تنهاترین سردار تئاتر فتح خرمشهر
حمیدرضا آذرنگ در حالی مسئولیت یکی از به بنبسترسیدهترین جشنوارههای تئاتری را قبول کرد که عموم دستگاههای حامی ارزشهای دفاع مقدس پشتش را خالی کردند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، چند روزی است از اختتامیه بیستودومین جشنواره تئاتر فتح خرمشهر میگذرد و گویا دیگر خبری نیست. گویا همهچیز بهخوشی به اتمام رسیده است و آنچه نمیشد، شده است. زمانیکه حمیدرضا آذرنگ دبیری جشنواره را پذیرفت، کسی خیال نمیکرد این جشنواره شدنی باشد. خرمشهر بسان دام میماند، دبیر غیربومی میآید و میماند چه کند. همین سه سال پیش بود که حسین مسافرآستانه در خرمشهر حاضر شد و جشنوارهای را که نشدنی میآمد را شدنی کرد؛ اما با پایانش گویی همه آن وعدههای مدیران منطقه به باد نسیان سپرده شده بود، سالنهایی که کلنگ خورده بودند ساخته نشدند تا شاهد نزاعهای دوره بیستودوم باشیم.
وقتی هم دبیر جشنواره بومی میشود ــ که از قضا همان کسی است که باید سالنها را میساخت ــ کار به بیاحترامی به هنرمندان و برگزاری در حد جشنوارههای دهه 1360 میکشد، وضعیتی که با گلایهها و ناراحتیها همراه بوده است و کسی از دوره پیشین حرفی نمیزند، گویی دورهای از تاریخ جشنواره فتح خرمشهر حذف شده است. دیگر برای کسی مهم نبود جشنواره فتح خرمشهر باشد یا نباشد. جشنواره مثل دُملی بود محصول ذوق و شوق 20 سال پیش چند جوان، چند تئاتری که میخواستند پس از جنگی هشتساله، هنر را به نماد آزادی میهن تزریق کنند. جشنواره گُل میکند و از رویدادی بومی بدل به رویداد ملی میشود و انگار مشکل کار از همین جا آغاز میشود. بزرگ شدن، دردسر، خرج و مسئولیت دارد و کسی در خرمشهر یا آبادان آن روز و منطقه آزاد اروند امروز خیال نمیکرد برای این جشنواره از او انتظاراتی خواهند داشت، آن هم از سوی گروهی که همه امیدشان روی صحنه بودن است و لاغیر. آنان بازی و رخنمایی میکنند تا شاید بخشی از دردها و رنجهای چندینساله سرزمین غروبهای دلگیر را عیان کنند؛ اما بههرروی گویی مسئول دوست ندارد یا نمیخواهد یا نمیتواند.
آذرنگ در چنین شرایطی میپذیرد پا در مسلخ خرمشهر بگذارد. او ابراز امیدواری میکند و از ایدههایش میگوید، از اینکه میخواهد این جشنواره واقعاً جشنواره باشد، اینکه باید جشنواره محل شادی باشد، نه محفلی برای مرثیهسرایی. او که نویسنده بستر جنگ است، میگوید خرمشهر و فتح و آزادیاش نوبت شادی است، نه گفتن از بدیها و زشتیها. او میخواهد جشنواره فتح خرمشهر به محل شادخواری هنرمندان کنار مردمان جنوب خوزستان بدل شود، جایی که مردم شادیهایشان را تقسیم کنند، آن هم در شهری که بوی غم میدهد، این را خودشان میگویند.
با این حال، بسیاری به آذرنگ قول میدهند، میگویند "کمک میکنیم" و از برنامههای او حمایت میکنند؛ اما هرچه به زمان جشنواره نزدیکتر میشویم، خبر حمایتها محو و محوتر میشود. آذرنگ میماند و دستان تنهایش، رایزنی میکند، حتی با کسبه و بازاریان، ریش گرو میگذارد و چیزهایی میآورد که در 21 دوره پیش خبری از آنها نبود. علم و کتلهای تبلیغاتی نصب میشوند و نقوش جشنواره در آسمان خرمشهر عیان میشود. بماند که آن برجهای آهنین و طراحیهایش بیآذرنگ نمیشد. شهرداری حساس میشود و سنگفرش محوطههای فرهنگی را از حالت رکود خارج میکند. از آن پادگانخوابی دوره پیش دیگر خبری نیست، هتلها میزبان هنرمندان میشوند. بهضرب و زور سالن بلکباکسی آماده میشود که خودش حکایتی میشود، از بهداشت و محوطهاش تا صندلیهایی که آذرنگ با خود از تهران آورد و نصب نشد.
او تنهاترین سردار بود، شاید بهجِد میتوان گفت او تنهاترین دبیر ادوار جشنوارههای ایران بود، مردی که با کولهپشتی مشکیاش، پای هر نمایشی بود. با هنرمند رودررو بود و بدون آن تبخترهای ناشی از کتوشلوار، با نوجوان ناراحت سخن میگفت. او بود، بهخلاف بسیاری که نیستند. کافی است عکسها را بنگرید، فیلمها را مرور و یا اخبار را جستوجو کنید. او همیشه هست. نمایشی اجرا میشود، او هست یا آنکه جلسه نقدی برگزار میشود، او میان مستمعین مینشیند و گوش میدهد؛ پاسخ میدهد. وقتی از او میپرسند چرا کارناوال شادی برگزار نشد، میگوید چرا، بدون آنکه توجیه کند یا وعده بدهد. او شبیهترین دبیر تمام ادوار جشنوارههای تئاتری به حاضرین در آن است. او نویسنده «ترن» است که روزگاری در خرمشهر، در همین جشنواره، مورد حمله قرار میگیرد و حین اجرا برقش را قطع میکنند، گویی هنوز میخواهند برق جشنوارهاش را قطع کنند.
او از همه مصائب عبور و جشنواره را برگزار میکند و اگرچه هنوز نام کسی را بهزبان نیاورده است؛ اما دست وعدهدهندگان بیعسل را رو میکند. خودش گفته میگوید چهکسی چه وعدهای داده است و ما در انتظاریم. او جسور است و حلقه منقبضشده داوری را میشکند و نتیجهاش میشود جسارت. او که خودش داوری نکرده است، میگذارد داورهایش نظر صریح بدهند و از آزادی هنرمندانه خود بهره برند.
حال میماند حمایت پس از اجرا و برگزاری، اینکه آیا او در این جایگاه ماندنی است یا خیر؟ اینکه مصائب خرمشهر او را هنوز در جهان جنگ حفظ میکند یا خیر؟ اینکه آیا او روزگار را نادیده میگیرد و سرداری این جشنواره را حفظ میکند؟ به مبارزه با سیستم نهچندان خواهان فرهنگ ادامه میدهد یا خیر؟
جامعه هنری ایران نیازمند شخصیتهای مصممی چون حمیدرضا آذرنگ است که به آنچه میکند باور دارد و بابتش هزینه هم میکند.
انتهای پیام/+