گفتگو با گردآورنده نایابترین عکسهای جهان پهلوان تختی/ واکنش جالب تختی به دیوانهای که به او دشنام داد
عباس خجسته از ۸سالگی عکسهای آقاتختی را جمعآوری کرده و حالا بیش از ۲۰۰۰ فریم عکس از جهان پهلوان تختی در آرشیوش وجود دارد؛ عکسهایی که بسیاری از آنها پس از گذشت ۵۲ سال از درگذشت آقاتختی، هنوز دیده نشدهاند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، عباس خجسته به اذعان بسیاری از اهالی عکاسی و کُشتی، بزرگترین مجموعهدار عکسهای جهان پهلوان تختی است. او از 8سالگی به گردآوری عکسهای شخصی جهان پهلوان تختی و تصاویری از دیگر نامداران و قهرمانان تاریخ کشتی ایران مشغول است و تاکنون بیش از 2000 فریم از غلامرضا تختی جمعآوری کرده که بسیاری از آنها پیشتر دیده نشدهاند.
به بهانه 5 شهریورماه؛ زادروز جهان پهلوان تختی، به سراغ او رفتیم و درباره مرام و خصال پهلوانی این پهلوان ابدی تاریخ ایران زمین و عشقی که در همه این سالها به واسطه جمعآوری عکسهای غلامرضا تختی نسبت به این پهلوان ابدی تاریخ ایران داشته است، به گفتگو با وی نشستیم.
عباس خجسته این روزها چهارمین نمایشگاه عکس خود را با عنوان «نمایشگاه عکس غلامرضا تختی و کشتی ایران» که شامل عکسهایی از زندگی جهان پهلوان تختی و برخی دیگر از قهرمانان تاریخ کشتی ایران است، در گالری شیث برپا کردهاست.
در ادامه مشروح گفتگوی ما با عباس خجسته را میخوانید:
ابتدا درباره مجموعه عکسهایی که در این نمایشگاه گردآوری کردهاید، کمی توضیح بدهید.
این نمایشگاه، چهارمین نمایشگاه من از مجموعه عکسهای جهان پهلوان تختی است. سال 92 نخستین نمایشگاه خود را مشتمل بر 300 عکس در گالری شیث برگزار کردم. نمایشگاه دوم را در سال 94، نمایشگاه سوم را در سال 96 و نمایشگاه چهارمم نیز اکنون در نگارخانه شیث برپا شده است. نمایشگاههای من در سالهای گذشته فقط مختص آقاتختی بود اما امسال، تصمیم گرفتیم به بهانه زادروز جهان پهلوان تختی، به دیگر قهرمانان و نامداران کشتی ایران هم بپردازیم و تصاویری از آنها را نیز در نمایشگاه به نمایش بگذاریم. هدف این بود که به واسطه نمایش تصاویر قهرمانانی که هنوز در قید حیات هستند، یادی از آنها کرده و از تلاشهایشان تجلیل کنیم. به اعتقاد من، باید از قهرمانان و ورزشکاران در دوران حیاتشان تجلیل کرد نه هنگامی رخت از جهان میبندند و دستشان از دنیا کوتاه میشود.
ظاهرا پیش از اینکه در سال نخستین نمایشگاه عکسهایتان از جهان پهلوان تختی را در نگارخانه شیث برگزار کنید، این نمایشگاه را هرسال بر سر مزار جهان پهلوان تختی برگزار میکردید.
بله. در سالهای پس از انقلاب، در سالروز درگذشت آقاتختی که مورخ 17 دی است، این نمایشگاه را طی نیمروز(از صبح تا بعدازظهر)، در مجاورت مزار جهان پهلوان تختی برگزار میکردم اما از سال 92، تصمیم گرفتم نمایشگاه را به شیوهای برگزار کنم که مخاطبان بیشتری بتوانند از این مجموعه عکسها بازدید کنند و روش و منش پهلوانی آقاتختی را بیش از پیش در معرض دید جوانان قرار دهم. بحمدالله در گالری شیث با مساعدت آقای یحیایی مدیر گالری، توانستیم این سلسله نمایشگاهها را برگزار کنیم. ایشان تنها کسی بود که ما را حمایت کرد؛ نه فدراسیون کشتی، نه وزارت ورزش، نه کمیته ملی المپیک، هیچ یک از اینها هیچ همراهی و همکاریای با ما نداشتند؛ اگرچه آنها موظفند که بانی و متولی انجام چنین کارهایی باشند. یکی از افتخارات من این است که از سال 92 تاکنون، دانشجویان زیادی پس از حضور در این نمایشگاه، تصمیم گرفتند پایان نامه خود را با محور آقاتختی کار کنند. من نیز تا جایی که در توانم بود به آنها کمک کردم؛ به برخی از آنها عکس و به برخی دیگر مشاوره دادم. هدفم این است که بتوانم آیین فتوت و مسلک جوانمردانه آقاتختی که در فضای کنونی جامعه ما کمرنگ شده است را به اطلاع نسلهای جوان برسانم تا قهرمانانشان را بشناسند. در حال حاضر بسیاری از قهرمانان تاریخ کشور ما در انزوا هستند و کسی آنها را نمیشناسد. جملهای معروفی هست که میگوید قهرمانان دوبار میمیرند؛ یک بار پس از پایان دوران قهرمانی و بار دیگر هنگامی که عمرشان به پایان میرسد. ما میتوانیم با برگزاری نمایشگاه هایی از این دست، قهرمانان گمنام و فراموش شده تاریخ کشورمان را به مردم معرفی کرده و دل آنها را شاد کنیم.
از زمانی که کار آرشیو عکسهای جهان پهلوان تختی و سایر قهرمانان ورزش کشتی را آغاز کردید، تاکنون چند فریم عکس جمعآوری کردهاید؟
تعداد دقیق عکسها را نمیدانم اما گمان میکنم تاکنون قریب به 7 تا 8هزار عکس جمع کرده باشم که از این تعداد، حدود 2 هزار عکس مربوط به آقاتختی است.
شما در کودکی جهان پهلوان تختی را از نزدیک دیده و با او برخورد داشتهاید. خاطره اولین مواجههتان با آقاتختی را برایمان تعریف کنید.
من حدودا 8 سال داشتم که برای نخستین بار آقاتختی را از نزدیک دیدم. کلاس دوم بودم و سه ماه تعطیلی تابستان را برای کار به مغازه پدرم میرفتم. پدرم در بازارچه شاهپور قنادی داشت و باشگاه پولاد که محل تمرین آقاتختی بود هم به قنادی پدرم نزدیک بود. از طرف دیگر، یک لبوفروشی در بازارچه شاهپور بود که آقاتختی همراه با قهرمانان دیگری نظیر آقایان سیفپور، اکبر حیدری، سرداری و... بعد از تمرین به آنجا میآمدند و لبوفروش هم برای آنها سنگ تمام میگذاشت. من همیشه شاهد حضور آقاتختی و دوستانش در این لبوفروشی بودم. یک بار از پدرم دربارهشان پرسیدم و پدرم گفت اینها پهلوانان کشتی هستند. منزل ما سمت میدان خراسان بود. در پلههای خیابان توپخانه پیرمردی بود که عکسهای دوزاری میفروخت. یک بار وقتی با پدرم در حال رفتن به منزل بودیم، عکسی از آقاتختی را در بساط این پیرمرد دیدم و از پدرم خواستم آن را برایم بخرد. عکس؛ مربوط به کشتی پهلوانی آقاتختی با شهاب ایراندوست بود.
در ادامه چه اتفاقی افتاد؟
پس از اینکه پدرم عکس را برایم خرید، بار دیگر آقاتختی را دیدم. از پدرم پرسیدم: «بابا بروم عکس را به آقاتختی بدهم که برایم امضا کند؟» پدرم موافقت کرد. جلو رفتم و به آقاتختی سلام کردم. او به گرمی سلامم را جواب داد. به آقاتختی گفتم:«میشود این عکس را برای من امضاء کنید؟» دستی روی سرم کشید و گفت: «چرا نمیشود؟» سپس از جیب کتش یک مداد درآورد و پشت عکس را برایم امضاء کرد. سپس با پدرم هم سلام و علیک کرد و گفت: « چه پسر خوبی دارید.»
