ثبت خاطرات دفاع مقدس کار جهادی است، نباید منتظر سفارش بود / پرداختن به نقش زنان در دفاع مقدس کافی نیست

ثبت خاطرات دفاع مقدس کار جهادی است، نباید منتظر سفارش بود / پرداختن به نقش زنان در دفاع مقدس کافی نیست

نویسنده داستان «موج‌های سرخ» معتقد است که برخی خطوط قرمز در ادبیات دفاع مقدس سلیقه‌ای است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، «موج‌های سرخ» یکی از داستان‌های 12 گانه کتاب «یخ در بهشت» است که از سوی انتشارات کتاب جمکران منتشر شده است. این داستان روابط اعضای خانواده یک جانباز اعصاب و روان را از زبان دختر خانواده روایت می‌کند. دختری که از شرایط پدرش رنج می‌کشد اما می‌خواهد مادرش در این راه کمتر در سختی باشد ولی روش درستی برای این کار خود ندارد. زهره شریعتی نویسنده داستان می‌گوید که سوژه داستان واقعی است و هرچند از زاویه دید زنانه نگاشته شده‌اند و روح زنانه در آن غالب است، اما مخاطبش عموم جامعه‌اند. وی در مورد خط قرمزهای نوشتن در ژانر دفاع مقدس می‌گوید که تاکنون خودم را سانسور نکرده‌ام و در مواردی هم در برابر خط قرمزهای سلیقه‌ای مقاومت کردم که به نتیجه هم رسید. برخی خط قرمزها بی‌مورد و کاملاً سلیقه‌ای است که با استدلال‌های منطقی می‌توان این خط‌ها را جابجا یا کمتر کرد.

موضوع داستان شما در کتاب «یخ در بهشت» چیست. این داستان واقعی و مستند است؟

موضوع داستان کوتاه «موج‌های سرخ» روابط اعضای خانواده یک جانباز اعصاب و روان به روایت دختر خانواده است که از شرایط پدرش رنج می‌کشد و می‌خواهد از رنج و سختی که مادرش در این مسیر می‌کشد بکاهد؛ اما روش درستی برای این کار ندارد. کلیات داستان واقعی و مستند است، اما جزئیات تغییریافته‌اند.

چطور شد این سوژه را برای نوشتن انتخاب کردید؟

من در مدرسه شاهد درس خواندم و با فرزندان جانبازان و شهدا حشرونشر داشتم. همین مسئله باعث شد از داستان زندگی دوستانم و نگرش، منش و کنش آن‌ها در زندگی خانوادگی‌شان بیشتر بدانم. داستان «موج‌های سرخ» قدیمی بود و به درخواست سرکار خانم عذرا موسوی که دبیر مجموعه کتاب «یخ در بهشت» بود در دهه 80 بازنویسی و با الهام از زندگی دوستم نوشته شد. درنهایت با توجه به نظرات همکاران مجموعه عنوان داستان و بخش کوتاهی در پرداخت و نثر تغییر کرد.

معمولاً مسئولان و مراکزی که باید مجوز انتشار کتاب دفاع مقدسی را بدهند، خط قرمزهایی برای خود دارند که باب طبع نویسندگان نیست. شما با این خط قرمزها موافق هستید یا معتقد هستید که می‌توان خیلی یا برخی از آن‌ها را برداشت؟ خودتان هم دچار خودسانسوری شدید؟

