انقلاب ۴۰۰ ساله؛ نگاهی آیندهپژوهانه به انقلاب اسلامی
زندگی ائمه، برخلاف آنچه بدواً به نظر میرسد، یک زندگی کاملاً سیاسی و امنیتی در سطح بسیار بالا بوده است.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم،سیر تطور و آینده تشیع سیاسی را در این مطلب بخوانید.
چندی قبل یکی از اساتید حکمت متعالیه به نکتهای نغز اشاره کرد: که رهبری و جایگاه سیاسی آقا سیدعلی خامنهای حجابی شده که وجوه دیگر شخصیت این اندیشمند بزرگ را نشناسیم. از جمله کتاب انسان 250 ساله این متفکر فرزانه، زاویه دیدی نو و بدیع به 250 سال زندگی ائمه هدا - تا تولد حضرت حجت - بدست میدهد و مهمتر از آن خط سیر روشنی از باید و نبایدهای عصر حاضر ترسیم میکند. پیش از اینکه به عصر حاضر برسیم، دو فراز مهم زندگی ائمه از زاویه نگاه این کتاب را مرور میکنیم:
اینکه زندگی ائمه، برخلاف آنچه بدواً به نظر میرسد، یک زندگی کاملاً سیاسی و امنیتی در سطح بسیار بالا بوده است. به این معنا که تمامی این حضرات – از امیرالمومنین در دوره فترت 25 ساله تا امام عسگری – در هر شرایطی قرار داشتهاند، زندگیشان غرق در مبارزه سیاسی و امنیتی بوده است. برای مثال امام کاظم را همه ما به «معذّب فی قعر السجون» (ر. ک. صلوات خاصه حضرت) و تحمل زندانهای طولانی در زمان سلطان جائر میشناسیم، اما نگاه این کتاب ارزشمند متفاوت است و زندگی آن حضرت را یک زندگی چریکی معرفی میکند، چنان که عوامل حکومت وقت، ایشان را در قریهها و کوهها تعقیب میکردند. رهبر فرزانه انقلاب در این کتاب مینویسد:
«موسی بن جعفر یقیناً یک دورانی را در خفا زندگی میکرده، اصلاً زندگی زیرزمینی که معلوم نبوده کجاست؛ که درآن زمان خلیفه وقت افراد را میخواست، از آنها تحقیق میکرد که موسی بن جعفر را شما ندیدید؟ نمیدانید کجاست؟... ما امروز نگاه میکنیم موسی بن جعفر خیال میکنیم یک آقای مظلوم، بیسروصدای سر به زیری در مدینه بود و رفتند مامورین این را کشیدند، آوردند در بغداد یا در کوفه در فلان جا یا بصره زندانی کردند، بعد هم مسموم کردند و از دنیا رفت، همین و بس. قضیه این نبود. قضیه یک مبارزه طولانی، یک مبارزه تشکیلاتی، یک مبارزهای با داشتن افراد زیاد.»
فراز مهم دوم زندگی این بزرگواران، تلاش مجاهدانه و هوشمندانه در کادرسازی و شبکهسازی نخبگانی است؛ چنان که پس از گذر موج خفقان ناشی از حادثه عاشورا که حدود نیم قرن ادامه داشت، در اثر تلاشهای بیوقفه ائمه، چتر شبکه سیاسی تشیع در اقصی نقاط عالم اسلام گسترده شد. در کتاب مذکور میخوانیم:
«در تمام آفاق اسلامی موسی بن جعفر کسانی داشت که به او علاقهمند بودند. آن وقتی که پسرِ عمو، پسر برادر ناخلف موسی بن جعفر که جزو افراد وابسته به دستگاه بود، درباره موسی بن جعفر با هارون حرف میزد تعبیرش این بود که «خلیفتان یجیء الیهما الخراج» گفت: هارون خیال نکن که فقط تو هستی که خلیفه در روی زمین هستی در جامعه اسلامی و مردم به تو خراج میدهند، مالیات میدهند؛ دو تا خلیفه هست یکی تویی یکی موسی بن جعفر؛ مردم به تو مالیات میدهند، پول میدهند؛ به موسی بن جعفر هم مالیات میدهند، پول میدهند و این واقعیت بود.»
این تلاشها به زمان آن حضرت متوقف نماند؛ شبکه سیاسی شیعیان در زمان امام هادی و امام عسگری با زمان امام رضا قابل قیاس نیست؛ و به همین دلیل حضور سه امام پس از امام رضا برای حکومتهای وقت غیرقابل تحمل بود، ایشان را در حصر شدید نگاه میداشتند، دختران خود را به عقدشان درمیآورند (مانند امفضل دختر مامون) محل زندگیشان را به پادگان (عسکر) منتقل میکردند و نهایتاً با همه این تمهیدات فشار این شبکه بر حکومت چنان بالاست که این سه امام بزرگوار را در 28، 42 و 25 سالگی به شهادت رساندند. اساساً اگر کنش قوی و فعال ایشان و تاثیرگذاریشان بر شبکه تشیع و جامعهاسلامی را در نظر نگیریم، چرا باید چنین بایکوت سختی در مورد ایشان اجرا شود؟
مردم عصر ائمه، درست پس از رحلت حضرت رسول با حاکمیت سیاسی سلسله امامت زاویه گرفتند و پس از حکومتهای کوتاه امیرالمومنین و امام مجتبی، قدرت سیاسی و حکومت از ائمه سلب شد؛ پس از آن سیدالشهدا راه امامت را با حاکمیت سیاسی وقت کاملاً جدا کرد؛ امام سجاد 35 سال در خفقان کامل امامت کرد، چنان که حتی از قیامهایی مانند قیام مختار نیز حمایت سیاسی علنی نکرد؛ امام باقر و امام صادق در گشایش فضای سیاسی ناشی از ضعف حکومت و دوران انتقال قدرت از خاندان اموی به عباسی، شبکه نخبگانی علمی تشیع را گسترش دادند؛ تحکیم حکومت سفاک عباسی به سختگیری علیه امام کاظم و امام رضا منجر شد؛ در زمان امام رضا طی زمان کوتاهی یک چرخش راهبردی توسط حکومت اتفاق افتاد که بتواند مخالفتهای این سلسله مبارک را در خود هضم کند اما با درایت امام رضا این اتفاق نیفتاد؛ ضمن اینکه فرصت کمک و بسط سیاسی این شبکه در این زمان کوتاه فراهم شد. سپس باز در پی شهادت امام رضا شدیدترین فشارها بر سه امام بعدی وارد شد تا امام عصر که در پرده غیبت قرار گرفتند. در کلِ این دوره 250 ساله و بعد از آن، مردم و شبکه نخبگان نتوانستند امام حاضرشان را حفظ و مراقبت کنند و او را در فعالیتهای سیاسی یاری رسانند.
احیای 400 ساله نظام سیاسی تشیع
دوران بازگشت، احیا و بهعرصهآوری نرم تشیع سیاسی، به آغاز عصر صفوی بازمیگردد. دوران صفویه، با وجود تمام فراز و نشیبها و انتقادهای جدیای که به آن وارد است، به همت محقق کرکی، علامه مجلسی، شیخ بهایی، ملاصدرا و دیگر علما و اندیشمندان تشیع، عصر انسجامبخشی سیاسی شیعیان پراکندهای است که 700 سال در فترت ائمه هدا در سرزمین پارس سکنی داشتند.
شاه اسماعیل صفوی در دهه دوم قرن دهم، محقق کرکی را از عراق به ایران میخواند و پس از شاه اسماعیل، شاه طهماسب هم از این عالم جلیلالقدر و تیزبین حرفشنوی تام دارد و حتی در نامهای خود را مطیع رای او در عزل و نصبها میشمرد. محقق کرکی از منظر سیاسی جزو علمایی است که صراحتاً ولیفقیه را نایب امام زمان میداند. این شرایط کم و بیش در زمان علمای بعدی عصر صفوی مانند شیخ بهایی و علامه مجلسی نیز ادامه یافت.
این شرایط با فراز و نشیب تا حدود یکصد و پنجاه سال قبل ادامه دارد. نیمه سده 1200 شمسی به بعد، ساختار سیاسی ایران و همچنین جامعه نخبگانی کشور تحولات عمیق سیاسی اجتماعی را به چشم دید. تحولاتی که علمای تشیع در آن نقشی فعال بازی میکنند و بهمرور راه برای حاکمیت سیاسی تشیع باز میشود. در این تطور سیاسی، از زاویه حاکمیت علما و دین، نکات مهمی نهفته است؛ به این فرازها توجه فرمایید:
آیتالله سید محمدحسن حسینی شیرازی برای جلوگیری از نفوذ اقتصادی انگلیس در سال 1309 قمری (1270 شمسی) حکم تحریم تنباکو را صادر کرد، که حتی در حرمسرای ناصرالدین میرزا هم نافذ بود و تقریباً تمام مردم از این حکم حکومتی پیروی کردند. این فتوا بعدها با استعلام میرزای بزرگ از بلاد، خصوصاً از تهران – بواسطه شاگردش فضلالله نوری – ملغی شد. شاید این جدیترین کنشهای سیاسی علما بعد از صفویه تا آن زمان بهشمار رود.
این زمان با دوره روشنفکری و نوگرایی دینی به رهبری شخصیتهایی مانند سیدجمال الدین اسدآبادی مقارن است. این شخصیتهای برجسته، بصورت جدی بر ساختار سیاسی اجتماعی جامعه اسلامی اشراف داشتند و در تحولات عصر خود فعال بودند. برای مثال سیدجمال جز مسافرتهای متعدد به بلاد مختلف اسلامی، و حتی وزارت در برخی از این بلاد، در بسیاری از فعالیتهای سیاسی و از جمله جریان تحریم تنباکو حضور فعال داشت، حتی میرزا رضا کرمانی که در سال 1275 به زندگی نکبتبار ناصرالدین میرزا پایان داد از مریدان سیدجمال بود. وی با فراست از دیدگاه راهبردی به تحولات مینگریست، حتی در بدو تاسیس نهادی به نام «بانک» درنامهای به میرزای بزرگ مینویسد: «بانک (میدانی بانک چیست؟) بانک عبارت از این است که زمام ملت را یکجا به دست دشمنان اسلام داده و مسلمانان را بنده آنها نموده و سلطنت و آقایی کفار را بر آنها بپذیرند، آن وقت این خائن احمق برای اینکه ملت را راضی نماید، دلیل پوچی برای کردار زشت خود اقامه کرده و میگوید اینها معاهده موقتی است که مدتش از صد سال تجاوز نخواهد کرد؛ چه برهانی برای رسوائی خیانتکاران از این بهتر؟!»
آیتالله فضلالله نوری از سیاسیون و در زمره علمای مورد وثوق میرزای بزرگ به شمار میرفت. در پی جنبش مشروطه در سال 1288 شمسی این مجتهد مسلم در میدان توپخانه تهران به دار آویخته شد و بیداری مردم و نخبگان آنچنان نبود که از این واقعه تلخ جلوگیری نماید.
آیتالله عبدالکریم حائری یزدی، شاگرد مشترک میرزای بزرگ و شیخ فضلالله است. او به یک اقدام مهم دست زد: با تاسیس حوزه علمیه قم در سال 1301 شمسی و فعالیتهای بعدی، کانون سیاسی مذهبی شیعه را از نجف به قم منتقل کرد و از این حیث، یکی از نهادهای تاثیرگذار و تحولخواه سیاسی مذهبی طی یک قرن اخیر را در ایران تاسیس نمود.
مقارن با افول قاجاریه و روی کار آمدن پهلوی اول، فعالیتها و قیامهای متعددی که ریشه مذهبی داشتند، در اکناف کشور شکل گرفت؛ از مهمترین این فعالیتها میتوان به قیام و تشکیل حکومت 5 ماهه محمد خیابانی (شوهر عمه رهبر انقلاب) در تبریز، نهضت جنگل و نیز فعالیتهای آیتالله سیدحسن مدرس اشاره کرد؛ که همگی نهایتاً خاموش شدند.
پس از آیتالله حائری یزدی پایگاه سیاسی مرجعیت بویژه با اقدامات خاص آیتالله بروجردی تثبیت شد. ایشان حتی پرچمدار تقریب مذاهب اسلامی بود و موجب شد کرسی درس فقه جعفری در الازهر مصر نیز تاسیس شود. آیتالله بروجردی در عصر خود سیطره سیاسی قوی بر امورات مملکت داشت، چنان که محمدرضا بهدلیل مخالفت ایشان برخی اقدامات از جمله اصلاحات ارضی را تا زمان فوت ایشان عملیاتی نکرد.
مجموع این فعالیتها در سالهای بعد خود را نشان داد، زمانی که در ابتدای دهه 1340 مدرسی از حوطه قم به نام روحالله خمینی علیه شاه سلسلهوار موضع گرفت، که به واقعه 15 خرداد 1342 و دستگیری وی منجر شد. در این زمان جمعی از علما به تهران آمدند و با تصریح بر مرجعیت امام، وی را از اعدام نجات دادند؛ در این ماجرا آیتالله امینی و مرحوم آیتالله منتظری نقش محوری داشتند و به گفته آیتالله امینی «آیتالله مرعشی نجفی از قم، آیتالله میلانی از مشهد، آیتالله بهبهانی از اهواز، آیتالله محلاتی از شیراز و خلاصه علمای بلاد از شهرهای مختلف به تهران آمدند.» اهمیت این سلسله نهادسازی سیاسی و مذهبی اینجا خود را نشان داد که با اختلاف نیمقرن، نخبگان مانع شدند اتفاق تلخی مانند اعدام شیخ فضلالله دوباره اتفاق بیفتد. این اقدام طی 15 ساله منتهی به انقلاب اسلامی نیز هرگز رخ نداد.
پس از آن در سال 1357، با پیروزی انقلاب، و شکلگیری جمهوری اسلامی برای اولین بار در تاریخ 1300 ساله تشیع پس از امیرالمومنین و امام مجتبی، زمام ساختار سیاسی یک حکومت فراگیر رسماً بدست یک فقیه شیعه سپرده شد.
مرحله بعدی، شامل تثبیت سیاسی امنیتی این حکومت بود که در دهه پرحادثه اول انقلاب، شکل گرفت. مقابله با فشارهای دهه اول انقلاب موجب شد ساخت درونی این کشور چنان به اقتدار سیاسی و امنیتی دست یابد که در پرآشوبترین مناطق دنیا نهتنها جزیره ثبات باشد، بلکه دایره نفوذ خود را به عراق، افغانستان، یمن، عربستان، بحرین، نیجریه، لبنان و سوریه گسترش دهد.
نگاه به آینده
طی 4 دهه گذشته مردم و نخبگان ایران نشان دادند در عدم تعادلهای سیاسی و امنیتی، بخوبی حافظ درّ گرانبهای حاکمیت سیاسی دین هستند. اما از سوی دیگر همین مردم و نخبگانی که در عرصه سیاسی و امنیتی تا پای جان ایستادهاند، هنوز در حوزههای فرهنگ و اقتصاد به ندای رهبر مذهبی و سیاسیشان لبیک نگفتهاند. حتی همانها هم که برای تثبیت نظام شهید دادهاند، مطالبههایی چون «اصلاح الگوی مصرف»، «کار جهادی»، «جنگ نرم»، «همت مضاعف و کار مضاعف»، « جهاد اقتصادی»، « تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی»، «مبارزه با فساد»، «اقتصاد مقاومتی»، «فضای مجازی» و ... را ادراک نکرده و برنمیتابند. مثالهای متعددی در این زمینه وجود دارد که میگذریم.
اکنون یکی از چالشهای اساسی انقلاب - و شاید اصلیترین آنها - تبعیت سیستمی و نظاممند نخبگان فکری و اجرایی از دین است، منظومهای که از آن به «نهادسازی اسلامی» یا «دولتسازی اسلامی» تعبیر میشود. اکنون زمان آن است که شبکه سیاسی تشیع، نهادهایی را ایجاد کند که با مدل اسلامی عمل کنند. نهادهایی مانند بودجه، بانک، نظام تامین اجتماعی، صنعت، فرهنگ، قانونگذاری، قضا، و نهادهای امنیتی و سیاسی هنوز با روال فکر غربی اداره میشوند. در مقابل شاید برای نمونه بتوان از سه نهاد جهادسازندگی، سپاه و بسیج بهعنوان سه الگوی موفق نهادسازی با الگوی فکری اسلام نام برد.
در این مسیر هرگز نباید فراموش کرد که این حرکت در طول حرکت مبارک ائمه هداست و باید به همان دو فراز مهم زندگی 250 ساله ائمه پایبند بود. حتی ذیل نظام اسلامی نیز نمیتوان و نباید با نگاهی سادهانگارانه از جهاد و مبارزه، تفرس سیاسی و امنیتی، و شبکهسازی نخبگانی غفلت کرد.
شاید که بروز و ظهور ظرفیت حفظ همهجانبه نایب ولیعصر، نشانهای از ظرفیت مردم و نخبگان در نگهداری و حفظ خود امام عصر باشد. و شاید به همین دلیل روحالله خمینی در واپسین ساعات عمر مبارکش سرود:
سالها میگـذرد حادثهها میآید
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
منبع:سایت الف
انتهای پیام/