به یاد دارید چه سالی بود؟
فکر میکنم سال 43 یا 44 بود.
اینجا بود که این علاقه وافر نسبت به آقاتختی در وجود شما ایجاد شد؟
بله. این علاقه تا حدی عمق پیدا کرد که وقتی 13 ساله شدم، کشتی را شروع کردم. خاطرم هست وقتی در سال 46 آقاتختی درگذشت، من خیلی گریه کردم؛ آنقدر زیاد که مادرم گفت: «مگر بابات مرده که اینگونه گریه میکنی؟». گفتم من خیلی آقا تختی را دوست داشتم. مهر او در همان رویارویی نخستمان که دستش را روی سرم کشید، در دلم جای گرفت. وقتی 14، 15 ساله بودم، اگر صبحهای شنبه هفتهنامه دنیای ورزش را نمیخریدم، سر کار نمیرفتم.
درباره نحوه گردآوری آرشیو عکسهایتان برایمان توضیح دهید. بسیاری از این عکسها تاکنون دیده نشدهاند و بی شک با مشقت زیادی جمعآوری شدهاند.
من فرایند گردآوری عکسهایم را با بریدن تصاویر از صفحات روزنامهها شروع کردم. در ادامه تصمیم گرفتم عکسهای موجود در آلبومهای شخصی افراد را نیز جمعآوری کنم. گاه حتی برای تهیه یک فریم عکس، به شهرهایی چون مشهد، اصفهان و قزوین هم سفر میکردم؛ مثلا متوجه میشدم یک ساندویجفروشی در رشت عکسی از آقاتختی بر دیوار خود نصب کرده که من آن عکس را ندارم. به رشت میرفتم تا بتوانم آن یک فریم عکس را هم به آرشیوم اضافه کنم. یا یک بار دیگر برای تهیه یک عکس به مشهد رفتم؛ ابتدا طرف حاضر نشد عکسش را به من بدهد؛ گفتم دستکم اجازه بده از روی آن عکس بیندازم؛ باز هم مخالفت کرد. فردای آن روز بار دیگر نزد او رفتم و بالأخره دلش سوخت و عکس را به من داد(میخندد).
گویا برخی عکسها را هم از آلبومهای شخصی رفقا و همدورهایهای آقاتختی جمعآوری کردید.
بله. من از 35 سالگی عضو تیم پیشکسوتان کشتی بودم و از زمانی که به این تیم پیوستم، با قهرمانان کشتی کشور و همدورهایهای آقاتختی رفاقت نزدیکی پیدا کردم. وقتی دوستان آقاتختی علاقه مرا نسبت به جمعآوری آرشیو عکسهایشان دیدند، آلبومهای شخصیشان را در اختیارم گذاشتند؛ مثلا اشخاصی چون ناصر گیوهچی یا آقای حسینپور، دوربین داشتند و عکسهایشان را با دوربینهای شخصی ثبت کرده بودند.
چند درصد از عکسهایی که از آقاتختی جمع کردید پیش از این دیده نشده بود؟
در نخستین نمایشگاهی که سال 92 در گالری شیث برگزار کردم، دست کم 70 درصد از عکسهایی که در نمایشگاه وجود داشت، پیش از آن دیده نشده بود؛ چراکه متعلق به آلبومهای شخصی رفقای آقاتختی بود. اکنون نیز حدود 50 درصد از عکسهایی که در این نمایشگاه جمعآوری شده، پیش از این دیده نشده است.
ظاهرا یکی از آرزوهای شما راهاندازی موزهای برای نگهداری عکسهای آقاتختی است. کمی هم در اینباره برایمان توضیح دهید.
بله. یکی از همکاران رسانهای شما به نام خانم شریفی که اتفاقا چندی پیش هم برای بازدید از این نمایشگاه به گالری آمده بود، از طریق نامهنگاری با شهرداری، پیگیریها را برای احداث چنین موزهای انجام داد. روند کار در آستانه پیشرفت بود که شهردار تغییر کرد و پس از این تغییر، فرایند پیشرفت کار هم متوقف شد. من دوست دارم برای ماندگاری نام پهلوانان و قهرمانان کشور، موزهای را راه بیندازم. اگر مسئولان امر با ما همکاری و مساعدت کنند، من این توان را دارم که چنین موزهای را برپا کنم. پیشتر نیز این اتفاق را در خانه کشتی رقم زدیم اما متاسفانه به فرجام نرسید.
مهمترین انگیزه شما از راهاندازی سلسله نمایشگاههای عکس آقاتختی و موزه عکسهای این قهرمان ابدی تاریخ ورزش کشور چیست؟
تمام نیت و انگیزه من این است که بتوانم بستری را فراهم کنم تا از این طریق، جوانان ما پهلوانان و قهرمانان تاریخ کشورشان را بشناسند و از راه و رسم زندگی آنها درس بگیرند. آقاتختی زمانی که در منزل خانیآباد با مادرش زندگی میکرد، مادرش به او میگفت: "ننه وقتی از تمرین برمیگردی پریز تلفن را بکش تا بتوانی راحت بخوابی". اما آقاتختی در پاسخ به مادرش میگفت: "نه ننه؛ شاید کسی نیمه شب به من نیاز داشته باشد". ما میخواهیم چنین مرامی در جامعهمان جا بیفتد. میگویند آقای حبیبالله بلور قهرمان سالهای دور کشتی کشور، وقتی در کسوت مربی تمرین را ترک میکرد، یک تکه چوب را جای خود میگذاشت و به شاگردانش میگفت مادامی که من برمیگردم این تکه چوب مربی شماست؛ همه شاگردان نیز به آن تکه چوب به چشم مربی نگاه میکردند. یا اینکه شما بدانی پای رقیبت آسیب دیده است و از آن پا زیرگیری نکنی. ما میخواهیم این حرمتها و این احترامگذاری به پیشکسوتها در جامعهمان احیاء و حفظ شود. پهلوانی به اسم نیست؛ به عمل و کردار است. من برای نسلهای جوان کشورمان این روحیه را میخواهم.
چندی پیش فیلمی هم درباره زندگی آقاتختی با عنوان «غلامرضا تختی» ساخته و در سینماهای کشور شد. نظر شما درباره آن فیلم چه بود؟
بله. اتفاقا من در این فیلم با آقایان بهرام توکلی و سعید ملکان نیز همکاری داشتم و لوکیشنهای سیرکی که در فیلم مشاهد میکنید را از روی عکسهای من گرفتند. از نظر من این فیلم، بین 70 تا 80درصد به واقعیت نزدیک بود. آن ستمها، تنهاییها و غربتی که در فیلم مشاهده میکنید، تماما روایتگر شرایط تلخ آن روزهای آقاتختی است.
به عنوان حُسن ختام این گفتگو، خاطرهای از آقاتختی دارید که بخواهید برایمان تعریف کنید؟
آقای مصطفی تاجیک قهرمان فقید کشتی کشور و یکی از رفقای آقاتختی، تعریف میکرد یک بار یک فرد دیوانه به آقاتختی دشنام داد و من جلو رفتم که او را بزنم. اما آقاتختی جلویم را گرفت و گفت: "مگر من خود زورم به او نمیرسد که تو میخواهی او را بزنی؟" این مشی و مرام، آیین امثال تختیها و پوریای ولیهاست که متاسفانه در فضای کنونی جامعه ما خیلی کمرنگ شده است. من دوست دارم بتوانم گامی در راستای احیای این فرهنگ بردارم. خیلی از ورزشکاران بودند که از نظر کسب مدال، از آمار بهتری نسبت به آقاتختی داشتند اما در تاریخ کشورمان به اندازه او ماندگار نشدند.
سخن پایانی؟
از شما تشکر میکنم. خواسته من این است که مسئولین ذیربط از ما حمایت کنند. برخی از مسئولین مربوطه حتی برای بازدید هم به این نمایشگاهها نمیآیند اما ما در هر شرایطی کار خود را انجام میدهیم و مشوقمان، حضور بزرگان، پهلوانان و قهرمانانی است که همدورهایهای آقاتختی بودهاند و با حضورشان به ما عشق و انرژی میدهند. ما به وجود این عزیزان افتخار میکنیم و امیدواریم سالیان سال، سایه این عزیزان بالای سرمان باشد.
انتهای پیام/