خروجی بسیار بهتر و قابل توجهتری را به مخاطب عرضه میکند؛ شاید بتوان گفت جایی که البرزیست بدان سفر و فیلمبرداری میکند، خیلی جای کار برای بقیه باقی نمیماند و فیلم تولید شده تبدیل به آرشیو ملی میشود؛ ثانیاً ما به صورت Over landing سفر میکنیم یعنی با خودرو به مناطق مختلف میرویم؛ به عبارت بهتر مقوله سفر را با نمایش جاذبههای طبیعی تلفیق کردیم.
وقتی به دیگر برنامهها نگاه میکنید میبینید که ناگهان دوربین روشن میشود، مجری میگوید فلانیام و اکنون در فلان جا حضور دارم اما در برنامه ما سیر سفر دیده میشود؛ در هر سری برنامه سعی میکنیم بیشتر به این ماجرا بپردازیم تا در کنار معرفی جاذبهها روند سفر کردن به آن منطقه نیز معرفی شود. وقتی میخواهید 15 قسمت از کل ایران بسازید قطعاً کار جذابی از آب درمیآید چرا که کشورمان این قدر جاذبه خوب دارد که در 15 قسمت میتوان بهترینها را انتخاب و با پرداختی متوسط بیننده را مسحور خود کرد، اما وقتی میخواهید یک استان را به نمایش بگذارید با چالش بزرگی روبهرویید و آن هم این است که پراکندگی جاذبهها در مناطق مختلف استان یکی نیست. علاوه بر این نمیتوانید از جاذبه متوسط یا ضعیف شهرستانی بگذرید، بنابراین مجبور میشوید با برنامهریزی و پرداخت هنری اثری جذاب را از همان جاذبه تولید کنید.
البته سبک مجری محور برای ساخت چنین فیلمهایی در همه مستندهای طبیعتگردی مشترک است؛ دلیل آن هم تمایل سازمان صداوسیما به مجری محوری است.
شما حدود 15 قسمت 45 دقیقهای، یعنی حدود 700 دقیقه، پخش تلویزیونی داشتید؛طبیعتاًبرای این حجم برنامه باید راشهای زیادی تهیه کنید. کمی در این زمینه توضیح بدهید. (مدت زمان فیلمبرداری و ...)
45 روز تصویربرداری در کردستان با دوربین 4K/ نُه ماه کار برای خروجی 700 دقیقهای
وقتی قصد دارید جاذبههای استانی را در کنار هم به نمایش بگذارید، باید در یک فصل سفر کنید. به عبارت بهتر باید در طول 40-50 روز همه کارهای تصویربرداریتان را انجام بدهید. علاوه بر این، تمام تجهیزات زمینی و هوایی ما 4K است؛ این مسئله باعث میشود که حجم قابل توجهی راش تولید شود که این راشهای فراوان باعث پیچیدهتر شدن تدوین میشود؛ در مستند کردستان نزدیک به 45 روز تصویربرداری داشتیم که در اردیبهشت و خردادماه سال 1398 انجام شد، پس از اتمام تصویربرداری وارد پس تولید شدیم و با تلاش شبانهروزی کار را به پخش نوروز رساندیم. حدود 9 ماه کار مداوم داشتیم که خروجی آن حدود 700 دقیقه شد.
نکته دیگری که وجود داشت این بود که در کردستان، جاذبههای طبیعی شهرستانهای مختلف به صورت درهم پخش شد در حالی که در سیستان و بلوچستان جاذبههای یک شهرستان را به صورت کامل دیدیم و سپس وارد شهرستان بعدی شدیم؛ دلیل این مسئله این بود که کیفیت جاذبهها در شهرستانهای مختلف استان کردستان تفاوت زیادی با هم داشت و به همین دلیل جاذبه محور حرکت کردیم.
کمی در مورد روند تحقیق و پژوهش این فیلم توضیح دهید؛ به نظر میرسد که حجم تحقیق و پژوهش بالایی داشتید.
طبیعتاً تحقیق و پژوهش این دست فیلمهای مستند مدت زمان قابل توجهی است؛ دقت داشته باشید که گروه مستندسازی میتواند بدون برنامه وارد منطقه شود و شروع به تصویربرداری کند، این کار ریسک بزرگی را به همراه دارد؛ هم تیم تولید را سردرگم میکند و هم از نظر اجرایی بسیار سخت میشود. بنابراین انجام تحقیقات دقیق قبل از تصویربرداری کاری حرفهای و ضروری است.
به صورت کلی روند تحقیق و پژوهش ما اینگونه بود که اول محوریت استان را مشخص کردیم و سپس تکتک شهرستانها را مورد بررسی قرار دادیم. تمام جاذبههای طبیعی و گردشگری هر شهرستان را استخراج کردیمو اگر در جایی اطلاعات کافی نداشتیم سعی کردیم با بومیها ارتباط بگیربم و اطلاعات خود را بهروز کنیم. وقتی اطلاعاتمان تکمیل شد بر اساس توافقی که با شبکه بر اساس تعداد قسمت داشتیم، تعدادی از جاذبهها را انتخاب کردیم. برای مثال با بررسیها مشخص شد که در زمان تصویربرداری، شهرستان مریوان اقلیم زیست لکلکهاست، دریاچه وضعیت خوبی دارد و شاید بتوانیم از سمندرها نیز تصویر بگیریم. در حقیقت بخشهای قطعی و آلترناتیوها برنامهریزی شد. باید بگویم بالای 90 درصد خروجی که مخاطب میبیند منطبق بر همان برنامهریزی است که قبل از آغاز سفر پیشبینی کردهایم. این کار باعث میشود که تیم به صورت منظم حرکت کند و کمتر خسته شویم.
بحث مستندسازی را کنار بگذارید، فرض کنید یک گردشگرید که میخواهید به کردستان سفر کنید. اولاً باید طرح و نقشه داشته باشید و بدانید به کجاها سفر خواهید کرد، ثانیاً باید مسیرها را بلد باشید و ثالثاً محل خواب و پشتیبانی و تدارکاتخود را پیشبینی کنید. همچنین برای گروه ما که خودرو نقشی محوری دارد باید از قبل پیشبینی کند که اگر خودرو خراب شد در کدام شهرستانها امکان تعمیر آن وجود دارد و ...
آیا جایی از کردستان مانده است که معرفی نکرده باشید؟
اولویتمان طبیعت بود، دنبال جاذبههای فرهنگی نرفتیم
قطعاً هست؛ شاید جاذبهای وجود داشته باشد که از نظر تیم ما جذاب نبوده باشد. اولویت ما جاذبههای طبیعی است و اگر در جاییبه میراثی فرهنگی پرداختیم به این دلیل بوده که با جاذبه طبیعی عجین بوده است. نمونه آن قلعه قمچقای است که فضای طبیعی زیبایی داشت اما میراث فرهنگی به شمار میرفت یا غار کرفتو که تلفیقی از میراث فرهنگی و طبیعی محسوب میشد.
البته در بین جاذبههای طبیعی هم محدودیتهایی داریم چرا که بنابر توافق قبلی با تلویزیون باید 15 قسمت تحویل بدهیم و همین مسئله منجر به اولویتبندی برایمان میشود، با این حال به جرأت میگویم همسایه آسمان بالای 80-90 درصد جاذبههای گردشگری درجه یک استان کردستان را نمایش داد.
وقتی مستندهای خارجی طبیعتگردی را میبینیم واقعاً شگفتزده میشویم؛ هم از نظر سوژه هم از نظر پرداخت و کارگردانی. به زعم کارشناسان و مستندسازان این مسئله در کمتر مستندهای ایرانی تکرار شده است؛ به نظر شما ایراد از کجاست؟ آیا مناطق ما به اندازه آنان بکر نیست؟ کارگردانان ما به اندازه آنان توانمند نیستند؟ تجهیزات کمتری داریم یا ...
در ساخت تمام آثار سینمایی از خارجیها عقبتریم/ اقلیم ایران جذابترین اقلیم دنیاست، تنها کشور 4 فصل دنیاییم
به نظرم در زمینه ساخت آثار سینمایی بسیار از فیلمسازان خارجی عقبتریم؛ فقط هم مستند نیست و به عنوان مثال سینمای داستانی ما هم عقبتر است و ... البته این حرف من به این معنی نیست که سوژه نداریم؛ دقت داشته باشید که اقلیم و طبیعت کشورمان جذابترین اقلیم دنیاست چرا که متراکمترین تنوع اقلیمی در دنیا را در کشور خودمان داریم. برای مثال ایران و آمریکای شمالی تنها کشورهای 4 فصل در دنیا هستند؛ البته آمریکای شمالی در حد یک قاره است اما ایران یک کشور متمرکز است. بنابراین در زمینه قوت جاذبههای طبیعی چندین پله بالاتریم اما در هزینه و به صورت کلی مجموعه تولید اصلاً قابل مقایسه با تیمهای قدرتمند جهانی نیستیم، اگر در کشورما 10 سال است که به صورت حرفهای به ساخت مستندهای طبیعی پرداخته میشود، آنان بیش از 40 سال است که با بهترین تجهیزات و سرمایهگذاری در حال کارند.
بدون شک هزینه ساخت فیلمهای مستند طبیعیبسیار بالاست که البته طبیعی است؛آیا این مسئله سبب شده است که مدیران تلویزیون به سمت ساخت کارهای کم هزینهتر و با کیفیت کمتر بروند؟ به نظر شما هزینه کردن برای معرفی ایران کار اقتصادی است؟
هزینه ساخت مستند طبیعی بالاست، اما نسبت به سریالهای بیمایه تلویزیون بسیار پایینتر است
با شما موافقم، هزینه ساخت مستندهای طبیعی نسبت به دیگر کارها بالاست، اما نسبت به برنامههای بیمایهای که در قالب سریالها چندین سال است به خورد مردم داده میشود و خیلی از آنان پر از ایرادات فرهنگی و بدآموزی است، بسیار پایینتر است. البته در مورد کیفیت آثار باید گفت که این موضوع بنابر سیاستگذاری هر شبکه تعیین میشود. در شبکه مستند به خصوص از زمانی که آقای غفوری مدیریت شبکه را عهدهدار شدند مواردی بوده است که با کمبود بودجه مواجه شویم اما این مسئله هیچگاه کیفیت کار را تحت تأثیر قرار نداده است. برای مثال به ما گفتند که اگر میخواهید 20 قسمت از فلان استان بسازید ما به اندازه ساخت 12 قسمت منابع مالی داریم. در این بین تعامل دوطرفهای داشتیم و در نهایت با ساخت 15-16 قسمت، اثری فاخر را عرضه کردیم.
هزینه برای معرفی جاذبههای گردشگری کشور وظیفه صداوسیماست و به جیب مردم برمیگردد
در مورد بخش پایانی سؤال شما باید تأکید کنم که وظیفه رسانه است که برای معرفی جاذبههای گردشگری کشورمان هزینه کند و به نوعی یکجور خدمت کردن است. بیتالمال و تجهیزات در دستان رسانه است، انحصار در دستان صداوسیما است و وظیفه این سازمان است که برای معرفی طبیعت این کشور هزینه کند. قطعاً این هزینه در بلندمدت برمیگردد اما قرار نیست به جیب صداوسیما برگردد بلکه قرار است به اقتصاد کلی مردم آن منطقه کمک کند که انشاءالله همین اتفاق رقم خواهد خورد.
به عنوان سؤال پایانی،فعالیت شما ادامه خواهد داشت؟ اکنون مشغول تحقیق بر منطقه خاصی هستید؟ دوست دارید کجای ایران را به نمایش بگذارید؟
انشاءالله فعالیت ما ادامه خواهد داشت و تمام تلاش خود را میکنیم که در هر تولید به سطح بالاتری از کیفیت برسیم؛ فعلاً در حال رایزنی با شبکهایم اما احتمالاً برنامه بعدی ما یکی از استانهای جنوبی کشور باشد که در فصل خنک واردش خواهیم شد.
حرف پایانی؟
پخش ما در نوروز در ساعت 10 شب و همزمان با سریال پایتخت بود که آن سریال هم هر سال پرطرفدارترین برنامه سازمان است؛ با این وجود کار ما بسیار خوب دیده شد و بازخوردهای بسیار مثبتی را از مردم گرفتیم.
انتهای پیام/