تابه‌حال خودم را سانسور نکرده‌ام و در مواردی هم در برابر خط قرمزهای سلیقه‌ای مقاومت کردم که به نتیجه هم رسید. برخی خط قرمزها بی‌مورد و کاملاً سلیقه‌ای است که با استدلال‌های منطقی می‌توان این خط‌ها را جابجا یا کمتر کرد. خاطرم است در یکی از کتاب‌هایم، ممیز بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس در قم، به خاطره‌ای ایراد گرفتند که شهید در این خاطره مستند، به درخواست دوستانش در جبهه استخاره می‌گرفت و استخاره‌ها هم خیلی جالب و درست درمی‌آمدند. جناب ممیز! بااینکه خودشان در زمان جنگ رزمنده بودند، ایراد گرفتند که استخاره گرفتن کار روحانیون بوده نه افراد عادی و این خاطره باید حذف شود. ذیل ایرادشان نوشتم: اول این‌که این خاطره چندین نفر از یک شهید عارف مسلک است و مستند به اسناد صوتی و تصویری است. ما داستان ننوشته‌ایم که چیزی تحریف شده باشد! دوم: حذف واقعیات زندگی یک شهید و گزینش آنچه سلیقه و پسند ماست، خطای بزرگی است که نتایج ناگوارش در آینده گریبان نسل جوان و حتی نسل جنگ و جبهه را خواهد گرفت. سوم: گذشته از این، ارتباط با خدا و معنویت مگر مختص روحانیون است که فرد غیر روحانی نتواند به مقامات خاصی در قرب به خدا یا فضایل انسانی برسد؟! چنان‌که امثال شیخ رجبعلی خیاط‌ها بوده‌اند؟ چهارم: این‌که تجربه زیسته شما در جنگ شامل این مورد نشده بوده، دلیل نمی‌شود که دیگران چنین تجربه و خاطره‌ای نداشته باشند! قرار نیست همه تجربه‌های ما از یک واقعه مشترک، با دیگران یکسان باشد، چنان‌که ادراک عقلی و احساسی ما نیز باهم متفاوت است.

موافق نوشتن داستان تلخ از دفاع مقدس هستید؟ یا معتقدید که نباید کام خواننده را تلخ کرد؟

شیوه شخصی من انعکاس رخدادها است و ازآنجاکه به آینه بودن نویسنده‌ها اعتقاد دارم و طبیعتاً زندگی شامل همه طعم‌های شیرین و شور و ترش و تلخ می‌شود و جنگ نیز بخشی از زندگی برخی نسل‌هاست، موافقم که تلخی نیز بخشی از واقعیت جنگ است.

 اما بخشی و نه همه آن. البته که در نگاه خرد و جزئی، بهتر است نویسنده منصفانه همه وجه‌های مثبت و منفی یک پدیده را در نوشته‌اش انعکاس دهد، اما این‌که برآیند کار نویسندگان یک جامعه حس غالب تلخی را به جامعه بچشاند، ربطی به نویسنده ندارد. کنترل حس غالب جامعه دست نویسنده نیست، به دست سیاست‌گذار فرهنگی و اداره‌ای است که سالانه مجوز نشر می‌دهد و ممیزی هم وظیفه اوست. در نگاه کلان، مسئول فرهنگی مملکت باید پاسخگوی غالب شدن حس تلخی در آثار متعدد باشد، نه لزوماً نویسنده که ادراک و تجربه خود را می‌نویسد.

اما در بحث مخاطب و کام خواننده را تلخ کردن، اگر نویسنده هدف درست و روش درستی برای رسیدن به آن هدف در متنش داشته باشد، اشکالی ندارد. به‌هرحال جنگ است! البته ارزیابی هدف هم کار صعبی است، چرا که ما نیت خوانی نداریم و نمی‌توانیم به‌راحتی ذهن نویسنده را بخوانیم و اصولاً نویسنده قرار نیست بیاید هدفش را جار بزند، اما روش به‌هرحال قابل نقد و بررسی است. هرچند نقد روش هم تا حد بسیار زیادی مبتنی بر حدس و گمان مخاطب و منتقد است.

 مهم‌ترین پیام یا پیام‌های کتاب برای نسل جوان چیست؟

خب پاسخ دادن به این سؤال کار سختی است. نظر شخصی‌ام این است که با توجه به تنوع و تعدد نویسندگان این مجموعه، تنوع دیدگاه هم در آن وجود دارد و حداقل مزیت این کتاب، این است که مخاطب با رویکردها و سبک‌ها و سوژه‌های مختلفی در آن روبه‌رو می‌شود که همین تکثر، برای خودم جذاب است. مخاطب این کتاب لزوماً دختران و زنان نیستند، این داستان‌ها هرچند از زاویه دید زنانه نگاشته شده‌اند و روح زنانه در آن‌ها هست، اما مخاطبش عموم جامعه‌اند.

کتاب دیگری در حوزه ثبت خاطرات دوران دفاع مقدس در دست تهیه دارید؟

تقریباً از هفده کتابی که منتشر کرده‌ام،90 درصد در مورد ثبت خاطرات، زندگینامه و داستان‌های دفاع مقدس بوده است. کتاب مستقلی امسال در نمایشگاه کتاب سال 97 داشتم از شهید پاکستانی مدافع حرم، شهید عدیل حسینی که سبک متفاوتی داشت و مستندداستان تلفیقی بود. بخش زندگی خود شهید کاملاً مستند و بدون هیچ دخل و تصرف و تخیلی در دل یک رمان کوتاه قرار گرفت. این کتاب را نشر شهید کاظمی منتشر کرده است.

درباره نقش زنان در دفاع مقدس زیاد سخن گفته شده است که عمده آن مربوط به پشت جبهه در قالب پشتیبانی از جنگ، بخشی نیز در قالب نیروهای امدادی و گروه‌های پزشکی در مراکز درمانی و بخشی کوچک‌تری هم در قالب نیروی رزمنده به‌ویژه در اوایل جنگ است. شما به‌عنوان نویسنده نقش زنان در دفاع مقدس را چگونه توصیف می‌کنید؟

راستش در همان دهه 80، اولین مقالاتی که به نقش زن در دفاع مقدس پرداخت، مقاله من بود که در یکی دو مجله منتشر شد. دیدگاهم در این مقالات آمده است. حضور زنان در جنگ، به شکل‌های مختلفی بوده که مهم‌ترین و گسترده‌ترین شکل آن، حضوری ناپیدا و نامرئی و البته تأثیرگذارترین شکل آن است، همان تربیت فرزندانی شجاع و متدین، همراهی همسرانی جوان و عاشق به‌واسطه پشتیبانی روحی، عاطفی و ایثاری بزرگ در دل کندن از عزیزانی که خود مشوق حضورشان در میدان بودند.

فکر می‌کنید در این سال‌ها به‌قدر کافی به نقش زنان در دفاع مقدس پرداخته‌شده است. به نظر شما چه ظرفیت‌هایی در این زمینه مورد غفلت قرارگرفته است؟

نوشتن از نقش زنان در دفاع مقدس، هرگز کافی نیست و نخواهد بود. مرد و زن هم ندارد. شاید مرئی‌تر کردن نقش مادرانه و همسرانه زنان در ترغیب و تشجیع مردان یکی از ظرفیت‌های کم پرداخته شده در این عرصه باشد.

با گذشت 30 سال از پایان جنگ تحمیلی برخی پدران و مادران شهدا و ایثارگران که خاطرات فرزندانشان را در سینه دارند از دنیا رفتند. در این زمینه نیاز به کار فوق‌العاده و جهادی است. پیشنهاد عملی شما برای ثبت هر چه سریع‌تر این خاطرات چیست؟

 این کار جهادی است و از یک موسسه و نهاد و اداره دولتی یا خصوصی برنمی‌آید. هر کس احساس وظیفه‌ای دارد، خودش باید دست‌به‌کار شود و معطل اینجا و آنجا و سفارش و ... نشود.

