برخی هنرمندان از همکاری در پروژه بازسازی دیوارهای لانه جاسوسی میترسیدند!
«صابر شیخرضائی» هنرمند رشته گرافیک و طراح دیوارنگارههای جدید لانه جاسوسی میگوید که دیوارنگارههای جدید لانه جاسوسی بیانگر اعتراضات چنددهساله یک ملت به حاکمیت زورگو، جنگافروز و بدعهد آمریکا است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، "صابر شیخرضائی" هنرمند رشته گرافیک و طراح دیوارنگارههای جدید لانه جاسوسی آمریکا است. وی فارغ التحصیل رشته ارتباط تصویری از دانشکده هنر دانشگاه شاهد است و به عنوان مدیر هنری در پروژه بهسازی دیوارهای لانه جاسوسی مشارکت داشته است.
دو هفته پس از اجرای دیوارنگاره های جدید لانه جاسوسی آمریکا، نقدهایی در فضای مجازی نسبت به طرح دیوارنگاره های جدید لانه مطرح شد و بهانه ای برای گفتگو با این هنرمند را فراهم کرد.
"شیخ رضائی "در گفتوگو با خبرنگار تجسمی تسنیم، به برخی نقدهای واردشده نسبت به طراحی دیوارنگارههای جدید لانه جاسوسی پاسخ داد.
مشروح نخستین بخش از این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
* * *
حضور شما بهعنوان طراح درپروژهبهسازی دیوارنگارههایلانه جاسوسی چگونه رقم خورد؟
گویا پروژه بازطراحی دیوارهای لانه جاسوسی از سال گذشته آغاز شده بود. در آغاز، کارگاه طراحی سهدرچهار بهعنوان مجری با موزه 13 آبان وارد مذاکره شد و تفاهمات لازم حاصل شد. من هم از اوایل شهریور به تیم اجرایی پیوستم و طراحی و مدیریت هنری پروژه به بنده واگذار شد. در ادامه تعاملات با مجری طرح و موزه و جویا شدن نظرات فنی و محتوایی آنها، ایدهپردازی، طراحی و ارائه اتودها صورت گرفت که نهایتاً به طرحهای فعلی منجر شد.
سال گذشته مسئولین موزه 13 آبان فراخوانی را بهمنظور بازطراحی دیوارهای لانه جاسوسیمنتشر کردند و در آن فراخوان از هنرمندان طراح و گرافیست درخواست شد که طرحهای پیشنهادیشان را برای اجرا به دبیرخانه این فراخوان ارسال کنند؛ شما هم در قالب این فراخوان برای بهسازی دیوارهای لانه جاسوسیانتخاب شدید؟
خیر؛ فقط در جریان اخبار این فراخوان بودم. در راستای تجارب متنوعی که در عرصه گرافیک و تصویرسازی و طراحی تابلوهای شهری در سالهای گذشته داشتم، دوستان به بنده رجوع کردند. در ادامه همکاری اخیر نیز متوجه شدم که مسئولین موزه 13 آبان از آثار شرکت کنندگان رضایت چندانی نداشتهاند؛ گویا اکثر آثار ارسالی فراخوان، بیانهای تصویری درخوری نداشتند یا به ابعاد و تناسبات خاص دیوارها توجهی نشده بود و متناسب با شانزده قطعه دیوار اصلی بیرونی موزه طراحی نشده بودند. حضور من در این پروژه زمانی اتفاق افتاد که زمان محدودی برای اجرای طرحها طبق زمانبندی رونمایی از دیوارنگارههای جدید باقی مانده بود.
پس فرایند بازطراحی و اجرای دیوارهاتوسط شما در یک بازه زمانی فشرده اتفاق افتاد.
بله همینطور بود. اوایل مهرماه بود که کلّیت ایدههای بنده به تأیید نهایی رسید. دیوارها پس از مراحل متنوع فنی و زیرسازی و آمادهسازی، حدوداً هفته آخر مهرماه به ما تحویل داده شدند و در ادامه کار اجرا آغاز شد.
