پای درس شهید قرآنی| فرزند «حاجی صلواتی» مدیون نانوای محله نشد+عکس
محمدرضا از کودکی به احکام شرعی ملتزم بود. وقتی به جبهه رسید نامه زد و گفت من یک قرص نان از نانوایی سر کوچه گرفتهام و پولش را پرداخت نکردم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، دیدار با خانواده شهید «محمدرضا شیخحسین» با حضور نمایندگانی از شورای توسعه فرهنگ قرآنی، معاونت قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ و جمعی از قاریان و فعالان قرآنی به همراه نمایندگان رسانهها برگزار شد که مشروح این دیدار را میخوانید:
قرائت یک جزء قرآن در مغازه میوه فروشی
محمدرضا در یکی از محلههای جنوب تهران (میدان خراسان) و در محلی که همه آنجا را به نام پایگاه مبارزاتی شهید آیتالله سعیدی(ره) میشناسند به دنیا آمد. طبق نذری که مادرش کرده بود و از آنجایی که او در ایام ولادت با سعادت ثامنالاحجج آقا علیبن موسیالرضا(ع) به دنیا آمد و ارادتی که به ائمه معصومین(ع) داشت نام او را محمدرضا و نام فرزندان دیگرش را محمدعلی و محمدحسین و ابوالفضل نهاد. محمدرضا، ششمین فرزند خانواده و پدرش معروف به «حاجیصلواتی» از کاسبهای سرشناس و معتمد محله بود. محمدرضا در جلسات محلی که پدرش تشکیل داده بود و هر هفته برپا میشد مشغول یادگیری و تلاوت قرآن بود. او از کودکی با قرآن مانوس بود. پس از پیروزی انقلاب در پایگاه بسیج مسجد محله کلاسهای بابالنجاة قرآن را، به صورت تخصصی دنبال میکرد. در همان ایام زمانی که روزها در مغازه بود هر روز یک جزء قرآن میخواند و ثواب آن را به ارواح طیبه معصومین(ع) هدیه میکرد. او بیشتر از اینکه قاری قرآن باشد عامل به قرآن بود. راستگویی، درستکرداری و برخورد خوب با مردم از ویژگیهای برجسته ایشان بود. اگر در کاری لازم بود، راست بگوید حتی اگر ضرر میکرد راستش را میگفت. همواره صداقت و راستی که برگرفته از قرآن بود را در زندگیاش به کار میبست.
برادر شهید محمدرضا شیخحسین در نبود پدر و مادرش لب به سخن گشود و گفت: شهدا، همه جدا شده بودند و اسوه هستند. محمدرضا از کودکی به احکام شرعی ملتزم بود. وقتی به جبهه رسید نامه زد و گفت من یک عدد نان از نانوایی سر کوچه گرفته بودم و پولش رو پرداخت نکردم و تاکید کرد بروید و دین من رو انجام بدید. اخلاق و رفتارش مطابق با قرآن کریم بود. پدر شهید 6 سال گذشته و مادرش 4 سال گذشته به رحمت خدا رفتند.
یکی از ویژگیهای (حاجی صلواتی) پدر ما که حاصل آن این شهید شد؛ مقید بودن به حساب و حقالناس بود. پدرم، مغازه میوه فروشی داشت و در وزن کردن میوهها دقت کنید تا حق کسی گردن ما نیفتند. خاطره هست که تاکید میکرد، سنگینی ترازو را سمت مشتری بگیرید تا حقالناس بر ذمه ما نیفتد.
از بیمارستان تا خط مقدم
15 سالش که شد، احساس تکلیف شرعی کرد. او با پیغام رهبری و با رضایت پدر و مادر از طریق پایگاه مالکاشتر به جبهههای حق علیه باطل اعزام شد. چندینبار مجروح شد در عملیات والفجر مقدماتی موج انفجار او را حدود 40 متر پرتاب کرد پس از اعزام به بیمارستان لبافینژاد بدون مراجعه به خانه مجدداً به جبهه عزیمت کرد او در جزیره مجنون در عملیات فاو و در تاریخ 15 اسفند سال 1362 به درجه رفیع شهادت نائل آمد و آسمانی شد و در بهشتزهرا(س) کنار دوستان شهیدش در قطعه 27 آرام گرفت.
وصیتنامه شهید محمدرضا شیخحسین
بسمالله الرحمن الرحیم
«مَن طَلَبَنِی وَجَدَنِی وَ مَن وَجَدَنِی عَرَفَنِی وَ مَن عَرَفَنِی عَشَقَنِی وَ مَن عَشَقَنِی عَشَقـــتُهُ وَمَن عَشَقـــتُهُ قَتَلــتُهُ وَ مَن قَتَلـــتُهُ فَعَلیه دِیــتُهُ وَ مَن عَلَیَّه دِیـــتُهُ وَ أَنَا دِیـــتُهُ...»
هر کس مرا طلب میکند مییابد مرا و کسی که مرا یافت میشناسد مرا و کسی من را دوست داشت عاشق من میشود و کسی که عاشق من میشوم من عاشق او میشوم و کسی که من عاشق او بشوم اورا میکشم و کسی که من او را بکشم خونبهایش بر من واجب است. پس خونبهای او من هستم.
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند/ فرزند و عیال و خانمان را چه کند/ دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی/ دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
با درود و سلام فراوان به پیشگاه ولیعصر(عج) و نایب برحقش خمینی کبیر و امت شهیدپرور ایران؛ حضور پدر و مادر عزیزم سلام. پس از عرض سلام، سلامتی شما را از خداوند متعال خواستارم. ای پدر عزیزم! عاجزانه میخواهم مرا ببخشی. پدر من! یادم است که از کودکی مرا با خون دل بزرگ کردی و چقدر زحمت برایم کشیدی. پدر! اگر من به شهادت رسیدم، اصلا برایم گریه نکن و اگر خواستی گریه کنی، به یاد حسین بن علی(ع) گریه کن چرا که آقای ما حسین(ع) غریب بود. و تو ای مادر عزیزم! من مدیون شما هستم و چه شبهایی را شب زندهداری کردید و خون جگر خوردید و حالا خداوند میخواهد شهادت را نصیب این حقیر گرداند. مادر! این یک امتحان است و مبادا شیطان شما را سست کند. ای خواهران و براداران عزیز! نکند خدای ناکرده ناراحت بشوید بلکه خوشحال بشوید از چنین سعادتی که نصیب حقیر شده است و تقاضای من این است که امام را تنها نگذارید و نماز جماعت و هیئتها را بپادارید. همانطور که امام گفت ما با این روضه خوانی و نماز زنده هستیم و همچنین از دوستان و آشنایان طلب بخشش کنید برای این حقیر.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته
انتهای پیام/