ثبت تاریخ دفاع مقدس یک کار ملی است و اختصاص به دولت و نهاد و مراکز خاص ندارد. همه موظف به حمایت از این کار ملی هستند. ارزیابی شما از حمایت‌هایی که از کارهای دفاع مقدسی می‌شود چیست؟

حمایت‌ها مصداق‌های اندکی داشته منحصر در جنبه‌های ظاهری پیش از هر حمایتی، نهادها باید ارزیابی مناسبی از حمایت‌های قبلی خود داشته باشند و از نویسندگان هم باید نظرسنجی کنند و پیشنهادهایی بگیرند. زمانی بود که ما نویسندگان فریاد سر می‌دادیم: نهاد محترم! اداره عزیز! مرکز فلان! شما را به خدا کتاب‌های خاطرات شهدا و ایثارگران را در کنگره‌ها و همایش‌ها و کنفرانس‌ها به حضار هدیه نکنید، کتاب کالایی است برای فروش و یافتن مخاطبی که حاضر باشد برایش پول بپردازد، نه این‌که با پول بیت‌المال، سه هزار تیراژ کتاب منتشر کنید بدون این‌که دغدغه داشته باشید آیا نویسنده از پس نوشتنش برآمده و حرفه‌ای کار کرده و بدون دغدغه‌ی یافتن مخاطب، بیت‌المال را حرام و هدر کنید! خدا را شکر این فریاد بعد از سه دهه امروزه به‌جایی رسیده که ناشر دغدغه فروش و توزیع مناسب دارد و امیدش به خرید ارشاد برای کتابخانه‌ها نیست.

مصادیق حمایت باید گسترده‌تر و متنوع‌تر دیده شود. حمایت می‌تواند شامل همین مصاحبه‌ها و تبلیغات در رسانه‌ها و فضای مجازی هم باشد. به برخی از عزیزان مدعی حمایت هم باید گفت: کتاب و نوشتن یک کار حرفه‌ای است که متخصصان خودش را دارد. پیش و بیش از میل مفرطتان به انتشار و حمایت‌های کلیشه‌ای، ببینید با چه مخاطبی طرف هستید، فضا را ارزیابی کنید، با اصول نشر کتاب آشنا شوید و نثر و سبک را بشناسید.‌ دست از تولید سریع و سری‌دوزی شده و مشابه و موازی کاری و تبلیغات بازاری و تکراری بردارید و در همه این موارد، از متخصصان امر کمک بگیرید.

قطعاً درباره دفاع مقدس صرفاً نباید به ثبت خاطرات و ساخت مستند اکتفا کرد. رمان و فیلم دراین‌باره می‌توانند نقش بیشتری هم داشته باشند. چرا ما یک رمان مثل جنگ و صلح تولستوی نداریم؟

در تمدن کهن چندهزارساله ایرانی که تا پیش از اسلام، فرهنگ مکتوب نداشته و همه تمدنش را با شعر و نظم و فرهنگ شفاهی به آیندگان منتقل کرده، نمی‌توان انتظار داشت در عرض چهارصد سال، از دن کیشوت رنسانس یک تمدن مکتوب، به جنگ و صلح و ... برسد! نثر فارسی عمر کوتاهی دارد نسبت به شعر که همین نثر هم به حکایات مینی مال و کل‌نگر و سیاه و سفیدبین گرایش داشته، نه فردیت منتشر در جزئیات رمان که در این کشور، صد سال هم قدمت ندارد! و اگر می‌پرسید چرا فرهنگ مکتوب نداشته‌ایم، باید ارجاع بدهم به این‌که در برخی آیین‌های باستانی ایران که در زرتشتی هم تأثیر داشت، نوشتن و کتابت را کاری اهریمنی می‌دانستند که دیوان به بشر آموخته‌اند؛ و موبدان زرتشتی در پی کسب قدرت و تثبیت قدرت خود همپای سلسله‌های پادشاهی، بدین بهانه مانع کسب سواد خواندن و نوشتن در عموم مردم می‌شدند که کم‌وبیش ماجراهایش در تاریخ ما که آن را هم عمدتاً همسایگان عرب و یونانی و رومی و بابلی و... نوشته‌اند آمده است.

