تقلای قابل‌تأمل مدیران شهرداری تهران برای افتتاح موزه دوست فرح پهلوی!

تقلای قابل تامل مدیران شهرداری تهران برای افتتاح موزه دوست فرح پهلوی!

در شرایطی که بسیاری از مسائل و اولویت‌های مهم و کلیدی حوزه فرهنگ و هنر کشور مغفول و روی زمین باقی مانده است، بسیج‌شدن همه توان شهرداری تهران برای راه‌اندازی موزه دوست صمیمی فرح پهلوی محل تأمل و تعمق بسیار است!

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا،  اسفند 1394 شهردارى تهران ــ فارغ از اولویت‌های فرهنگی ــ اجتماعی کلان‌شهر تهران ــ قطعه‌زمینى واقع در خیابان سید جمال‌الدین اسدآبادى را جهت بهره‌بردارى موزه­ آثار نقاشی «ایران دَرّودی» در نظر گرفت. شوراى اسلامی شهر تهران نیز در اقدامی قابل‌تأمل در خرداد 1397 بهره‌بردارى از زمین مذکور را پس از دو سال و چهار ماه با اکثریت آراء تصویب کرد. مراسم واگذاری زمین و افتتاح پروژه عمرانی موزه ایران درودی، به‌عنوان یکی از نقاشان ایرانی(!)  نیز اخیراً با حضور پیروز حناچی شهردار تهران و جمعی از مدیران شهرداری همراه با فضاسازی رسانه‌ای شهرداری و شورای شهر تهران برگزار شد!

«ایران درودی» در مراسم واگذاری زمین و افتتاح پروژه عمرانی موزه خود گفت: دعا کنید که برای افتتاح موزه زنده باشم؛ چون هیچ کس غیر از من نمی‌تواند این موزه را مرکز تبادل فرهنگی ایران با دنیا کند! این کار را من می‌توانم انجام دهم. این موزه باید تحرک داشته باشد و نباید فقط مخصوص نمایش آثارم باشد!

به‌نظر می‌رسد ادعای قابل‌تأمل درودی و تکیه مطلق بر قدرت خود در ایجاد تحرک خاص در این موزه را باید با تأمل بیشتری مورد مداقه و دقت نظر قرار داد.

این اتفاق در حالی رخ‌ داد که وجود ابهامات و تردیدهای جدی و نگران‌کننده درباره وجهه و شخصیت این نقاش ذهن بسیاری از اهالی دغدغه‌مند حوزه هنرهای تجسمی را به خود مشغول کرده است، خصوصاً در ایامی که شهرداری تهران و نهادهای فرهنگی زیرمجموعه‌اش در توجیه کم‌کاری خود در سطح شهر تهران بارها پای مشکلات مالی را به‌میان کشیده‌اند، اولویت‌بخشی به چنین اقداماتی بیش از پیش در نوع خود قابل‌تأمل است.

این‌که درودی معتقد است تنها او می‌تواند موزه‌اش را به مرکز تبادل فرهنگی ایران با دنیا تبدیل کند، خود نکته تأمل‌برانگیزی است که شاید بتوان کُنه آن را در صبغه و سابقه هنری این نقاش جست‌وجو کرد.

او در یکی از اظهاراتش درباره یکی از اشعار احمد شاملو که در آن از درودی خواسته آزادی را به‌تصویر بکشد، می‌گوید: "این‌که هخامنشیان انسان‌ها را در انتخاب مذهب، همسر و حرفه آزاد می‌خواستند، تعریف آزادی است». درودی در ادامه با حسرت فراوان ابراز شگفتی می‌کند که «اجداد ما 2500 سال پیش، آفریننده لوح آزادی بودند و ما در قرن بیست و یکم آزادی را در برترین شکل آن محدود کنیم!" پرواضح است که مخاطب او در استفاده از ضمیر «ما» چه‌کسی است.

پرسش کلیدی اینجاست؛ آیا درودی وضعیت ایران پیش از انقلاب اسلامی را دوران حاکمیت مطلق و بی‌چون‌وچرای آزادی می‌داند؟ آیا دوران سیاه و پراختناق حاکمیت پهلوی بر ایران را که به‌اذعان بسیاری از مورخین و پژوهشگران یکی از خفقان‌آورترین و استبدادی‌ترین دوران تاریخ کشور بوده است باید دوران شکوفایی آزادی و حاکمیت آن در برترین شکل ممکنش دانست؟ لازم به گفتن نیست که تاریخ استبدادی و پرخفقان حکمرانی پهلوی بر ایران، نقضی آشکار بر خام‌اندیشی‌هایی از این دست است.

«ایران درودی» از دوستان صمیمی دوران کودکی فرح دیبا بود و همسر شاه معدوم شخصاً برای افتتاح نمایشگاه‌های نقاشی وی حضور می‌یافت. درودی سالها در تلویزیون شاهنشاهی ایران تهیه‌کننده برنامه‌های به‌اصطلاح هنری در تبلیغ ایدئولوژی باستان‌گرایی، فرهنگ غربی و رژیم پهلوی بود. اساس معروفیت «ایران درودی» در آمریکا نیز از طریق شرکت چندملیتی ITT که یکی از عوامل اصلی کودتای نظامی ژنرال پینوشه در شیلی علیه حکومت مردمی آلنده بود، صورت گرفت که درودی تابلویی درباره لوله‌های انتقال نفت ایران برایشان کشیده بود.

«ایران درودی» تقریباً تمام سالهای پس از انقلاب را در کشور فرانسه گذراند تا اینکه مجلس بزرگداشتی از سوی موزه هنرهای معاصر برای او پیش‌بینی و برگزار شد، بزرگداشتی که برای خود درودی هم غیرمنتظره بود. مشخص نیست او در طول این 40 سال که ایران عزیز سختی‌ها و ناملایمات بسیاری را با اقتدار و سربلندی از سر گذراند، کجا بود و چطور ناگهان به ذهنش رسید که به ایران بازگردد و دین خود را به کشورش ادا کند. سختی‌ها و ناملایماتی که بسیاری از آنها به‌شیوه‌ای ظالمانه از سوی همان کشورهایی به ایران تحمیل شد که درودی در طول این 40 سال در آنها سکونت داشت و سنگ فرهنگ و هنرشان را به سینه می‌زد.

درودی در یکی از گفتگوهای خود با سایت «رادیو زمانه» روایت جالبی از شکل طراحی پوستر برای نمایشگاه آثارش در موزه هنرهای معاصر ارائه می‌کند که نشان می‌دهد وی با وجود دنیای منزوی نقاشان چندان هم از فضای سیاست دور نبوده است. جالب آن است این‌که طراح این پوستر عباس کیارستمی است. درودی در این مصاحبه درباره طراحی پوستر نمایشگاهش توسط کیارستمی می‌گوید: "شانس بزرگ زندگی من این بود که آقای کیارستمی از تابلوی نفت با آن عکس بی‌حجاب، پوستر نمایشگاه من را ساختند و خودشان آن‌قدر از کار خوششان آمد که گفت «من همین الآن آن را امضا می‌کنم، این پوستر نمایشگاه شما باشد»".

وی در بخش دیگری از این مصاحبه در تحلیل طرح این پوستر می‌گوید: "این پوستر موج‌های نفت است که درحال سوختن است، لباس خونی من است که از لوله‌های نفت می‌آید بیرون، این‌ها را با هم تلفیق کردند و یک چیز شگفت‌انگیزی شد. خود این پوستر سیاه و قرمز است چون اکثریت رنگ، رنگ خون است که رگ‌های ایران را نشان می‌دهد که از لوله‌ها به قلب ایران پایین می‌آید و تقریباً جای قلب خودم قرار گرفته است، تاریخی‌ترین کار شد. احمد شاملو، شعرش را برای این تابلو به من هدیه کرده بود. کیارستمی با این تابلو، پوستر من را ساخت".

با وجود این، درودی در این مصاحبه به این نکته اشاره‌ای نمی‌کند که چرا تابلویی مملو از سرخی خون و سیاهی نفت ایران باید به‌عنوان پوستر نمایشگاه او انتخاب می‌شد.

امام خمینی(ره) در کلام ماندگارشان درباره هنر مقبول و پاک می‌فرمایند: «تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل‌دهنده اسلام ناب محمدی(ص)، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه‌خوردگانِ تاریخِ تلخ و شرم‌آور محرومیتها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه‌داری مدرن و کمونیسم خون‌آشام و نابودکننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی‌درد، و در یک کلمه «اسلام آمریکایی» باشد. ‏هنر در مدرسه عشق نشان‌دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیمِ روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسیم تلخکامی گرسنگانِ مغضوبِ قدرت و پول است. ‏‏هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا، لذت می‌برند. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب، و در رأس آنان آمریکا و شوروی، را بیاموزد.‏ هنرمندان ما تنها زمانی می‌توانند بی‌دغدغه کوله‌بار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چهارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیده‌اند.».

حال، پرسش قابل‌تأمل دیگر آن است که؛ ایران درودی و جریان هنری که او آن را نمایندگی می‌کند با کدام یک از بندها و فرازهای این کلام ماندگار امام خمینی(ره) انطباق دارد؟ آیا اساساً می‌توان نسبتی میان سبک و عملکرد هنری درودی و موازین هنر زیبا و پاک در کلام امام خمینی(ره) برقرار کرد؟‌ بسیار بعید است که پاسخ به این پرسش و پرسشهای دیگری از این دست مثبت باشد.

بر این اساس، اکنون مشخص نیست راه‌اندازی موزه این نقاش با چه مبنا و معیاری در اولویت کاری مدیران شهرداری تهران قرار گرفته است. مدیران شهرداری و سیاست‌گذاران فرهنگی راه‌اندازی موزه ایران درودی چه‌توجیهی برای حرکت قابل‌تامل خود دارند؟ در شرایطی که بسیاری از مسائل و اولویت‌های مهم و کلیدی حوزه فرهنگ و هنر کشور مغفول و روی زمین باقی مانده است، بسیج شدن همه توان شهرداری تهران برای راه‌اندازی موزه دوست صمیمی فرح پهلوی محل تأمل و تعمق بسیار است!

 

البته وجود چنین نگرش سهل‌انگارانه‌ای میان اعضای شورای شهر تهران مسبوق به سابقه است و قرائن آن را بارها در عملکرد و موضع‌گیری‌های ساده‌انگارانه اعضای این شورا دیده و شنیده‌ایم، به‌طوری که از آخرین نمونه‌های آن می‌توان به انتشار ویدئویی در صفحه اینستاگرام محمدجواد حق‌شناس نماینده فعلی شورای شهر تهران اشاره کرد که در آن صراحتا از تک‌خوانی زنان حمایت کرده بود.

انتهای پیام/*

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران