کلامی زنجانی: شعرفروشی حرام نیست امّا پولش بیبرکت است +فیلم
شاعر آیینی کشورمان میگوید کسانی را که شعر بنویسند و پول بگیرند مذمت نمیکند اما شرطکردن برای دریافت پول بهازای شعرسرودن برکت ندارد؛ آن پول حرام نیست امّا برکت ندارد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، بخش اول گفتوگو با حاجولیالله کلامی در روزهای گذشته در خبرگزاری تسنیم منتشر شد. اینک بخش دوم این گفتوگو که درباره آسیبهای عزاداری و خطقرمزهای شعر آیینی است را در ادامه میخوانید:
* برخی از شاعران در قبال شعری که به مداحان میدهند، پول دریافت میکنند. آیا این موضوع به حوزه شعر آئینی آسیب میزند؟
من شاعری که در قبال شعر خود پول بگیرد را نمیشناسم. نه خود کردم و نه شنیدم شاعری در قبال سرودن شعر خود از مداح پول دریافت کرده باشد. ممکن است سروده تقاضایی داشته باشند و یا به شاعر سفارش دهند و در نهایت هدیهای هم به شاعر بدهند امّا این طور نشنیدم. کسانی را که شعر بنویسند و پول بگیرند را مذمت نمیکنم. شرط کردن برای دریافت پول در ازای شعر سرودن و شرط کردن در ازای مداحی کردن برکت ندارد. آن پول حرام نیست امّا برکت ندارد.
روضههای مکشوف، خطقرمزهای شعر آیینی
* یقیناً شعر آیینی همانند حوزههای دیگر شعری خطقرمزهایی دارد که ورود به آن ممنوع است مثل اشعاری که در رثای مخدّرات و بانوان اهلبیت(ع) سروده میشود. برخی از شاعران و مداحان این خطقرمزها را رعایت نمیکنند و مسائل را بسیار صریح در جلسات بیان میکنند. به نظر شما خط قرمزهای شعر آیینی کجاست؟
در واقعه کربلا، انواع مصائب بر سر اهلبیت (ع) آمد. یکی از بزرگان منبری میگفت من خواب دیدم که در جلسه بزرگی حضور داشتم؛ دوست منبریام بر منبر رفته بود. گفتم چه خبر است؟ گفتند روز عاشورا است و دوست شما منبر رفته است. حواست باشد، حضرت علی (ع) اینجا حضور دارد. گفتم کجا هستند؟ گفتند بالا نشستهاند. گفت من کفشهایم را برداشتم و از میان مردم خود را روبروی حضرت امیر(ع) رساندم. روضه اینجا بود که در منبر میگفت جنازه شهدا روی خاک بود، خواستند اسرا را از آنجا به طرف کوفه گذر دهند. این اسرا بلند نمیشدند و هر کسی روی یک جنازهای نشسته بود. امیر قافله دستور داد آنها را جدا کنند تا سوار شوند. یکی دو تا از بچهها مانده بودند. ساربان آمد و به حضرت سکینه(س) گفت: دختر خارجی از جا بلند شو؛ کاروان را لنگ گذاشتهاید. میگفت چشم من به چشم حضرت مولا (ع) بود. دیدم حضرت مولا (ع) سر خود را پایین انداخت. پررویی کردم و گفتم آقا این را در فلان کتاب نوشتهاند، مگر دروغ است؟ حضرت فرمود: حرف درست است امّا چرا حرف دشمن ما را دوست ما بالای منبر تکرار میکند؟ بعد به من فرمود: شما نیز حواستان باشد که در فلان جلسه شما بودم. گفتم آقا جان چه کار کردم؟ فرمود: در روضهای که میخواندید کتک خوردن حضرت زهرا (س) را تشریح میکردید.
یک روضههای مکشوف داریم که در عالمی گفته شده است امّا بیرون نباید بیاید. «مرحوم حسینی سعدی زمان» یک شعر برای غارت پیراهن نوشت و زیر آن نوشت هر ذاکری این شعر را جایی بخواند و بداند حق آن ادا نمیشود، لعن قاتلان سیدالشهداء (ع) بر او باد.
وقتی شاعر و ذاکر، حضور اهلبیت (ع) را در مجلس احساس کند، هرگز اینها را به زبان نمیآورد بلکه در پرده و با اشاره و با رعایت ادبیات و ادب بیان میکند.
من شعری دارم؛ « ِدمَ زینب(س)، باش آچیخدی، اورَک آهیلَ دولار/ باخما بیر عِدّه یازیپلار، مَگر اوردایدیلار». این است که وقتی میگوید «رئوسناالمکشوفه» ما قیاس به نفس میکنیم، خانواده خودمان را با اهلبیت (ع) مقایسه میکنیم. الان پوشش اعراب را ببینید. زیر مقنعه یک دستمال مانندی (برقع) دارند. بعدش مقنعه و بعد چادر است. پوشش اعراب فرق میکند. همان چادر که از سر به روی دوش افتاد، عرب میگوید رئوسناالمکشوفه.
اینها را باید رعایت کنیم. برخی جاها چیزهایی نوشته شده است که باید با احتیاط وارد شویم. حضرت آقا میفرمایند مداحان جوان حرفهای مداحان پیشکسوت را بازگو نکنند. آنها تجربه دارند که چه میگویند و شما تجربه ندارید. میگویید و مجلس شما اُفت میکند. خود شما دلسرد میشوید. فقط شعر را بخوانید و حتماً با نسخه و درست بخوانید.
آقای کریمی مراغهای میگوید: «نوحهخوانسان، سوزی اون بیتَ اوخی، دفتردن اوخی» یعنی 10 بیت شعر بخوانید امّا سالم و درست بخوانید نه اینکه صد بیت بخوانید و غلط باشد.
* شعری از شما به ذهن من رسید که سال گذشته از شما شنیده بودم. «محبت اهل عرفان که ما را / بنازم عشق، انسان کرد ما را / میان حق و باطل مانده بودیم / حسین(ع) آمد، مسلمان کرد ما را». چه سرّی در عزای امام حسین (ع) است که همه را دور هم جمع میکند؟ این تفکر از کجا نشات گرفته است؟
پیامبراعظم(ص) با سیدالشهداء (ع) بِده بستانی دارند. در جایی میفرماید: «إنّ لِقَتلِ الحُسینِ حَرارَةً فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لاتَبرُدُ اَبَداً». در جایی هم میفرمایند: (حسین از نظر فیزیکی توسط دخترم از من زاده شده است و دین من از او و توسط انقلابش زاده میشود).
سیدالشهداء(ع) اینها را نگه میدارد و جواب میدهد. میگوید: اگر دین جدّم باقی نمیماند مگر با قتل من، من چنین میکنم. «ان کان دین محمّد لم یستقم إلّا بقتلی یا سیوف خذینی». اینها را بیادبانه تعبیر کردم که سیدالشهداء(ع) کاری کرده است که حرفهای پیامبر(ص) گُل کند. " حسین منی و اَنا من حسین" را همه میفهمند. حضرت ولیعصر(عج) وقتی شرفیاب میشوند میگویند: «من پسر حسینم». پیامبر(ص) قدم را محکم گذاشت.
قیام سیدالشهدا(ع) و حتی رشادتهای زینب کبری(س) که بزرگان میگویند حرکت زینبکبری(س) علت مبقیه قیام سیدالشهدا(ع) است، در ادامه رسالت نبوی(ص) است. این راهی که امروز زائران ما در ایام اربعین میروند را زینب کبری (س) شناسایی کرده است و صحیح است که بگوییم، راه اربعین را زینب کبری(س) باز کرده است. "زینب(س) به حضور شاه برمیگردد/ با ناله و سوز و آه برمیگردد / ای شمع بسوز، راه را روشن کن / پروانهی قتلگاه برمیگردد". اینها پروانههای قتلگاه هستند که زینب کبری (س) شناسایی کرده است. آخر این خط هم که چهاردهمین معصوم میآید، میگوید: «من پسر حسینم»؛ یعنی من چکیده اسلامی هستم که حسین آن را زنده کرد.
* شعرهایی که خواندید بیشتر با اشک و ناله همراه است. گویا اشعار آیینی و خصوصاً اشعاری که در رثای اهلبیت(ع) است با گریه عجین شده است.
امام سجاد (ع) در خفقان زندگی کرد و با دعا پیام خود را ابلاغ کرد و امام باقر (ع) بذر گریه را نهاد. ایشان وصیت کرد که در منا 10 سال گریه کنید. گریه، خود آداب دارد. امام صادق (ع) فرمودند: «منبکیاواَبکیاو تباکی علیالحسین(ع)وجبتلهالجنّه». نفرمودند برای پدرم گریه کنید بلکه گفتند برای حسین(ع) گریه کنید. این گریه خود آداب دارد. مقدماتش، قرآن و حدیث کساء و زیارت عاشورا است که دلها به احادیث آشنا شود و بعد اشک و سینهزنی میتواند اثرگذار باشد.
متولیان هیات، جوانان را دریابند
* هیات و عزاداری سیدالشهدا بستری است برای رشد و تعالی فرهنگ شیعه و دشمن از این جریان هراس دارد و از هر حربهای برای اختلافافکنی و ایجاد شکاف بین هیاتهای عزاداری دریغ نمیکند. به عقیده شما، بهترین روش برای مقابله با دشمنان در این زمینه چیست و چگونه میشود از گزند فتنه دشمنان در امان بود؟
هیات اگر دارای نظمو برنامه باشد، هم استقبال از آن زیاد میشود و هم در مواجه با شبههها و انحرافات مقاومت میکند و هیچگاه پایههایش فرو نمیریزد. متولیان هیات باید جوانان را دریابند. مخصوصاً جوانهای زیر 10 سال و 20 سال را در آغوش بگیرند.
اخیراً در هیات خودمان کاری کردیم که به کودکان 4 و 5 ساله حرمت بیشتری قائل شوند. مثلاً وقتی شیرینی و شکلات در شب عید پخش میکنیم، من خودم به استقبال آنها میروم تا این احترام در خاطرشان بماند. برای آنهایی که خردسال هستند، اتاق مهدکودک و مربی خانم داریم. آنجا خوراکی و دفتر نقاشی و اسباببازی و وسایل سرگرمی بچهها را مهیا کردهایم.گاهی نیز صدای قرآن و صدای عزاداری را هم میشنوند. بسیاری از دوستان میگویند فرزندانمان به ما اصرار میکنند که به هیات برویم. اگر این بچهها را تشویق کنیم چون پاک و زلال هستند، مسیر را پیدا خواهند کرد. هیات بدون حضور خواهران و بدون حضور کودکان نقص دارد.
برای این میگویم باید بانوان نیز در جلسات روضه حضور داشته باشند چون در زندگی مشترک آنها تاثیر مستقیم میگذارد. جوانی که تازه ازدواج کرده و میخواهد به این زندگی استحکام دهد؛ در اول زندگی به خانم خودش میگوید تو به خانه پدرت برو تا من به هیات بروم. معلوم است که در طول زمان، اختلاف ایجاد میشود. اولاً در انتخاب همسر دقت کنید؛ همکُفو و همافق خود را پیدا کنید و بعد با هم به هیات بروید. در هیات حاج منصور، آقا و خانم با همدیگر نشستهاند، چای هم میخورند، دعا هم میخوانند، روضه هم گوش میدهند و عزاداری میکنند. اگر این طور باشد که من در خانه بمانم و همسرم به جلسه برود، مشخص است که اسباب دلسردی فراهم میشود.
من خیلی مواقع، کودکان را بغل میکنم و به آنها بلندگو میدهم تا یا حسین(ع) بگویند. بچه از این رفتارها ذوق میکند و قطعاً در رفتار او تاثیر میگذارد. این رفتارها فرزندان را جذب میکند.
در اردبیل دیدم پیرمرد 90 سالهای در کنار پسر بچهای تقریباً 9 ساله ایستاده بود. من برای این شعر گفتم. گفتم «سینه وروری گوردوم، ایکی عاشق نالان/ سِنَّن متفاوت بیری دوقوز، بیری دوقسان ؛ دو تا سینهزن را دیدم که هر دو عاشق و نالان بودند، سن هر یک متفاوت بود، یکی 9 ساله و دیگری 90 ساله بود». اگر بچهای محبّت ببیند هرگز از این جریان، پا پس نمیگذارد. احترام به بچه کارگشا است؛ هم محبت به خانواده میآورد، هم موجب استحکام هیات در مقابل شبهات و دشمنان میشود.
بر این خاندان هر که منصوب شد اگر بد بود، عاقبت خوب شد
توصیه میکنم از برخی از اتفاقات هم خسته و درمانده نشویم چون این دستگاه، دستگاه مقدسی است؛ به قول آقای انسانی «بر این خاندان هر که منسوب شد اگر بد بود، عاقبت خوب شد». کسی اینجا بد نمیشود. نگران آنها نباشیم که فلان شعر خوانده شد و عَلَم سیدالشهدا(ع) پایین آمد. اگر من اسلام را با شما بشناسم و شما شعر را با من بشناسید یعنی هر دو ضعف داریم. مقام عالیه سیدالشهداء(ع) طوری است که هزاران منحرف آمدهاند و اصلاح شدند. هزاران اصلاحشده نیز عاقبتِ کارِ آنها لنگیده است. شرط، آخر کار است. شمر از اسرائیل نیامده بود؛ از کنار سفره علی (ع) آمده بود. چطور امکان دارد ما به عاقبت او دچار نشویم؟ باید دعا کنیم عاقبت ما ختم به خیر شود. یک شبِ، حر حسینی شد و به مقامی رسید که معصوم به او سلام میدهد. خیلی قضاوت نکنیم و مراقب جوانان باشیم و اهانت نکنیم، آنها درست میشوند. اگر احساس میکنیم یکی تند میرود، بدانیم که دستگاه سیدالشهداء(ع) او را مهار میکند. با یک اتفاق و با یک استکان چای و با یک سلام پیرغلام، آن جوان متحوّل میشود.
گفتوگو : میلاد مرجانی
انتهای پیام/