کتیبه‌های سنگی و سنگ‌نبشته‌های ایران باستان، به تعداد انگشتان دست هم نیستند! فرهنگ شفاهی برای بقایش متوسل به شعر بوده تا در ذهن و حافظه ماندگار شود و همین امر مانع رشد نثر جزئی‌نگر در فرهنگ ما شده؛ و باز همین مسئله خلأ نثر مناسب، ما را تقلیدکننده نثر رمان‌های خارجی بار آورده که سبک و نثر رمان‌هایمان بیشتر شترگاوپلنگ و شیر بی یال و دم و اشکم است! و رمان، چنان‌که افتد و دانی، حکایت جزئیات و تفصیل است، نه کلیات و اجمال و اختصار. پس عجیب نیست که ما هنوز راه داریم تا سبک و نثر متناسب با فرهنگ خودمان را برای نوشتن رمان بیابیم و در این مسیر، مدت‌ها به پیروی از منورالفکران و غرب‌زدگان، مرعوب و مقلد صرف مدرنیته و پست‌مدرنیته مانده‌ایم و یحتمل چند صباح دیگر هم خواهیم ماند، مگر از باد صبا و فیض الهی مدد جوییم و خودکفاگونه، روی پاهای لرزان و لاغر نثر خودمان بایستیم.

گذشته از این، رمان، فردیت است و فرهنگ اندرونی بیرونی سوا کن ما که هیچ علاقه به افشای نفس خود و نقطه‌ضعف‌هایش ندارد، به این زودی‌ها مثل رمان‌های غربی یا حتی شرقی نخواهد توانست به این شیوه دل بدهد.

تسلط بر برگه‌های قبلی و فعلی رمان‌نویسی دنیا لازم است و البته طرحی نو و بومی درانداختن می‌طلبد تا مقلد صرف نباشیم و راه خودمان را در رمان بیابیم.

ما همیشه در پی هجوم، مقاومت کرده و قوی شده‌ایم، زمانی که زبان فارسی به دلیل عدم فرهنگ مکتوب و شناخت الفبا برای نوشتن، در حضیض نابودی مطلق دست‌وپا می‌زد، الفبای عربی به دادش رسید! اوستای زرتشتی پس از اسلام نبشته شد و ردای الفبای مکتوب پوشید و ماندگار شد و از اساس، مدیون اسلام است که در رقابت با معجزه آن: یعنی کتاب قرآن، پس از اسلام تازه به فارسی نگارش شد!

پاسخ سؤالتان طولانی شد، چرا که به قدمت چند هزار سال دلیل داریم برای ننوشتن امثال جنگ و صلح...

بااین‌حال، تلاش و پشتکار و نوشتن و همین هجوم‌های تازه، ما را قوی می‌کند ان‌شاءالله تا به آنچه توان و امیدش را داریم برسیم. به لطف الهی امیدواریم که دیر و دور نباشد.

به نظر می‌رسد هم مسئولان و هم نویسندگان ما دنبال محصول زود بازده هستند. لذا کتاب عمیق در حوزه دفاع مقدس کمتر نوشته می‌شود. شما با این نظر موافق هستید؟ چه راهکاری پیشنهاد دارید.

 موافقم و در سؤالات پیش اشاراتی هم شد. عجله آفت خوب نوشتن است. بخش زیادی از این مسئله به عجله سفارش‌دهندگان برمی‌گردد. علت دیگر، به احساس غنای کاذب ما نویسندگان از تذکار و تلاش لازم و سواد ادبی کافی. ارائه راهکار برای اولی، دست من نویسنده نیست؛ اما برای دومی، وظیفه دارم اطلاعات و مطالعاتم را به روز کنم و همان‌طور که آرزوی صبر و تأمل و انصاف برای مسئول و ناشر در این موضوعات را دارم، خودم را هم به صبر و تأمل و بازنویسی دعوت کنم...

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران