معلمین فداکاری که تحقق آرزوهای دانشآموزان را به خطر مسیرهای صعبالعبور ترجیح دادند
قطعاً طی کردن مسیر صعبالعبور از پایین کوه به بالا و بعد دوباره به پایین کوه در سمت دیگر به مدت ۷ ساعت همراه معلم روستای «بادام شیرین» سختیهای خودش را داشت، آنهم برای ما که عادت به این همه ساعت پیادهروی نداشتیم و سرما هم که خورده بودیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، «غوغای بیهیاهو» نام مجموعه مستندی است که هر هفته با موضوع مدارس کوچک و دورافتاده در روستاهای کشور و پرداختن به معلمهای فداکار ایران زمین به روی آنتن شبکه دو سیما میرود. نمایش کوچکترین مدارس ایران در فضای زیبای روستایی در کنار زحمتهای معلمین فداکار برای جنگ با بیسوادی صحنههای زیبایی را خلق کرده است که مخاطبان را با خود همراه میکند.
به بهانه پخش نیمی از این مجموعه، گفتگویی متفاوت را با کارگردان این اثر انجام دادیم. حسین فاطمیان در این گفتگو از خاطرهی ساخت اولین قسمت صحبت میکند و درد و دلهای قشر زحمتکش معلم را بازگو میکند.
* به عنوان اولین سوال، کمی راجع به ساخت این مجموعه بفرمایید. چگونه شد که این موضوع را پیدا کردید؟
انتشار یک گزارش در خبرگزاری تسنیم، ایده ساخت این مستند را در ذهنم جرقه زد/ ماجرای آشنایی با داداش هاشمی
بعد از انتشار گزارشی در خبرگزاری تسنیم با عنوان «آرزوی بزرگِ آرزوی کوچک» به این نتیجه رسیدم که این سوژه قابلیت تبدیل شدن به مستند را دارد و بعد از گذشت چند ماه از خواندن این خبر، با آقای مهدی بابایی تهیهکننده این مجموعه که از قبل نیز با هم دوست بودیم و همکاری داشتیم، موضوع را مطرح کردم و قرار شد تا این مستند را بسازیم. بعد از یک جلسهی سه نفره با دوست دیگرمان آقای یاسر حقیقیپور، نویسنده مجموعه «غوغای بیهیاهو»، تصمیم گرفتیم راهی سفری به سمت تالش بشویم و یک مستند کوتاه باکیفیت برای ارسال به جشنوارهها تولید کنیم. البته تنها آدرسی که برای این سوژه بلد بودیم، همان منطقه تالش بود. فردای همان روز، بدون اینکه بدانیم دقیقا کجا باید برویم، راه افتادیم. از طریق یکی از شبکههای مجازی با یکی از اهالی تالش، آقای اسماعیل ابراری، ارتباط برقرار کردیم و قرار شد با کمک ایشان، بتوانیم آن معلم و دانشآموزهایش را پیدا کنیم. در حقیقت، در طول مسیر تهران گیلان، نسخهی اولیه فیلمنامه شکل گرفت.
از همان ابتدا اصرار به تولید مستندی با شرایط خاص داشتم از جمله اینکه در مستند، خودمان احساس نشویم، مصاحبه نداشته باشیم، موسیقی نداشته باشیم و بهجای موسیقی تصاویر را بههمراه صدای محیطی خودشان نمایش بدهیم و نریشن فقط در صورت لزوم و به اندازهای که به پیشبرد داستان کمک کند وجود داشته باشد. همچنین از همان ابتدا تصمیم گرفتیم برای ایجاد اشتیاق به تماشای مستند در مخاطب و پیشبرد داستان، به خانواده دانشآموز نیز متصل بشویم. بدین معنی که جریان یک روز از زندگی معلم، دانشآموز و خانواده دانشآموز را بصورت موازی نمایش بدهیم.
بعد از رسیدن به تالش متوجه شدیم که آقای ابراری (راهنمای ما) که از طریق شبکه مجازی او را پیدا کرده بودیم، با معلم مدنظر یعنی داداش هاشمی، نسبت فامیلی دارد. بنابراین همان شب به منزل داداش هاشمی رفتیم و ماجرا ساخت این مستند را برایش تعریف کردیم. ایشان نیز قبول کرد تا همراه ما بشود. قرارمان این بود که روز بعد همراه ایشان به مدرسه برویم تا شرایط محیط مدرسه را بررسی کنیم اما به دلیل بارش شدید برف، مسیر رسیدن به مدرسه که بسیار سخت و صعبالعبور نیز بود، بسته شد. بارش برف، اگرچه مسیر را برایمان سختتر و خطرناکتر کرده بود اما به دلیل داشتن تصاویری جذاب در مستند که خودمان نیز تا بهحال چنین صحنههایی را ندیده بودیم باعث شد تا با سختی کار کنار بیاییم. باید اعتراف کنم که ما با کلی ذوق و شوق و انرژی از تهران حرکت کردیم و خداوند نیز این اشتیاقمان را دید و در تمام طول روزهای ساخت این مستند همراهمان بود و همه چیز را برایمان فراهم کرد تا بتوانیم مستندی بسازیم که دیگران تماشا کردنش رو دوست داشته باشند و در طول تماشا متوجه گذر زمان نباشند. جالب است که اسم موسیقی که از بین موسیقیهای تالش زبان انتخاب کرده بودیم ناجَه، به معنی آرزو بود و ما هم اسم کار را ناجَه انتخاب کردیم. البته همانطور که میدانید اسم دانشآموز ما نیز آرزو بود.
*در این مجموعه مستند، به سراغ سوژههای بسیار جدیدی رفتهاید که تاکنون کمتر دیده شده است و البته در این قالب، موضوع مهم آموزش و پرورش در سراسر کشور را به تصویر کشیدهاید. این سوژهها را چگونه پیدا میکنید؟ آیا کسانی هستند که این موارد را به شما معرفی میکنند یا تیم خودتان آنها را جستجو میکند؟
پیشنهاد آموزش و پرورش برای ساخت یک مجموعه مستند/ روستاهایی که سوژه مستند میشوند چگونه معرفی میشوند؟
مستند نهایی که ماجرای ساختش را تعریف کردم را برای ارسال به جشنواره و با هزینه شخصی ساختیم اما بعد از آماده شدن آن، با توجه به اینکه موضوع مستند مرتبط با آموزش و پرورش بود، آنها از این کار استقبال کردند و تلویزیون نیز کارمان را دوست داشت و درنهایت برای ساخت مجموعه مستند 26 قسمتی در سرتاسر ایران به نام غوغای بی هیاهو با شبکه دو سیما به توافق رسیدیم و آموزش و پرورش نیز پذیرفت که در تولید مستند مشارکت داشته باشد. البته هرگز اجازه ندادیم مشارکتی شدن به مستندمان لطمهای وارد کند. بنابراین سوژه های بعدی ما از طرف آموزش پرورش معرفی میشد و ما بعد از سفر به استانهای مورد نظر و دیدن موقعیت روستا، معلم و دانشآموزها تصمیم میگرفتیم که سوژهی معرفی شده قابلیت تبدیل شدن به مستند خوبی با معیارهایی که در ذهن ما بود را دارا هست یا خیر. برای مثال، در یکی از استانها 3 روز وقت گذاشتیم و به سراغ همه سوژههای معرفی شده رفتیم اما در نهایت به این نتیجه رسیدیم که در این استان نمیتوانیم مستند خوبی داشته باشیم و فیلمی تولید نشد.
*ساخت مستندهایی که در روستاهای دورافتاده کشور وارد بشود و مناطق جدیدی را به تصویر بکشد، کمتر در صدا و سیما دیده شده است و خیلی معمول نیست. هدف شما از ساخت چنین مجموعهای با این رویکرد چه بود؟
میخواهم معلمان فداکار ایران زمین را معرفی کنم/ کلاسهایی با تعداد دانشآموز کمتر از انگشتان یک دست
باید بگویم که ما تا قبل از ساخت قسمت اول نمیدانستیم که تعداد زیادی معلم شبیه به این معلم فداکار و همچنین مدارسی تنها با یک دانشآموز در ایران وجود دارد. واقعا شوکه شدیم وقتی فهمیدیم که آموزش و پرورش ایران حتی برای یک دانشآموز در روستاهای دورافتاده نیز معلم درنظر میگیرد و معلمان زیادی هستند که حاضرند هر روز مسافت زیادی را طی کنند تا بچههای مناطق دور ایران هم از تحصیل محروم نباشند. بنابراین هدف از تولید این مجموعه مستند، معرفی معلمان فداکاری شد که مسافتهای طولانی، سخت و در بعضی موارد صعب العبوری را طی میکنند تا تنها به دانشآموزهایی به تعداد کمتر از انگشتان یک دست کمک کنند تا به آرزوهایشان برسند. معلمهایی که کمترین توقع و خواستهها را دارند و لایق این هستند که حقوقهای دریافتیشان با بیشترین حقوقی که برای هر شغلی پرداخت میشود، برابری داشته باشد.
یک سورپرایز ویژه در قسمتهای بعدی
برای مثال شما در قسمتهای بعدی ما با معلم متفاوتی آشنا خواهید شد که بعید میدانم شبیه به او را بتوان در ایران پیدا کرد. حداقل ما که در حال ساخت این مجموعه مستند هستیم هنوز مورد مشابه او را ندیدهایم. در قسمتهای آینده فردی را نشان خواهیم داد که شبیه به هیچ معلم دیگری نیست، معلمی که مدرسهی خودساختهاش هم شبیه به هیچ مدرسهی دیگری نیست، معلمی که دانشآموزهایی که تربیت کرده است نیز شبیه به مابقی دانشآموزان کشور نیستند، معلمی که تعریف واقعی و حقیقی عاشق بودن در شغل معلمی است و معلمی که دانش آموزانش با عشق و علاقهای وصف نشدنی به مدرسه میروند. مطمئن باشید اگر آموزش و پرورش شرایطی برای تربیت معلمان دیگر را به واسطه این معلم مهیا کند، کشور ما به راحتی از پیشرفتهترین کشورها در زمینه آموزش، جلو خواهد زد.
*در کنار زحمت معلمین عزیز، آنان عمدتا از اوضاع معیشتی خود گلهمند هستند و زمانی که حقوق آنان را در ایران با دیگر کشورها مقایسه میکنیم متوجه این موضوع میشویم. آنان این موضوع را با دوربین شما نیز به عنوان یک رسانه در میان گذاشتند؟ نظرشان راجع به این موضوع چه بود؟ آیا حرفهایی از این دست وجود داشت که قابل پخش نباشد؟
درد و دل معلمان روستا، مالی نبود؛ درخواست فراهم شدن شرایط تحصیل برای بچههای روستا را داشتند
در اینکه معلمی از مهمترین مشاغل هرکشوری است، هیچ شکی نیست چرا که پایه و اساس هر کشوری در هرموضوعی با آموزش و پرورش آن گره خورده است. این آموزش بدون شک از کلاس اول ابتدایی شروع میشود و تا مراحل بالاتر و تبدیل شدن دانشآموزان به متخصصان کشور ادامه پیدا میکند. بدون شک یک معلم جز با عشق و علاقهی تبدیل شدن دانش آموزش به آیندهساز کشورش راهی مدرسه نمیشود. بنابراین یک معلم مهمترین شخصیت تاثیرگذار در آینده هر کشوری هست که بدون شک هر میزان دستمزدی که برای زحماتش درنظر گرفته بشود، باز هم کافی نیست. با این حال باید گفت که دستمزدهای دریافتی معلمهای ما خیلی کمتر از زحمتی که میکشند، هست. به خصوص این معلمان فداکار که هر روز مسیرها و مسافتهای زیادی را برای تدریس طی میکنند و بعضیها حتی به دلیل دوری مسیرشان مجبور هستند که تا پایان هفته در محل مدرسه اطراق کنند و در پایان هفته به خانه برگردند اما بیشتر معلمهایی که ما در طول ساخت مجموعه مستند غوغای بی هیاهو با آنان آشنا شدیم، بیشتر از آنکه صحبتی درباره کم بودن مبلغ دریافتی داشته باشند، به فکر دانشآموزان و آیندهی تحصیلیشان بودند و درخواست فراهم شدن بهترین شرایط و امکانات محیطی برای دانش آموزان را داشتند. برای مثال درخواست داشتند تا جاده به روستا برسد تا دانشآموزش بتواند بعد از پایان دوره ابتدایی بدون مشکل مسیر، به مدرسه دیگری برای ادامه تحصیل برود.
*چند قسمت از این مجموعه باقی مانده است، در قسمتهای بعدی سراغ کدام مناطق میروید و چه اهدافی را دنبال خواهید کرد؟
11 قسمت تا بهحال پخش شده و 15 قسمت نیز باقی مانده است که از این تعداد، 6 قسمت ضبط شده است. در این قسمتها به سراغ استانهای خوزستان، اصفهان، مازندران، قزوین، همدان و خراسان رفتهایم. مهمترین هدف ما تکراری نشدن و تازگی داشتن هر قسمت نسبت به قسمتهای قبل هست. میخواهیم واقعیت موجود در تصویر را بدون هیچ دخل و تصرفی نشان بدهیم و امیدواریم که غوغای بیهیاهو، به همین شکل که تا به حال مورد استقبال مردم قرار گرفته است، در ادامه نیز مورد پسند مردم باشد.
*ساخت این مجموعه، همراه با سفرهای سخت و طولانی بوده است. کمی از خاطرات این سفرها، شیرینیها و مشکلات آن بگویید.
لذت چندروز زندگی کردن در کنار مردم مهربان و دوستداشتنی در سراسر ایران با زبان و فرهنگ متفاوت نسبت به هم، سختیهای کار ما در سرما و گرمای شدیدی که در هر سفر نسبت به فصل و محیط داشت را شیرین میکرد. مردمان بینظیر ایران در تمام نقاط این کشور، گرم، صمیمی، مهمان نواز و مثالزدنی هستند. در خیلی از استانها جداشدن در روز آخر برایمان بسیار سخت بود.
قطعا طی کردن مسیر صعبالعبور از پایین کوه به بالا و بعد دوباره به پایین کوه در سمت دیگر به مدت 7 ساعت همراه معلم روستای «بادام شیرین» سختیهای خودش را داشت، آنهم برای ما که عادت به این همه ساعت پیادهروی نداشتیم و روز قبل به دلیل سرما و باران شدید، مریض و سرماخورده شده بودیم. اما آسمان یکدست آبیِ روز و بیکران ستاره در شب میان شکاف کوههای پوشیده از درخت، بوی نان تازهی پخته شده با هیزم، صدای گنجشکهای تنیده در باد و زنگولهی گوسفندان، عطر چای قندپهلو درکنار جرقههای آتش زیر کتری و خندیدین با مردمی بی ریا، مهربان و بخشنده ارزش هر سختی را دارد. مخصوصا برای ما اینجا در پایتخت که فقط نفس کشیدن در هوایی خالی از دودمان آرزوست.
*حرف آخر؟
کافی است 30 دقیقه وقت بگذارید تا همیشه مخاطب ما باشید
ما همه ی تلاشمان را میکنیم که از هر پرحرفی و اضافهگویی فرار کنیم و با تصاویر ثابت بههمراه صدای دلنشین محیطی روستا، برای لحظهای هم که شده مردم را از خستگی فکری که در روز داشتند جدا کنیم. میخواهیم مخاطبان خود را با معلمهای فداکار سرزمینمان آشنا کنیم و در کنار آن بیننده را با ایران، طبیعت زیبا و فرهنگهای مختلفش بیشتر آشنا کنیم. بنابراین آرزو داریم هرکسی فقط برای دیدن یک قسمت، 30 دقیقه وقت بگذارد تا خود به خود بیننده قسمتهای بعدی ما بشود. ما برای تولید همه قسمتهای این مجموعه به اندازه قسمت اول که با کلی انرژی و علاقه ساخته شد، انرژی میگذاریم. درآخر نیز ما مجموعهای خواهیم داشت که معرف 26 معلم فداکار به همراه معرفی 26 روستا و فرهنگ وآداب و رسوم مردمان آن روستا در استانهای ایران خواهد بود. بدون شک این مجموعه در جهت رونق گردشگری در ایران بسیار موثر خواهد بود و بیشتر این روستاها بعد از چند ساعت پیادهروی امکان دسترسی برای عموم را دارند.
انتهای پیام/