آمیزه‌ای از «درد» و «درکِ» مسلمانی؛ نگاهی به شعرهای سیدحسن حسینی


آمیزه‌ای از «درد» و «درکِ» مسلمانی؛ نگاهی به شعرهای سیدحسن حسینی

رضا اسماعیلی در یادداشتی به‌مناسبت سالروز درگذشت سیدحسن حسینی می‌نویسد: حسینی از شاعران معتقد و باورمندی بود که هم «دردِ مسلمانی» داشت و هم «درکِ مسلمانی». او اسلام را در مکتب پیر و مقتدای خود امام خمینی(ره) آموخته بود.

خبرگزاری تسنیم، رضا اسماعیلی:

آنان که از آغاز تا به امروز با قافله شعر و ادبیات انقلاب اسلامی همراه بوده‌اند، به خوبی می‌دانند که نام «سیدحسن حسینی» با شعر و ادبیات انقلاب پیوندی ناگسستنی دارد، چنان که به درستی می توان از وی به عنوان یکی از پایه گذاران شعر انقلاب - بخصوص شعر اعتراض - نام برد. وی از شاعران جریان‌ساز و نام‌آور نسل اول انقلاب بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برای ایفای رسالت انسانی و اجتماعی خویش، پا به وادی ادبیات گذاشت و با خلق آثاری قابل تامل و ارزشمند، شجره طیبه شعر انقلاب اسلامی را بارور کرد. بسیاری از ادب دوستان او را با مجموعه شعر«همصدا با حلق اسماعیل» که جزو نخستین آثار منتشر شده در دهه اول انقلاب است می‌شناسند. این دفتر شعر در سال 1363 به همت حوزه هنری چاپ و منتشر شد.

این شاعر شیعی با مجموعه «همصدا با حلق اسماعیل» خود را به عنوان شاعری خلاق و صاحب سبک به جامعه ادبی معرفی کرد. این مجموعه شعر در زمان خود حادثه‌ای خجسته در شعر انقلاب بود. بدون اغراق باید گفت که صلابت و حلاوت بسیاری از شعرهای این دفتر که در سال‌های آغازین انقلاب سروده شده‌اند، در ذائقه بسیاری از خوانندگان مشتاق و جدی ادبیات معاصر هنوز هم باقی مانده است. وی با انتشار «همصدا با حلق اسماعیل» خود را به عنوان شاعری خلاق و صاحب سبک به جامعه ادبی معرفی کرد و نام روشن خود را در دفتر شعر انقلاب اسلامی به ثبت رساند.

حسینی پس از آن به ترجمه کتاب «حمام روح» اثر جبران خلیل جبران پرداخت و علاوه بر این دو کتاب، دفتری از نثرهای کوتاه خود را که بعضی از نثرهای آن به «کاریکلماتور»می‌ماند تحت عنوان «ب‍ُراده‌ها» منتشر ساخت. در سال 1368 نیز رساله ای در تحلیل آثار و اشعار بیدل دهلوی با عنوان «بیدل، سپهری و سبک هندی» منتشر کرد. این کتاب در بردارنده مجموعه مقالاتی پیرامون بیدل، سبک هندی و تأثیرپذیری های سهراب سپهری شاعر نوسرای معاصر از بیدل می باشد. او تا آخرین روزهای حیات خویش نیز – با تحمل ریاضت ها و ناملایمات فراوان – همچنان حضوری فعال و تاثیرگذار در عرصه ادبیات انقلاب اسلامی داشت و بی‌هیچ اغراقی، نسل‌های شاعران بعد از انقلاب همه به نوعی از او و آثارش تأثیر پذیرفته‌اند.