در جایی گفته بودید که وقتی پیشنهاد همکاری در این پروژه را با برخی از طراحان گرافیست مطرح کردید، آنها قبول نکردند و از همکاری با شما دراین پروژه سر باز زدند؛ ماجرا از چه قرار بود؟
البته این پیشنهاد همکاری با برخی هنرمندان مجری نقاشی دیواری مطرح شد ولی ظاهراً ازآنجاکه از هر 10 ایرانی 9 نفر گرینکارت آمریکا را دارند (میخندد) و نگرانند که مبادا سفرهای خارجیشان با مشکل مواجه شود(!) نسبت به حضور در این پروژه ترسهایی داشتند؛ ضمن اینکه بهدوش کشیدن بار حواشی جانبی عناوینی چون هنرمند سیاسی نیز بحث جدی دیگری است که باعث میشود برخی هنرمندان راغب به مشارکت در پروژههای اینچنینی نباشند. طبیعتاً در این راستا برچسبهایی زده میشود و چهبسا تصورات مبهم و گنگی هم نسبت به این قسم فعالیتها شکل بگیرد؛ تصوراتی از ایندست که هنرمندانی که در پروژههای سیاسی اینچنینی مشارکت دارند، هنرمندان حکومتی هستند؛ هنرمند حکومتی هنرمندی است که حتی نمک سفرهاش نیز از سوی نظام تأمین میشود! و آنقدر به آنها میرسند که دیگر هیچ دغدغه مالی برایشان باقی نمیماند! البته بیشتر رسانههای ماهوارهای خارجی به این تصورات دامن میزنند، براساس همین شایعهها، برخی دوستان تمایل نداشتند که هنر و نامشان به این پروژه گره بخورد. در مجموع برای بهرهوری بیشتر از زمان محدود موجود، از این 16 قطعه دیوار، اجرای ایده حجمی دو دیوار گوشواره ورودی درب اصلی موزه را که شامل ایده قرارگیری قطعههای استخوان و جمجمه بین بندهای آجری دیوار بود به مجموعه فناورانه "فـَـب لـَـب"، سپردیم؛ اجرای دو دیوار دیگر را نیز به یکی از نقاشان پیشکسوت عرصه نقاشی دیواری آقای عباس برزگر گنجی سپردیم و اجرای دوازده قطعه دیوار باقیمانده هم با خودم بود. البته باید این را بگویم که نگاه من به ماهیت این دیوارنگارهها نقاشی دیواری با خصوصیات کیفی و هنری خاص خودش نیست و ذیل هنر گرافیتی قابل طبقهبندی است.
این نخستین تجربه دیوارنگاری شما بود؟
بله؛ با وجود تجاربی در حیطه طراحی و تصویرگری ولی این اولین بار بود که بهروی سطح دیوار کار میکردم. خوشبختانه توفیق با من یار شد و توانستم ایدهها را با کیفیت اجرایی مناسبی به ظهور برسانم.
به ماهیت گرافیتیگونه این دیوارنگارهها اشاره کردید. یکی از چالشهایی که در نسبت آثاری از این دست مطرح میشود، تشکیک در گرافیتی بودن آنهاست؛ عدهای معتقدند که گرافیتی افزون بر ماهیت اعتراضیاش، ماهیتی غیرسفارشی و غیرحاکمیتی نیز دارد. پاسخ شما به اینگونه نقدها چیست؟ آیا تعارضی میان دیوارنگارههای جدید لانه جاسوسی و هنر گرافیتی وجود دارد؟
بهباور من تعارضی در این میان وجود ندارد؛ قطعاً عامه مردم شناختی از گرافیتی در فضای بینالمللی ندارند. اما باید بگویم این تصور که اگر یک نهاد حاکمیتی خود به میدان بیاید و پروژهای را سفارش دهد، در این صورت آن پروژه گرافیتی نیست، خیر؛ چنین تصوری غلط است؛ چراکه چنین روندی در دنیا مرسوم است. البته برخی هنرمندان این مسیر قانونی را دور میزنند.
مثل بنکسی؟
بله تا حدی؛ البته که همه کارهای بنکسی دور زدن قانون نیست و عنصر غافلگیری بصری در محل ارائه خاص اثر دخیل است؛ اعتراض نهفته در آثار بنکسی در ارتباط با انگلیس و همان جغرافیا نیست و مسائل جهانیتری مثل آلودگیهای زیستمحیطی، جهانیسازی، سبک زندگی مصرفی افراطی دنیای مدرن و نقد نظام سلطه را شامل میشود و بیشتر از حیث محتوا و نگاه هنرمندانه واجد ارزش هستند تا اجرا و تکنیک. وقتی هم آثار او در حراجیهای لندن فروش میرود، پول اثر به یک حساب نامرئی واریز نمیشود(!)، به حساب خود بنکسی واریز میشود. بنکسی هنرمندی است که تنها هویت هنری خود را مخفی کرده است وگرنه گردش مالی در نسبت آثار او هم وجود دارد؛ حتی اینکه کدام دیوارها را انتخاب میکند نیز آنقدر محصول اتفاق نیست. اگر کارهای بنکسی نزد حاکمیت سیاسی، فرهنگی و هنری انگلستان نامطلوب بود، روی بسیاری از آثار وی صفحه محافظ طلقی برای جلوگیری از آسیبهای احتمالی و التزام به حفظ آنها کشیده نمیشد یا تورهای گردشگری را برای بازدید از آثارش بهراه نمیانداختند؛ پس بخشی از ذهنیت ما نسبت به گرافیتی در جهان، تصورات دقیقی نیست.
در خلق آثار گرافیتی روابط مالی و کنترل مراکز قدرت سیاسی، علمی یا مذهبی مثل کلیساها برای جذب جوانان قطعاً دخیل هستند، با وجود این، بخش اندکی از آثار گرافیتی جهان که توسط نوجوانان و جوانان خلق میشود، چنین جنسی دارد و تلاش میکند خود را از قید نظارت و کنترلهای متنوع حاکمیتی یا محیطهای اجتماعی مثل دانشگاه و مدرسه و خانه رها کند؛ این نوع گرافیتیها معمولاً در فضاهای پَرت و زیرزمینی یا داخل ساختمانها و دیواره آبراهها و تونلهای متروکه خلق میشوند و اتفاقاً بهشکلی سوپاپ اطمینان سرریز ناهنجاریهای اجتماعی و سیاسی است. گرافیتی قالبی هنری است که واجد ویژگیهای بصری معینی است؛ خصوصیاتی نظیر استفاده از ترکیببندیهای خلاقانه و رنگهای خاص، نوشتارهای ناخوانا یا مُعمّایی، نوع ارائه متفاوت و...، با وجود این، تصور عموم مردم این است که گرافیتی هنری اعتراضی و آزاد است که هنرمند بهره مالی از خلق آثارش نمیبرد و روی هر دیواری که دلش بخواهد اثر هنری خود را خلق میکند؛ بر پایه این تصور، اینگونه نتیجهگیری میشود که ازآنجاکه محتوای دیوارنگارههای جدید لانه جاسوسی شعارهای حکومتی را دربرمیگیرد، پس گرافیتی نیست؛ اما همانطور که اشاره کردم، چنین تصوری غلط است.
برای مثال در شهر لندن بهعنوان یکی از مراکز هنر گرافیتی جهان؛ جشنوارههای سالیانه متنوعی برگزار میشود و در برخی خیابانها دیوارهای کاذبی وجود دارد که شهرداری آنها را به هنرمندان کرایه میدهد و هنرمندان باید در یک زمانبندی مشخص آثارشان را روی آن سطوح اجرا کنند؛ این نوع گرافیتی کاملاً کنترلشده است و حتی پیش از اجرا، طرحها باید به تأیید برگزارکننده برسد و فقط در حدّ اسم و تصور، هنر اعتراضی است. اگر اثر هنری خلقشده مورد استقبال برگزارکنندگان یا عموم مخاطبان قرار گرفت، به او این فرصت را میدهند که اثرش برای یک ماه بدون دریافت هزینه بعدی روی دیوار باقی بماند. باید دید حاکمیتهای غربی تا چهحد اجازه میدهند که تصاویر اعتراضی مشخص روی دیوارها نقش ببندد. البته این جشنوارهها با سایر هنرهای شهری و موسیقی خیابانی و سایر جذابیتها در خدمت سرگرمی و سلطه فرهنگی شکل میگیرد و البته که بهواسطه کثرت شرکت کنندگان و ساختارها و قواعد مشخص، از نظر کیفیت با گرافیتیهای داخلی ما ابداً قابل قیاس نیستند.
عُمده آنچه اکنون به اسم گرافیتی بر برخی دیوارهای شهرهای بزرگ خودمان مشاهده میکنیم، تنها سایه سخیفی از گرافیتی جهانی است که غالباً با استفاده از رنگهای تیره و رسمالخطهای معوج و تجاوز به حقوق مادی و معنوی صاحبان منازل و دیوارها رخ میدهد و در سطح شعارهای نازل نوشتاری یا تصویری باقی میماند؛ این گرافیتی نیست؛ نوعی آنارشی تصویری است. گرافیتی مجموعه کارهایی است که دارای طرح و فکر و عناصر بصری مشخصی است؛ حال، برخی از این طرحها حاوی محتوا هستند و برخی دیگر نیز صرفاً فرمند و محتوایی ندارند.
بد نیست به این نکته مهم هم اشاره کنم که دیوارنگارههای جدید لانه جاسوسی واجد مهمترین اعتراضات چنددهساله یک ملت به نظام حاکمیتی زورگو و جنگافروز و بدعهد آمریکا و نمایش جنایات دولتمردان آمریکایی علیه بشریت است؛ پس ویژگی نمادین این گرافیتیها این است که در دل خود واجد اعتراضند.
دیوارنگارههای جدید ایدههای متنوع و متفاوتی را شامل میشوند؛ فرایند رسیدن به ایدهها چگونه اتفاق افتاد؟ آیا ایدهپردازی طرحها مبتنی بر کار تیمی بود یا بهصورت انفرادی صورت گرفت؟
جلسات گروهی ما در مجموعه سهدرچهار مبتنی بر طرح موضوع و نزدیک شدن به خواستههای سفارشدهنده بود و همچنین جلسات محتوایی که با مسئولین موزه سیزده آبان و مسئولین بسیج دانشجویی برگزار شد نیز در همین راستا بود. در ادامه بهشکل انفرادی روی تصویرسازی ایدهها مشغول شدم و برخی از محورهای مطرحشده در جلسات را به تصویرهایی نزدیک به اجرا تبدیل کردم. در این زمینه ادعایی ندارم اما معتقدم اگر کسی بخواهد درباره آمریکا کاری انجام دهد، باید از قبل مطالعاتی داشته باشد و به مباحث مختلف رسانهای، نشانهشناسی و نمادشناسی آگاه باشد؛ همچنین به تاریخ هنر و فرهنگ عمومی و جامعهشناختی آمریکا اشراف داشته باشد و بداند ساختار سیاسی این کشور از کجا شکل گرفته و به کجا رسیده است و بالطبع، در پرتو چنین حجمی از پیوستگی ذهنی با موضوع میتوان به ایدههای متفاوت و متنوعی رسید که این شناخت نسبی قطعاً با دیدن چند فیلم و سریال هالیوودی حاصل نمیشود.
نکته دیگر اینکه توجه به تنوع مخاطبان به تنوع موضوعات نیز منجر میشود؛ برای مثال، همه مخاطبان ما درگیر مسائل سیاسی صرف نیستند، از طرف دیگر، ازآنجا که هریک از دیوارها میتوانست بهصورت مستقل فضای خود را داشته باشد و اصراری نبود که بهعنوان یک مجموعه روایت واحد کنار هم قرار گیرند، این امکان فراهم شد که هر دیوار بهفراخور خود جذابیت محتوایی خاص خود را داشته باشد؛ از نمایش نمادین گل قرن تاریخ فوتبال ایران (گل اول تیم فوتبال ایران مقابل تیم ملی آمریکا در جام جهانی 98 فرانسه توسط حمید استیلی) گرفته تا اتفاقات بهروزتری مثل شکار پهپاد متجاوز آمریکایی گلوبال هاوک در آسمان خلیج فارس. بهاعتقاد من میان آثار قبلی نقشبسته بر دیوارها و مقطع زمانی فعلی شکافی تاریخی وجود داشت. بههرحال بسیاری از توریستها آثار قبلی را ثبت و ضبط میکردند و به خارج از کشور میبردند و این تصوّر برایشان بهوجود میآمد که فضای هنر شهری ایران و این جامعه، در چهل سال پیش منجمد شده است. بسیاری از نقشها از بین رفته بودند و مرمتهای ناشیانه در ادوار مختلف، هویت معنایی برخی دیوارها را مخدوش کرده بود. نمایش طرحهای جدید کمک کرد تا این دیوارها با ادبیات تصویری روز دنیا ارتباط برقرار کنند و در مجموع، نو شدن دیوارها اتفاق خوشایندی را از منظر رسانهای رقم زد.
پس در طراحی دیوارنگارهها به وجود زبان بینالمللی در آنها و قابلیت برقراری ارتباط با مخاطبان غیرایرانی نیز توجه داشتید.
بله؛ من از ابتدا چنین ذهنیتی را داشتم چراکه دیوارهای لانه جاسوسی در رسانههای خارجی بروز و انعکاس زیادی دارند. من دیوارهای قبلی را با احترام به ارزشهای محتواییشان، bad art میدانم؛ چراکه از لحاظ انتقال محتوا به مخاطبان خارجی عقیم بودند و بیشتر مصرف داخلی داشتند، معضل فهم نوشتارهای متنی در این آثار، نخستین معضلی بود که مخاطب خارجی با آن مواجه بود؛ ضمن آنکه زیباییشناسی نوشتارها در نسبت مخاطب داخلی نیز رعایت نشده بود، مثلاً عبارتی سهسطری در دیواری 2*9 متر با نوشتاری نهچندان زیبا نگارش شده بود و وقتی راکب موتورسیکلت یا خودرویی در خیابان از مقابل آن عبور میکرد، منطق خوانش راست به چپ نوشتار فارسی و فیزیک چشم و جهت حرکت اصلی خیابان طالقانی (چپ به راست) اجازه خواندن آن نوشته را بهشکل کامل نمیداد و بیش از نیمی از دیوارها با چنین معضل بصری جدیای دست به گریبان بودند. مسئولین موزه نیز چنین نگاهی را داشتند که در طراحی دیوارنگارههای جدید، سطح سلیقه مخاطب جهانی در نظر گرفته شود و تصاویر به جای کلمات بنشینند.
ادامه دارد... .
------------------------------
گفتوگو و تنظیم: محمد خاجی
------------------------------
انتهای پیام/+