امام حسین(ع) با کدام انگیزه قیام کرد؟

امام حسین(ع) با کدام انگیزه قیام کرد؟

رهبر معظم انقلاب سیرۀ مبارزاتی حسنین(ع) را در امتداد سیرۀ سیاسی پیامبر اعظم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) می‌دانند.

به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، کتاب «دو امام مجاهد» حاصل تدوین شش گفتار از آیت‌الله خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) است که در سال‌های قبل از انقلاب ایراد شده است. خصوصیت مشترک این گفتارها این است که با یک رویکرد خاص به تحلیل مبارزات سیاسیِ امام مجتبی و اباعبدالله علیهماالسّلام پرداخته است. ایشان در این رویکرد، سیرۀ مبارزاتی حسنین علیهماالسّلام را در امتداد سیرۀ سیاسی پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) می‌دانند. آنچه در ادامه می‌آید، گزارشی از گفتار پایانی این کتاب است.

دیدگاه‌های مختلف درباب انگیزۀ اصلی اباعبدالله(ع) از قیام

«اینکه حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام در آن برهۀ زمانی به آن کیفیت از مدینه خارج شد و به مکه و سپس به سرزمین کربلا آمد و با آن وضع فجیع به شهادت رسید، انگیزه‌اش از این حرکت چه بود؟» این پرسش، مسئله‌ی اصلی گفتار ششم کتاب دو امام مجاهد است که آیت‌الله خامنه‌ای پس از طرح و نقد سه دیدگاهی که در پاسخ این پرسش مطرح شده، به طرح و بسط دیدگاه موردنظر خویش می‌پردازد:

  1. صفت روانیِ «غیرت» عامل نپذیرفتن ننگ یزید توسط امام حسین(ع)

بسیار گفته می‌شود که حسین‌بن‌علی(ع) اساساً یک مرد غیوری بود و غیرت اسلامی او اجازه نمی‌داد که ننگ حکومت یزید را تحمّل کند و زیر بار ظلم و استبداد برود. و برای اینکه بتواند این مسئله را اثبات نمایند، داستان‌ها و حکایت‌هایی را هم نقل می‌کنند که دون شأن اباعبدالله علیه‌السّلام است. اما این تحلیل چند اشکال دارد:

اولاً گرچه غیرت خودش به‌عنوان یک وصف انسانی ممدوح است، اما چنین چیزی اساساً هنر ویژه‌ای برای آن امام بزرگ نیست و اگر بخواهیم شخصیت ایشان را در این سطح تحلیل کنیم، دچار کوته‌نظری در معرفت امام شده‌ایم. ثانیاً انسان‌های بسیار دیگری هم در تاریخ بوده‌اند که شبیه چنین سخنی را راجع به آن‌ها هم می‌توان گفت؛ پس چرا آن اشخاص در حد اباعبدالله علیه‌السّلام در تاریخ برجسته و جاودانه نشدند؟! پس معلوم است که به اوصاف روانی ایشان ارتباطی ندارد. ثالثاً این سخن بدین‌معناست که حرکت و قیام اباعبدالله علیه‌السّلام دیگر قیامِ آموزنده‌ای نخواهد بود و حاوی هیچ‌گونه درسی نیست. چرا که ممکن است کسی به‌لحاظ روانی از آن سطحِ از غیرت برخوردار نباشد. بنابراین این حرکت برای تمام تاریخ درس و الگو نخواهد بود.

  1. عشق امام حسین(ع) به خدا و فداشدن در راه او

گاهی هم مسئله از منظر عرفانی مطرح می‌شود و حول مباحث عشق و جان‌بازی برای معشوق و تمثیل شمع و پروانه و... مطرح می‌گردد. ایشان توضیح می‌دهد که البته «بنده منکر این‌گونه مسائل رقیق روحی نمی‌خواهم بشوم؛ در یک تحلیل خیلی عالمانۀ دقیقی شاید آخرِ کار به یک صورتی مطلب به اینجا برسد؛ اما در آن حدّی که مردم می‌فهمند و گویندگان می‌گویند، سخن کاملاً درستی نیست.» زیرا این مطلب (در این سطح ظاهری) را از هیچ‌یک از سخنان اباعبدالله علیه‌السّلام نمی‌توان استنباط کرد. بلکه مسئله، مسئله‌ی یک مسئولیّت است، یک وظیفه، یک کشش و جذبۀ فکری و اندیشه‌ای و ایدئولوژیک و یک رسالت است که فقط از عهدۀ ایشان برمی‌آید. علاوه‌براینکه همچون قبلی، در این صورت هم دیگر به من و شما ربطی نخواهد داشت و مختص آن حضرت خواهد بود.

  1. دستور خصوصی پروردگار به امام حسین(ع) برای قیام

تحلیل دیگر اینست که از طرف پروردگار صحیفۀ مخصوصی به نام ایشان نوشته شده است که وقتی ایشان به مقام امامت رسید و آن صحیفه را گشود، چنین دستور خاصی به ایشان داده شده بود. البته روایاتی به این مضمون هست و منکر آن‌ها هم نمی‌توان شد. اما مسئله اینست که چرا باید این روایات عمیقی که به ما رسیده است را با فهم عامیانه برداشت کنیم؟ بله چنین صحیفه‌ای هست، اما چرا این صحیفه قرآن نباشد؟ چرا سخن و سنّت پیامبراعظم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) نباشد؟ چه اشکالی دارد که آیۀ قرآن یا سنت و سخن پیامبر را به صحیفه تعبیر کرده باشند؟ هیچ لزومی ندارد که ما جمود کنیم، یک صفحۀ کاغذ را در نظر بیاوریم که مثلاً با یک مُهری درِ پاکتش بسته است و این را باید یک امام باز کند و بخواند و مو به مو عمل کند! نکتۀ دیگر اینست که صحیفۀ مخصوص اگر باشد، مال امام حسین(ع) است؛ به من و تو چه؟! دیگر حاوی درس و معرفتی برای ما به‌عنوان شیعیان نخواهد بود!

  1. تجدید حیات انقلاب اسلامی؛ هدف اصلی قیام حسینی

آیت‌الله خامنه‌ای پس از نفی سه دیدگاه فوق، دیدگاه خود را در این زمینه بیان می‌کند. این دیدگاه همان رویکردی است که در گفتارهای پیشینِ این کتاب به تفصیل دربارۀ آن‌ها سخن گفته‌ شده است و ایشان بخش عمدۀ این گفتار را به تفصیل این موضوع اختصاص داده است. خلاصۀ سخن اینکه:

یک اصل مهم در انقلاب اسلامیِ پیامبر اعظم(ص) وجود داشت که هر انقلابی باید چنین اصلی را داشته باشد و در غیر این‌صورت، انقلاب کاملی نخواهد بود. آن اصل عبارت است از «اصل تجدید انقلاب» که هرگاه جامعۀ اسلامی به قهقرا گرایید و از صراط مستقیم منحرف شد، این اصل به دادِ اسلام و جامعۀ اسلامی برسد. اباعبدالله علیه‌السّلام اولین و تنها کسی بود که توانست یک نمودارِ عینی از این اصل مهم را در خارج محقق نماید. این مهم‌ترین مَظهر و عمیق‌ترین سطحِ امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر است که کراراً و مؤکداً در کلمات اباعبدالله علیه‌السّلام تکرار شده است.

آیت‌الله خامنه‌ای با تشریح فضای جامعۀ اسلامیِ زمانۀ امام حسین علیه‌السّلام، توضیح می‌دهد که این جامعه از جهات گوناگون کاملاً به قهقرا رفته و تبدیل به یک جامعۀ جاهلی شده بود. «جامعۀ زمان حسین‌بن‌علی(ع) یک جامعۀ شرک‌آلودِ محض است. شرک لزومی ندارد که به صورت بُت‌های چوبی و سنگی و فلزی درآید و بر یک نقطه‌ای آویزان باشد» ایشان با استنباط‌های عمیق و بدیعی که از بیانات اهل‌بیت علیهم‌السّلام دربارۀ حکومت بنی‌امیه و جامعه اسلامیِ آن زمان دارد، این مطلب را توضیح می‌دهد.

ثمرات علمی و عملیِ این تحلیل

یکی از ثمرات این تحلیل که کاملاً مستند به سخنان خود اباعبدالله و دیگر امامان علیهم‌السّلام می‌باشد، اینست که «اگر چانچه قضیۀ کربلا را این‌جور تحلیل کنیم، مطلقاً به تناقض در گفتار حسین‌بن‌علی(ع) برخورد نمی‌کنیم.» چه‌بسیار محققانی که در کلمات امام حسین دوگانگی‌های ظاهری را مشاهده می‌کنند و توان فهمی جامع از آن‌ها ندارند. اما با این تحلیل دیگر اساساً چنین اشکالاتی مطرح نمی‌شود که نیاز به حل داشته باشد.

نکتۀ بعد اینست که از این تحلیل فهمیده می‌شود رسالت حسین‌ علیه‌السّلام اینست که مردم بفهمند هرگاه اوضاع این‌جوری شد، باید چنین عمل کرد؛ و لذا ماجرای کربلا برای همیشۀ تاریخ برای بشریت ماندگار شد. بنابراین اباعبدالله علیه‌السّلام به یکی از واجبات الهی و اصول اسلامی عمل کرده و در جامعه پیاده کرد، پای این حرفِ اسلام، امضای عمل را گذاشت و به همۀ تاریخ فهماند که در چنین اوضاعی باید این‌ کار را انجام داد.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران