باغهایی که در آن ساختمان سبز شد/ رشد ادبیات سطحی در فضای دلمرده بازار کتاب کودک
حمید نوایی لواسانی، نویسنده کتاب «سایبانی برای زمین»، معتقد است پرداختن به آثاری که دغدغه اجتماعی دارند، نیازمند حمایتهای معنوی و مادی است. به گفته او، مشکلات اقتصادی، نویسنده حوزه کتاب کودک و نوجوان را به سمت نگارش کارهای سطحی پیش میبرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، تغییر سبک زندگی از دهه 70 به این سو، تأثیرات غیر قابل انکاری بر نحوه زندگی ما ایرانیها گذاشت. سبکی که نشأتگرفته از نگاههای اقتصادمحور سالهای دهه 70 بود؛ سبکی که هم شکل زندگی ما را تغییر داد، هم شکل شهرهایمان را؛ سبکی که در آن سود و سرمایه حرف اول را میزد.
تغییر سبک زندگی و افزایش شهرنشینی در دهههای گذشته کمکم شمایل شهرها را تغییر داد. بسیاری از باغها و خانهها که میراثی از گذشته بود، به دست وارثان تغییر شکل دادند و در عرض چند سال، ساختمانهای بلند به جای درختان، سر به فلک کشیدند. تخریب باغهای مختلف در کلانشهرها، کمکم مشکلات متعددی را به بار آورد؛ از تغییر در فرهنگ محیط گرفته تا افزایش آلودگی هوا و ... .
محیط زیست در بسیاری از جوامع قربانی نگاههای اقتصادی است. اما در ایران، علاوه بر این، عدم فرهنگسازی مناسب نیز مزید بر علت شده است؛ به طوری که در روزی که به نام طبیعت نامگذاری شده، آن را تا مرز نابودی پیش میبریم. «سایبانی برای زمین» که در ماههای پایانی 98 از سوی کانون پرورش فکری کودکان منتشر شد، به تغییر شکل یکی از همین باغها و تغییر کاربری آن میپردازد. حمید نوایی لواسانی با استفاده از تجربه و مشاهدات خود تلاش کرده تا نحوه این تغییر و تأثیر آن بر زندگی ما ایرانیها را نشان دهد. با وجود اهمیت حفظ محیط زیست در ایران، «سایبانی برای زمین» از معدود آثار داستانی است که برای گروه سنی نوجوان نوشته و منتشر شده است. تسنیم به همین مناسبت گفتوگویی با این نویسنده انجام داده که میتوانید در ادامه بخوانید:
*تسنیم: آقای نوایی موضوع کتاب «سایبانی برای زمین» درباره باغهایی است که ناگهان در آن ساختمانهای بلند سبز شد. در واقع شما با نگارش این کتاب و پرداختن به این داستان، به یکی از مشکلات جامعه ما در حوزه محیط زیست توجه نشان دادید و یادآوری کردید که چطور در سالهای گذشته محیط زیست به واسطه تغییر سبک زندگی، قربانی نگاه اقتصادی ما شد. کمی درباره چگونگی شکلگیری سوژه این کتاب توضیح دهید. جرقه این کار چطور در ذهن شما زده شد؟
موضوع اصلی به حدود 17-18 سال قبل بازمیگردد که من در کرج زندگی میکردم. در آنجا شاهد باغهای کهنسالی بودم که در عرض شش ماه تا یک سال تبدیل به اتوبان شد. این واقعه چنان در من تأثیر گذاشت که همیشه حسرت میخوردم که چرا این واقعه را با عکس ثبت و ضبط نکردم.
این کوچهباغها بسیار مفرح بود، خانههایی داشت که پیچک آنها را سبز کرده بود و صدای پرندگان در آنجا فضای دلچسبی را ایجاد میکرد. به همین دلیل تخریب آنها و حذف این باغها بر من و کمکم بر شهر هم تأثیر گذاشت. چندی پس از تخریب این باغها، افزایش آلودگی هوای شهر تهران و کرج آغاز شد. وقتی این آلودگیها در تهران ایجاد و کمکم بیشتر شد، طرح اولیه داستانم شکل گرفت و تصمیم گرفتم در اینباره بنویسم. این رمان حاصل آن تأثیرات بود که در ذهن من شکل گرفت.
*تسنیم: با توجه به اهمیت حفظ محیط زیست در جهان، شاهد تشکیل جنبشهایی در جهت حفظ آن در کشورهای مختلف هستیم. نکته جالب توجه این جنبشها این است که گاه نوجوانان هسته مرکزی این جنبشها هستند. افرادی مثل گرتا تونبرگ که تلاش میکنند تا توجه تأثیرگذاران در این زمینه را به حفظ محیط زیست جلب کنند. موضوع حفظ محیط زیست در کشور ما کارنامه چندان موفقی ندارد. گذشته از اینکه عموماً قربانی مسائل اقتصادی شده، ما از جهت فرهنگی نیز در این زمینه دچار ضعف شدید هستیم. به عنوان نمونه، در روزی که به نام طبیعت ثبت شده، بلای جان آن میشویم. در چنین شرایطی نقش هنر و ادبیات پررنگ میشود. چرا با وجود این خلأ و ضعف در فرهنگ، سهم ادبیات نوجوان در این زمینه بسیار اندک است؟
من کاملاً با این نظر موافقم. باید امروزه توجه ویژهای در این زمینه ایجاد کنیم. امروزه شهروندی به مهارتها و دانشی نیاز دارد که باید هر فرد باید به خوبی از آن مطلع باشد. اطلاعرسانی در این زمینه و آموزش مهارتهای شهروندی نیز باید از سنین پایینتر آغاز شود. ما امروزه نیازمند درک درست از حقوق و مسئولیتمان در جامعه هستیم؛ این در حالی است که متأسفانه هنوز طرح برخی از این مسائل برای بسیاری از ما تازگی دارد؛ هنوز متوجه نیستیم که هوای ناسالم میتواند چه تأثیری بر سلامت ما داشته باشد. عادتهایی در زندگی داریم که باید آن را ترک کنیم. با وجود این اهمیت، هنوز حق مطلب در ادبیات ما ادا نشده است. هنوز تجربه نویسندگان ما به این سمت پیش نرفته است.
نهادهای دولتی و خصوصی در شکلگیری چنین جریانی نقش مؤثر و مفیدی خواهند داشت. برگزاری جشنوارهها یا حمایت از آثاری که در این رابطه نوشته شده است، میتواند در شکلگیری جریانی در این رابطه مؤثر باشد. این سبب میشود تا توجه نویسندگان به این دست از موضوعات بیشتر شود. ما همانطور که به مسائل اقتصادی توجه نشان میدهیم، باید نسبت به دیگر نیازها مانند تنفس در هوای سالم نیز دغدغه داشته باشیم. باید بیاموزیم که این مطالبه را چگونه مطرح کنیم تا به نتیجه برسیم.
*تسنیم: به نظر میرسد که ادبیات نوجوان در دهه 90 دیگر آن ادبیات دغدغهمند دهههای گذشته نیست.
من با نظر شما تا حدودی موافقم، از سوی دیگر باید این را نیز در نظر بگیریم که ما امروزه به تنوع موضوع و ژانر نیازمندیم اما جهتگیری در ژانر و موضوع باید به سمت مفاهیم اجتماعی باشد. به عنوان نمونه، رویکرد به ژانر فانتزی در دهههای 60 - 70 بیشتر شد، اما ژانر فانتزی هم تعهدات خود را داشته و سمت و سوی نگرشهای اجتماعی هم در این آثار وجود داشته باشد. آنچه ما شاهد هستیم این است که گرایش به سمت مفاهیم و دغدغههای اجتماعی کمرنگ شده است.
نکته دیگر اینکه نوشتن اثری که واقعاً اجتماعی باشد و تأثیرات خود را داشته باشد، کار راحتی نیست، به همین دلیل به حمایت نیاز دارد. نویسندگانی که در این زمینه کار جدی انجام میدهند، باید حمایت شوند تا توجه آنها به انجام چنین کارهایی معطوف شود.
من شش سال برای نگارش کتاب «سایبانی برای زمین» وقت گذاشتم، روی سوژه کار و فکر کردم، بعد از آن دنبال ناشر بودم، زمانی را هم باید برای چاپ آثار در نظر گرفت. همه اینها از جهت اقتصادی به نویسنده فشار وارد میکند. این روال طولانی ممکن است نویسنده را به این نتیجه برساند که در کارهای آینده خود سراغ این موضوعات جدی نرود. حرف شما درست است، اما نیازمند ایجاد زمینههای اجتماعی و اقتصادی است.
سالهاست که جشنوارهها و جوایز ادبی آب رفته است و این بر روند کار نویسنده تأثیر خود را خواهد داشت. کتابهایی که در این زمینه چاپ میشود، باید خواننده خوب و تیراژ بالایی داشته باشد و از سوی دیگر، خریدهای خوبی هم از این کتابها صورت گیرد تا به ورود جدیتر نویسنده کمک و او را ترغیب به فعالیت در این زمینه کند.
*تسنیم: موضوع حفظ محیط زیست را که در کتاب حاضر به آن پرداخته شده، میتوان از جمله موضوعات مهم در ذیل مفهوم سبک زندگی ایرانی اسلامی در نظر گرفت. متأسفانه موضوع کتابهای چاپ شده کودک و نوجوان نشان میدهد که ادبیات این حوزه در چند سال اخیر رغبت چندانی به کار کردن و فرهنگسازی در این زمینه ندارد.
متأسفانه در حوزه سبک زندگی ایرانی اسلامی کار چندانی صورت نگرفته و به همین خاطر حدود آن مشخص نیست و حتی به نظر میرسد که گاه دچار کلیشه میشود. ما امروز نیازمند تغییر سبک زندگی در جامعه هستیم؛ به همین دلیل نیازمند پرداختن به این موضوع با زبان هنر از جمله ادبیات هستیم. یکی از حوزههایی که شدیداً نیازمند توجه و تغییر نگاه ماست، محیط زیست است. حیات ما زنده و هوشمند است و میتواند ارتباط مستقیمی با زندگی ما داشته باشد. چه بخواهیم و چه نخواهیم ما یک مجموعه هستیم، اهمیت این ارتباط باید از طریق زبان هنر - که یکی از مؤثرترین آنها ادبیات داستانی است- به مخاطب کودک و نوجوان یادآوری و آموزش داده شود.
با وجود اهمیت این موضوع، ما نقش کمی برای محیط زیست در ادبیات شاهد هستیم. یک سوی این قضیه به مسئولان بازمیگردد. هرچند رگههایی از ادبیات خلاقه کودک و نوجوان در کشور وجود دارد، اما حمایتهای مادی و معنوی چندانی در این رابطه دیده نمیشود؛ به همین دلیل ما گاه شاهد کمرنگ شدن این بارقهها هستیم.
شرایط اقتصادی نامناسب و دلمرده ادبیات کودک و نوجوان نویسنده را به سمت انجام کارهای دم دستی که غیر خلاق است، سوق میدهد. با انتشار این دست از کارها هم سبک زندگی نسل جدید تغییر مثبتی نخواهد داشت.
*تسنیم: کارهایی که متأسفانه فروش خوبی هم دارد.
ادبیات سطحینگر در شرایط اجتماعی اقتصادی فعلی خانوادهها بازار بهتری خواهد داشت. اصولاً پرسشگری، سؤال و کنجکاوی، فرایند تفکر را به همراه دارد. اگر فرایند تفکر در جامعه تمرین نشود، سطحینگری را به بار خواهد آورد. سطحینگری نیز کمکم کالاهای خود را وارد جامعه میکند؛ کالاهایی که به این سطحینگری دامن میزند و آن را افزایش میدهد؛ از این لحاظ برانگیختن حس پرسشگری و کنجکاوی از رسالتهای یک نویسنده کودک و نوجوان است. هرچقدر این حس تقویت شود، از نویسنده ادبیات خلاقتر، غنیتر و قویتری را درخواست میشود.
*تسنیم: متأسفانه برخی از نقدهایی که به تعدادی از آثار داستانی در رابطه با محیط زیست نوشته شده بود- مانند کار آقای امیرخانی در «رهش» بیشتر جنبه غیر فرهنگی داشت. فکر میکنید چقدر کتاب شما با چنین نقدهایی مواجه شود؟
احتمال همه این مسائل را میدهم، اما من به عنوان یک نویسنده نسبت به شرایط موجود احساس وظیفه کرده و آن را زنگ خطری میدانم. من به عنوان یک نویسنده حرفم را میزنم. اگر در نقد آداب گفتوگو رعایت شود، هم مخاطب بهره میبرد و هم منتقد آگاه میشود که نویسنده از چه موضعی صحبت میکند.
متأسفانه یکی از مشکلات ما در حوزه نقد ادبی در سالهای گذشته این است که ما به همدیگر فرصت صحبت نمیدهیم تا حق مطلب ادا شود و این مخاطب باشد که در نهایت تصمیم بگیرد صحبت کدام طرف گفتوگو را بپذیرد. بحثهای یکرفه استفادهای ندارد و منجر به رشد ادبیات نمیشود. این نوع از برخوردها نابالغانه است.
انتهای پیام/