حملات اتمی آمریکا به ژاپن؛ مرگ ۲۰۰ هزار انسان و تولد ژانر جدید ادبی در دو کشور
پس از حملات آمریکا به هیروشیما و ناکازاکی و به دلیل عمق حادثه، ژانر جدیدی از ادبیات در ژاپن و برخی از کشورها شکل گرفت که بر این حادثه متمرکز است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، ساعت حدود 8 صبح است، ششم اوت 1945. یک بمب اورانیوم در 600 کیلومتری شهر هیروشیما فرود میآید، همزمان با آن ژاپن فرو میریزد و این آغازی است بر یک رنج جهانی.
حمله اتمی آمریکا به هیروشیما و سه روز پس از آن، اصابت بمب هستهای به ناکازاکی، منجر به 210 هزار کشته شد. این تمام ماجرا نبود، سالها بعد افرادی که از این حملات جان سالم به در بردند یا گرفتار سرطان شدند یا صاحب فرزندانی که با نقص عضو و عقب ماندگیهای ذهنی قدم بر جهان گذاشتند. انفجارهای هیروشیما و ناکازاکی به صورتی طراحی شد که در عرض چند دقیقه بتواند تمام ساختمانها را تخریب کند و باعث کشتار شود. با وجود آنکه بیش از 70 سال از این حملات میگذرد، مردم جهان بیشتر به این باور میرسند که این حادثه پایان ماجرا نبود.
پس از حملات آمریکا و به دلیل عمق حادثه، ژانر جدیدی از ادبیات در ژاپن و برخی از کشورها شکل گرفت که بر این حادثه متمرکز است. در ادبیات ژاپن چهار گروه در این ژانر فعالیت میکنند؛ نخست آثار کسانی که مستقیماً شاهد این ماجرا بوده و آن را درک کردند؛ دیگر آثار کسانی که به دردها و رنجهای کودکانی میپردازد که زندگی آنها متأثر از این حادثه بود و سالها با تأثیرات منفی این حملات دست و پنجه نرم کردند؛ سوم آثار کسانی است که خود شاهد ماجرا نبودهاند اما تلاش کردند تا با استفاده از شاهدان و منابع دست اول به بازروایی این ماجرا بپردازند؛ و در نهایت آثار آن دسته از نویسندگانی که از این حادثه به عنوان فضا و تم اصلی رمانهای خود استفاده کردند.
یکی از بهترین آثاری که در این رابطه نوشته شده، «باران سیاه» اثر ماسوُجی ایبوُسه است که بر اساس مستندات تاریخی دوران بمباران شیمیایی هیروشیما نوشته شده است. بیماریهای ناشی از تشعشات بمباران اتمی و دلهره مردم، از دغدغه اصلی ماسوُجی ایبوُسه، نویسنده داستانهای مدرن ژاپنی است. این رمان نخستین بار در سال 1965 به صورت سریالی در یکی از مجلات ژاپن به چاپ رسید و پس از آن، به دیگر زبانها همانند فارسی ترجمه شد.
در بخشی از این کتاب آمده است: «بعد از بمباران اتمی هیروشیما، خواستی مشترک نه فقط در ژاپن که در تمام جهان شکل گرفت و آن اینکه نباید یکبار دیگر چنین فاجعهای در هیچ کجای جهان رخ دهد. کِنزابوُرو اوئه این خواست را چونان نیایش شخصیت اصلی باران سیاه دیده و در همان سخنرانی گفته است: باران سیاه، واقعا از لحاظ ادبی ممتاز است اما سوای ادبیات، بیانکننده نیایش ژاپنیهاست. با اینهمه، این نیایش مختصِ ژاپنیها نیست بلکه دعایی است که در تمام جهان مفهومی یکسان دارد...».
نویسندگان ژاپنی همچون کوبو آبه، یوکو اوتا، تاماکی هارا که خود از بازماندگان این حملات بود و بعدها به یکی از نویسندگان شاخص این موضوع معرفی شد و ... تلاش کردند تا زاویهای از این جنگ را به تصویر بکشند.
ژانر ادبیات بمب اتمی در ادبیات ژاپن قرن بیستم شکل گرفت، این ادبیات وجود سلاحهای هستهای را به عنوان یک مشکل مرکزی جامعه و تمدن انسانی به تصویر میکشد. هرچند خاستگاه این ژانر در ژاپن است، اما در دیگر کشورها نیز میتوان نشانههایی از آن را یافت. چند سال پس از آنکه آتش جنگ فروکش کرد، رگههایی از این ادبیات در آمریکا که خود آغازگر این فاجعه بود نیز شکل گرفت. علاوه بر ساخت فیلمهای متعدد در این رابطه، نویسندگان و روزنامهنگاران مختلفی دست به قلم شدند و بر آن شدند تا روایت خود از این فاجعه انسانی را به تصویر بکشند. به عنوان نمونه، میتوان به ستونها در روزنامههای مختلف آمریکایی به ویژه نیویورکر که توسط جان هرسی نوشته میشد، اشاره کرد که به صورت متناوب در این رابطه منتشر میشد. زمانی که این گزارشها منتشر میشد، گفته شده است که تمام 300 هزار نسخه از روزنامه به فروش میرفت و در ادامه، این سلسله گزارشها در قالب کتاب منتشر شد که در آن زمان سه میلیون نسخه از آن به فروش رفت.
هرسی در «هیروشیما» که برنده جایزه پولیتزر هم شد، به سراغ شش بازمانده این حملات رفته است. در کنار جریان مستند از این حادثه، نویسندگانی نیز تلاش کردهاند تا با استفاده از عنصر تخیل به انتقاد از حملات مرگبار اینچنینی بپردازند.
انتهای پیام/