منظومه «مُرداب ها و آب ها»، نمونه شاخص اعتراض شیعی

«حسینی» از شاعران معتقد و باورمندی بود که هم «دردِ مسلمانی» داشت و هم «درکِ مسلمانی». او اسلام را در مکتب پیر و مقتدای خود امام خمینی(ره) آموخته بود و در اشعارش به دنبال ارائه تعریفی مترقی، انسانی و اصیل از دین و دینداری بود. تعریفی امروزین که بر پایه «معرفت دینی» و «اندیشه ورزی» استوار باشد. اسلامی منهای جهل و خرافه و گزافه که انسان‌ها را از پیله رخوت و ذلت بکوچاند و به بال و پر گشودن در آسمان سعادت و عزّت دعوت کند.

او فرزند «ابوذر» بود و شاعری آگاه و «عدالت خواه». شاعر رسالت‌مندی که از روی «درد آگاهی» پاره‌های دلش را به روی کاغذ می‌پاشید و از هنرش در جهت پاسداری از ارزش‌های اصیل انسانی و اسلامی بهره می‌برد. بازخوانی منظومه «مرداب ها و آب ها» برای اثبات این ادعا کافی است. اغراق نیست اگر بگوییم یکی از شاخص‌ترین شعرهای اجتماعی انقلاب، مثنوی «مرداب ها و آب ها» ست که آمیزه‌ای از حماسه و حسرت و اعتراض است. شاعر و منتقد دقیقه‌یاب، سید احمد نادمی، در تبیین و تحلیل ارزش‌های ادبی و مضمونی این شعر در یادداشتی چنین گفته است: «شاعر هشدار می‌دهد که ارزش‌های انقلاب و دین در معرض مسخ‌ شدگی هستند. این مثنوی که نزدیک به 80 بیت دارد، با پیرنگ «روایت» نادیده‌ گرفتن ارزش‌های انقلاب و تمسک شاعر به باورهای دینی‌اش برای یافتن راهی برای رهایی؛ از سبک شاعر که بهره‌گیری از آرایه‌های بیانی و طنز درونی است، پردازش شده است. صداقت مشفقانه‌ شاعر و تصاویر تأثیرگذار این شعر، «فصلی از منظومه‌ مرداب‌ها و آب‌ها» را به یکی از مهم‌ترین شعرهای ادبیات انقلاب اسلامی بدل ساخته است. این مثنوی را سید حسن حسینی در انتهای کتاب گزیده‌ شعر جنگ و دفاع مقدس خود آورده است. این شعر، برای اولین‌بار در سال 1374 در نشریه‌ کیهان فرهنگی منتشر شد.»

زمزمه ابیاتی چند از این مثنوی ارزنده و تأثیرگذار خالی از لطف نیست:

ماجرا این است: کم کم کمیّت بالا گرفت
جای ارزش‌های ما را، عرضه کالا گرفت

احترام "یا علی" در ذهنِ بازوها شکست
دستِ مردی خسته شد، پای ترازوها شکست

فرق مولای عدالت، بار دیگر چاک خورد
خطبه‌های آتشین، متروک ماند و خاک خورد

زیر باران‌های جاهل، سقف تقوا نم کشید
سقف‌های سخت، مانند مقوا نم کشید

با کدامین سِحر، از دل‌ها محبت غیب شد؟
ناجوانمردی هنر، مردانگی‌ها عیب شد!

(حسینی، سیدحسن، گزیده شعر جنگ و دفاع مقدس، تهران، سوره مهر، 1381.)

«گنجشک و جبرئیل»، اتفاقی نو در شعر عاشورایی

اما در میان همه آثاری که از حسینی منتشر شده است، هیچ دفتری از نظر انسجام ساختاری، ارجمندی مضمون و برخورداری از مولفه های زیباشناختی به پای مجموعه شعر عاشورایی «گنجشک و جبرئیل» نمی رسد. چنان که استاد گرمارودی که خود از پایه گذاران شعر مدرن دینی و خالق شاهکار عاشورایی «خط خون» است، در یادداشتی در باره این مجموعه شعر گفته است:

«سیّدحسن حسینی در مجموعه والا و ارزشمند «گنجشک و جبرئیل»بنایی نو نهاده است که در آن، نه ذرّه‌‏ای ادب توحید خدشه دیده است و نه در توصیف اهل‌بیت به حوزه‌‏های غلوی که در «شمع جمع» فؤاد کرمانی و امثال او به چشم می‌خورد، وارد شده ـ و خدا داناست چه بهانه‏‌ها که به دست دشمنان شیعه‏ می‌‏دهد این غلّوها ـ و نه هیچ از قلّه‏‌های کرامت و حماسه آنان فروتر آمده است.» (سید علی موسوی گرمارودی، مقاله: شاعری در تصرّف شعر، نگاهی به شعرهای آیینی زنده یاد دکتر سیّد حسن حسینی)

بدون شک، شما هم از خواندن سپیدسروده عاشورایی «راز رشید» زنده یاد سیدحسن حسینی که در مجموعه شعر ارجمند «گنجشک و جبرئیل» آمده است، احساس غروری حماسی می‌کنید. واژه به واژه این شعر عاشورایی در جان ما لذتی آمیخته با حماسه و سربلندی می‌ریزد. بیان محکم و فاخر شاعر، مضمون بکر و با طراوت، واژگان نجیب و غیرت‌مند و محتوای برگرفته از آموزه‌های اصیل دینی به این شعرعاشورایی شرافتی می‌بخشد که هر انسانی از خواندن آن – به سهم خود – حظِ معنوی می‌برد.

نکتۀ دیگر این است که شعر تا حدود بسیار زیادی از شخصیت شیعی شاعر آن رمزگشایی می‌کند. در پشت واژگان زلال و آسمانی این شعر، ما سیمای پرصلابت شاعری را به نظاره می‌نشینیم که بر بال کلماتی اهورایی عروج می‌کند و کربلا را از ورای حجاب‌های ظلمانی و نورانی – با چشم دل – به تماشا می‌نشیند. شاعری راست‌قامت و سربلند که شوره‌زار جانش تشنه «لبیک» به ندای «هل ِمن ناصرِ یَنصُرنیْ» سرور و سالار شهیدان کربلاست تا به برکت این لبیک، کویرستان جانش را بهارستان رستگاری کند و فردا «بر آستان جانان» گلبانگ سربلندی سر دهد.

 

در این سرودۀ عاشورایی، واژه‌ها دست روح ما را می‌گیرند و در سماعی حماسی و سرخ به آسمان اشراق می‌برند. نجابت و اصالت واژه‌ها در این شعر به حدی است که ما با هیچ یک از واژگان شعر احساس ناآشنایی و بیگانگی نمی‌کنیم. همۀ واژه‌ها در این مینیاتور عاشورایی، مَحرَمان خلوت انس و مُقربان آستان حضرت کریم‌اند. شرط راهیابی ما نیز به این حلقه، اهلیَت و مَحرمیّت است:

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

واژه‌ها در این شعر – همچون یاران امام حسین(ع) – خود را برای جهادی شگفت آماده کرده‌اند. وارستگی و مناعت طبع را در سیمای این واژه‌های اهورایی به خوبی می‌توان دید. واژه‌ها در این سپید سرودۀ عاشورایی، به سینه‌سرخانی مهاجر می‌مانند که از غربت زمین کوچیده و به بیکرانگی آسمان دل سپرده‌اند. این واژه‌ها از عاشورا نمی‌گویند، بلکه عاشورا را شهود می‌کنند و در بطن حماسۀ عاشورا متولد می‌شوند. اگر چشم بر سیمای این واژه‌ها بدوزی خواهی دید که همچون جنگاورانی بی‌باک و ثابت‌قدم، اذن ورود به میدان می‌طلبند و شهادت را لحظه‌شماری می‌کنند .

اگر «راز رشید» را یکبار دیگر با تأمل و دقت بیشتری بخوانید و به چینش واژگان آن دقت کنید، به خوبی درخواهید یافت که قرابت این شعر با حماسة عاشورا بیش از آن چیزی است که تاکنون تصور می‌کردید. برای مثال چینش واژگان این شعر آن چنان است که هر واژه‌ای به درستی در جای خود قرار گرفته و امکان پس و پیش کردن حتی یک واژة این شعر وجود ندارد. و این درست به آرایش رزمی و صحنه‌آرایی هوشمندانه و هنرمندانة لشکر کوچک امام حسین(ع) در دشت کربلا می‌ماند. گویا شاعر در این شعر، واژه‌ها را آمادۀ جنگیدن و نبردی تن به تن با لشکریان ُکفر کرده که در چینش هندسی آنها چنین دقت قابل تحسینی به کار برده است!

نکتۀ شگفت دیگر این‌که اگر واژگان شعر را بشمارید، رازی دیگر از اسرار سر به مُهر این شعر بر شما آشکار می‌شود. تعداد واژگان به کار رفته در این شعر (با احتساب «واو»های عطف به 74 واژه می‌رسد، یعنی چیزی نزدیک به عدد شهدای کربلا! گویا «سیّد» خود نیز به این راز پی برده بود که در واپسین روزهای عمرش وصیت کرد که این صلۀ آسمانی – مجموعه‌ شعر گنجشک و جبرئیل - را در غربت خاک همنشین او سازند. به هر روی باید گفت که علت تشخص و برجستگی این شعر عاشورایی این است که این شعر از جنس خاک نیست و در آسمان‌ها ریشه دارد. درخشندگی و آیینگی این شعر به حدی است که آن را از دیگر سروده‌های عاشورایی، چندین و چند پله بالاتر می‌نشاند و هم‌ردیف سروده‌هایی همچون دوازده‌بند محتشم کاشانی و «خط خون» گرمارودی قرار می‌دهد. بدون شک مُهر تأیید «روح القدس» بر پیشانی نجیب این شعر خورده که آن را این‌چنین دوست‌داشتنی و ارجمند کرده است.

به عنوان حسن ختام، شما را به بازخوانی فرازی از مقاله قابل تامل محمدکاظم کاظمی در باره مجموعه شعر«گنجشک و جبرئیل» دعوت می کنم:

«گنجشک و جبرئیل‌» از چند جهت‌، یک اثر متمایز و متبارز است‌. نخستین وجه تمایز آن‌، وحدت موضوع است‌، یعنی این کتاب‌، از معدود مجموعه‌ شعرهایی است که به طور کامل به شعرهای مذهبی و غالباً عاشورایی یک شاعر اختصاص دارد. در کنار وحدت موضوع‌، وحدت قالب شعرها هم قابل توجه است‌، چون همه در قالب‌های نوین سروده‌ شده‌اند. اما از این دو مهم‌تر، وحدت ساختار شعرهاست‌، به گونه‌ای که گویی همه کامل‌کننده یک ساختمان واحد هستند. ما پیش از این‌، شعرهای ساختمانی بسیار دیده بودیم که اجزایشان کامل‌کننده همدیگر بودند، ولی این که شعرهای یک کتاب‌، علاوه بر ساختار درونی خویش‌، ارتباطی با یکدیگر داشته‌باشند، به ندرت اتفاق افتاده است‌، و یکی از این موارد نادر، همین کتاب «گنجشک و جبرئیل‌» است‌. زمان سرایش شعرها، قالب‌، محتوا و از این مهم‌تر، هماهنگی شعرها از لحاظ لحن و شیوه تصویرگری‌، همه مؤید این هستند که ما با اثری یکپارچه مواجه هستیم‌. اثر مهم این یکپارچگی‌، حفظ حالت عاطفی خواننده در طول خواندن کتاب است و بدین ترتیب‌، شاعر بهتر می‌تواند او را در این فضا نگه دارد.» (محمدکاظم کاظمی، مقاله: «گنجشک و جبرئیل‌»، حادثه‌ای در شعر عاشورایی‌)

امید آن‌که به برکت این شعر، شاعر شیعی و فرهیختۀ آن نیز در روز جزا صلۀ خود را از دست مبارک حضرتش دریافت کند و مورد شفاعت آن امام هُمام قرار گیرد - ان‌شاءالله.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران