‌قصه تنهایی "حاج حسین خسروخاور"؛ دیدار امام خامنه‌ای تنها مرهم ۳۵ سال خانه‌نشینی جانباز میبدی+فیلم


‌قصه تنهایی "حاج حسین خسروخاور"؛ دیدار امام خامنه‌ای تنها مرهم 35 سال خانه‌نشینی جانباز میبدی+فیلم

تنها مرهم حاج حسین خسروخاور که به‌دلیل نداشتن اجزای صورت ۳۵ سال خانه‌نشین است تحقق یک آرزوست و آن دیدار امام و ولی‌امرش است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از یزد، استان یزد در طول سال‌های انقلاب به‌ویژه در دوران هشت سال دفاع مقدس هزاران شهید و جانباز برای پاسداری از ارزش‌های ایران اسلامی تقدیم کرده و این شهدا و ایثارگران به‌مانند دیگر نقاط ایران عزیزمان، سندهای افتخار دارالعباده هستند.

جانبازانی که یکی از ناحیه دست و دیگری از ناحیه پا جانباز هستند و برخی به‌دلیل قطع نخاعی بودن سال‌های سال است که روی ویلچر و تخت هستند و انتظار شهادت می‌کشند، انتظاری که با دردها و سختی‌های فراوانی همراه است.

در این بین اما کمتر جانبازی را می‌توان پیدا کرد که صورت زیبای خود را در راه دفاع از انقلاب تقدیم کرده باشد و الآن بدون داشتن اجزای صورت در حال زندگی باشد، این نوع جانبازی بسیار نادر است که نمونه آن "بابا رجب" جانباز مشهدی بود.

جانبازانی که علاوه بر دردهایی که می‌‌کشند، مجبورند سال‌های سال در خانه زندگی کنند و تنها ‌در مواقع ضرورت از خانه خارج شوند تا کسی چهره آن‌ها را نبیند و کودکان از آن‌ها نترسند.

جانبازانی که خانه‌‌نشینی را ترجیح می‌دهند به اینکه شخصی به‌دلیل دیدن صورتشان رنجیده شود و هم اینکه برای آن‌ها خانه‌نشینی بهتر است از مسخره‌شدن توسط برخی کودکان و نوجوانانی که نمی‌دانند این چهره در چه راهی و برای چه منظور به این حالت در آمده است.

"حاج حسین خسروخاور" هم یکی دیگر از جانبازانی است که از ناحیه صورت دچار جانبازی شده و اجزای صورتش را از فک و بینی و چشم از دست داده و 35 سال است که در خانه خود واقع در شهر میبد یزد خانه‌نشین شده است.

زبانش به‌شکر می‌چرخد

35 سالی که زندگی برای حسین خسروخاور با درد و سختی می‌گذرد اما هیچ زمانی از این دردها و رنج‌ها گلایه نکرده و همچنان شکرگزار خداوند است که افتخار جانبازی را نصیب وی کرد.

در طول سه سال گذشته مصاحبه‌هایی با این جانباز دوران هشت سال دفاع مقدس انجام شد و وی از سختی‌هایش گفت، سختی‌هایی که درد و عمل‌های جراحی متعدد بر صورتش تنها بخش کوچکی از آنها بود و حاج حسین گفت از اینکه صورتش سبب ناراحتی دیگری شود بسیار ناراحت می‌شود به همین دلیل و برای جلوگیری از ناراحتی مردم سعی می‌کند هیچ زمانی از خانه بیرون نرود.

برای اینکه بتوانیم بهتر و بیشتر با وضعیت این جانباز سرافراز آشنا شویم، به منزل وی در میبد رفتیم و با وی به گفت‌و‌گو نشستیم، گفت‌و‌گویی که سه ساعت طول کشید و مطالب مختلفی مطرح شد.

حاج حسین از اعزام به جبهه و عملیاتی که در آن به درجه رفیع جانبازی نائل آمده بود گفت، عملیاتی که در 35سالگی‌اش انجام شد و الآن هم سی و پنجمین سالی است که در جانبازی به‌سر می‌برد. وی در 24 بهمن 1362 و از سوی تیپ الغدیر یزد به جبهه اعزام شد و پس از حضور در خط مقدم جبهه، بر اثر موج و ترکش‌های انفجار دچار مصدومیت شدید شد.

ماجرای خواب حاج حسین

به‌دلیل سنگین بودن آتش حملات دشمن، از زمان مجروح شدن حاج حسین خسروخاور تا رسیدن نیروهای کمکی حدود 20 دقیقه طول می‌کشد و پس از اینکه افراد به بالای سر وی می‌رسند همه گمان می‌کنند او شهید شده ولی خودش به نیروهای امدادی گفت زنده است و شهید نمی‌شود.

خسروخاور یک خواب را دلیل این ماجرا می‌داند، خوابی که وی قبل از عملیات دیده بود و در آن یک درخت سیب زیبا و پربرگ‌وباری را دید که زیبایی خاصی داشت ولی همین درخت به یک درخت بدون شاخه و برگ تبدیل شده بود که زیبایی‌اش را از دست داده بود.

درست در همان زمان فرزند خسروخاور هم در بستر بیماری بود و وی نمی‌دانست که این خواب چه تعبیری می‌تواند داشته باشد ولی با مجروح شدنش در جنگ، تعبیر خوابش را به‌خوبی متوجه شد و پس از عملیات، وی زیبایی صورتش را برای همیشه از دست داد.

حاج حسین برای بهبود پیدا کردن اجزای صورتش بیش از 25 عمل جراحی بر صورتش انجام داد و پزشکان مختلفی اقدام به جراحی صورت وی کردند که بسیاری از این اعمال جراحی نه‌تنها سبب بهبود وضعیت صورت وی نشد بلکه مشکلاتش را هم بیشتر کرد و دوباره عمل جراحی برای رفع این مشکلات انجام می‌دادند.

وی تا سال‌های ابتدایی مجروحیتش عمل‌های جراحی زیادی در داخل کشور و یک عمل جراحی در خارج کشور انجام داد ولی به‌دلیل نتیجه‌بخش نبودن این اعمال جراحی، وی دیگر هیچ عمل جراحی‌ای به‌روی صورتش انجام نداد و صورت وی به همین صورت باقی ماند.

چشمانی که دیگر سو نداشت

الآن و پس از گذشت بیش از 35 سال از جانبازی حاج حسین خسروخاور، وی در صورتش اجزای مهمی همچون بینی و فک بالایی را ندارد و از طرف دیگر هر دو چشمان وی هم به‌صورت کامل و در همان زمان مجروحیت بینایی خود را از دست دادند تا حاج حسین این روایت، برای همیشه از نعمت دیدن هم محروم بماند.

چشمانی که نقش مهمی در مأموریت‌های وی در جبهه ایفا می‌کردند و وی به‌عنوان تک‌تیرانداز با دقت بالایی که در چشمانش بود به نبرد با دشمنان می‌پرداخت الآن سال‌های سال است که توانایی دیدن کورسوی نوری را هم ندارند چه رسد به اینکه بخواهند وی را در زندگی یاری کنند، اما او باز هم به رضای خدا راضی است.

دردهای حاج حسین در طول سال‌های جانبازی سبب شده که وی بارها آرزوی شهادت را از خداوند داشته باشد و اما همچنان زبان شکر بر دهان می‌چرخانید و مدام نام خدا و اهل‌بیت‌(ع) بر لب‌ها داشت.

 وی از دردها و رنج هایی که کشیده کمتر ناراحت بود تا اینکه امروز می‌شنود که بین جوانان افرادی خلاف فرمان ولی امر مسلمین حضرت امام خامنه‌ای (مد ظله العالی) حرکت می‌کنند؛ او نافرمانی از ولی فقیه توسط برخی افراد را یکی از بزرگترین ناراحتی‌هایش می‌داند.

قصه تنهایی حاج حسین

خسروخاور سال‌هاست که خانه‌نشین است، او علت این خانه‌نشینی را وضعیت صورتش می‌داند اما نه به این دلیل که خود نخواهد در جامعه حضور داشته باشد بلکه به‌دلیل اینکه کودکان و برخی افراد به‌ویژه از بین زنان با دیدن صورت وی وحشت می‌کنند و ناراحت می‌شوند از خانه خارج نمی‌شود، او نمی‌خواهد دلیل ناراحتی دیگران باشد.

نماز اول‌وقت را همیشه مورد توجه قرار می‌دهد و با شنیدن صدای اذان دست به وضو می‌شود و با پهن کردن جانماز اقدام به اقامه نماز در منزل خود می‌کند، حاج حسین با وجودی که خانه‌اش در نزدیکی مسجد است کمتر به مسجد می‌رود و از فیض نماز جماعت هم محروم می‌شود اما این محرومیت را ترجیح می‌دهد به اینکه کسی به‌دلیل ظاهر او ناراحت شود.

این روزهای قصه زندگی خسروخاور با تنهایی و تنهایی و تنهایی عجین است و حاج حسین همیشه در خانه خود می‌ماند و تنها هم‌صحبت وی همسرش و فرزندانش هستند.

وقتی نفس‌کشیدن هم سخت می‌شود

حاج حسین حتی در نفس کشیدن هم با مشکل مواجه است و با توجه به اینکه بینی خود را به‌صورت کامل از دست داده، همیشه باید از دهان نفس بکشد و این موضوع به‌ویژه آن زمانی سخت می‌شود که وی می‌خواهد غذا بخورد و هنگام غذا خوردن امکان نفس کشیدن را از دست می‌دهد.

سختی غذاخوردنش به نفس کشیدن ختم نمی‌شود، حاج حسین از وجود فک بالایی در صورتش هم محروم است و به همین دلیل امکان جویدن غذا را ندارد و مجبور است همیشه یا از غذاهایی مثل سوپ بخورد و یا اینکه دیگر غذاهایی مثل برنج را بدون جویدن قورت دهد.

غذاخوردنش اما هنوز با این سختی‌ها انجام نمی‌شود، او به هیچ عنوان نمی‌تواند غذا را نشسته بخورد، حاج حسین برای خوردن غذا باید حتماً بخوابد و غذا را در دهانش بگذارند وگرنه امکان خوردن غذا پیدا نمی‌کند.

اصرار رسانه‌ها برای بیان سختی‌ها

اینها همه بخشی از سختی‌هایی است که او در برای دفاع از خاک کشورش متحمل شده و هیچ اعتراضی هم نمی‌کند و اگر نبود اصرارهای ما و دیگر خبرنگاران قطعاً او هیچ زمانی دم از سختی‌هایش نمی‌زد کما اینکه تاکنون درخواستی هم از مسئولان نکرده و نمی‌کند.

حاجی این روایت، آرام در خانه خود می‌نشیند و در فکر فرو می‌رود، به چه فکر می‌کند را فقط خودش و خدای خودش می‌دانند اما هرچه که هست مملو از صداقت و پاکی است.

با اصراری که داشتیم، خواسته خودش را از مردم و مسئولان گفت، او خواست که مسئولان برای دفاع از ایران و انقلاب گوش به فرمان ولی فقیه باشند و با اجرای فرامین رهبر معظم انقلاب در مسیر رشد و توسعه کشور حرکت کنند.

خوب باشید

"خوب باشید"؛ این تنها جمله‌ای بود که حاج حسین خطاب به تمام مردم ایران گفت، او خواست اگر کارگر هستیم یا نجار، نانوا هستیم یا مهندس، دکتر هستیم یا مدیر، خبرنگار هستیم یا نقاش، خیاط هستیم یا بنا و هرچه که هستیم فقط خوب باشیم و وظیفه خود را به‌درستی انجام دهیم.

خسروخاور گفت اگر هر کسی در ایران وظیفه‌اش را به‌درستی انجام دهد، همه چیز سر جایش قرار می‌گیرد، تولیدمان درست می‌شود و دیگر تهدیدات جنایتکاران مستکبر آمریکایی در مسائل اقتصادی بر ایران تأثیر نمی‌گذارد.

او زیبایی صورتش را برای اقتدار ایران عزیز تقدیم کرد و سال‌ها خانه‌نشین شد که ایرانی به ایرانی افتخار کند اما امروز از مردم گلایه دارد که چرا ایرانی کالای ایرانی نمی‌خرند و چرا به‌جای تقویت اشتغال داخلی با خرید کالاهای خارجی به اقتصاد بیگانگان کمک می‌کنند.

حاج حسین امروز خانه‌نشین است که ایرانی بهترین‌ها را داشته باشد، او از تولید کنندگان هم گلایه کرد که چرا برای سود بیشتر اجناس ایرانی را بدنام می‌کنند، او خواست که خوب باشیم.

باریست بر دلم که مرا هیچ بار نیست ــ ای شاه بار ده که یکی بارم آرزوست

حاج حسین هیچ چیز برای خود و زندگی‌اش نمی‌خواست و پیش از این هم به خبرنگاران گفته بود که تنها یک آرزو در دل او هست که مشتاق آن است، آرزویی که تحققش مرهمی بر سال‌ها سختی و درد و خانه‌نشینی است، حاج حسین دیدار رهبرش را خواست.

دیدار امام خامنه‌ای (مد ظله العالی) بزرگترین آرزویی است که در دل حاج حسین است، او در دیدار چند روز قبل رهبر معظم انقلاب با اقشار مردم حضور داشت، دیداری که پیش از این نیز در سال 86 و در جریان سفر پرخیر و برکت ولی امر مسلمین رهبر معظم انقلاب به استان یزد در ورزشگاه شاهدیه رخ داد و او کنار جمع چند هزار نفری حاضر بود و سخنان رهبر معظم انقلاب را می‌شنوید.

خسروخاور این جلسه را یکی از بهترین زمان‌های زندگی‌اش می‌داند و قطعاً نشست چند روز قبل هم برای حاج حسین ارزش بسیار زیادی داشت اما او چشمی در صورتش نداشت که بخواهد از فاصله دور نظاره‌گر سیمای نورانی امامش باشد و خواست و آرزوی جانبازی که 35 سال خانه‌نشین بوده این است که یک بار بتواند در فاصله نزدیک به حضور رهبر معظم انقلاب برسد.

روایت آرزوی حاج حسین روایت عاشق و معشوقی است و او تنها می‌خواهد با چشم دل رهبر انقلاب را از نزدیک ببیند، دیداری که به‌گفته خودش هیچ در آن نخواهد گفت و اگر هم بگوید تنها طلب و دعای فرج امام زمان(عج) است؛ حاج حسین شاید نبیند و نخواهد چیزی بگوید اما تنها یک آرزو دارد و آن هم تحقق این دیدار است.

خسروخاور ,

گزارش از فرشاد براتی کهریزسنگی

انتهای پیام/ش*

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon