گلایه دردمندانه فرزند کارگر لرستانی از وزیر کار
گوشهای از درد کارگرانی که دیواری کوتاهتر از آنها پیدا نمیشود و زیر پای پیمانکاران له میشوند و مسئولانی که گوش و چشم خود را بستهاند و سنگ پیمانکاران را به سینه میزنند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از خرمآباد، معوقات چندماهه کارگران فضای سبز خرمآباد روایتگر قصهای تلخ و همیشگی است و دغدغه ماندگار این کارگران بر کسی پوشیده نیست؛ کارگرانی که در سرمای زمستان و گرمای تابستان خود را به رنج میدهند تا مردم بتوانند از طراوت و سرسبزی بهره ببرند و در هوای سالم نفس بکشند ولی خود در زیر بار مشکلات بهسختی نفس میکشند.
با وجود اینکه کارگران با مشکلات بسیاری مواجهاند و متاسفانه مورد حمایت مسئولان قرار نمیگیرند، خبرگزاری تسنیم پای درد دل فرزند یکی از کارگران نشسته تا گوشهای از مشکلات خود در کش و قوسهای اداری استان روایتگر باشد که ماجرای مشکلات کاری پدرش را اینگونه بیان میکند:
میخواهم از سالها رنج و سختی پدرم بگویم که سالهاست کارگر فضای سبز بوده و برای تهیه نان حلال بر سر سفره خانوادهاش از جوانی وتوان جسمانی خود گذشت و یکتنه بار مشکلات را به دوش کشیده تا فرزندانش کمبودی در زندگی احساس نکنند.
پدرم در سال 86 وارد فضای سبز شهرداری شده و مشغول به کار آبیاری چمنها، کمک به پاکیزگی، سرسبزی و طراوت پارک میشود و از روزی که کار خود را آغاز کرده به یاد ندارم که پدرم حتی ساعت 7 صبح در محل کار خود حاضر باشد و همیشه قبل از این ساعت خانه را ترک کرده است.
کارگرانی که باجان و دل تن به کار میدهند
وظیفهشناسی پدرم در میان همه اقوام شهره است و هر وقت کسی را میبینند که به نحو احسن و بدون وقفه کار خود را انجام میدهد مثال پدرم را میزنند، وظیفهشناسی پدرم به حدی بود که نظم ساعات ورود و خروج همکاران خود را نیز بر هم زده بود و بارها به او اعتراض میکردند، او هرروز بعد از اذان و اقامه نماز صبح از خانه بیرون میرفت و عصرها با تاریک شدن هوا به خانه باز میگشت.
چند سالی را که مسئولیت کارهای فضای سبز و نگهبانی شهربازی واقع در میدان دانشجو را به پدرم داده بودند فقط شبها او را میدیدیم، پدرم حتی برای خوردن نهار و استراحت به منزل نمیآمد و هرروز باید یکی از اعضای خانواده برایش غذا میبرد و روزی که نمیتوانستیم گرسنگی را تا شب تحمل میکرد ولی حاضر نبود لحظهای از وظیفه خود غفلت کند حتی اگر مراسمی پیش میآمد و کسی از اقوام فوت میشد هر جور شده یک نفر را بهجای خود میگذاشت و در حد چندساعت محل کار خود را ترک میکرد، اینگونه بگویم که اصلاً مرخصی گرفتن برای پدرم معنایی نداشت.
رنج کارگرانی که از جان خود مایه میگذارند
کار پدرم به همین شکل ادامه داشت تا اینکه فروردینماه امسال پدرم در محل کار به دلیل بلند کردن شیلنگ آبپاشی که خود شاید حدود 50 کیلو باشد و هر روز آن را حمل میکرد دچار پارگی دیسک شد و زیر تیغ جراحی قرار گرفت.
پزشک معالج به دلیل سن بالا و دیسک کمر شدید پدرم او را از هرگونه کار کردن منع میکند، حالا پدرم تنها درد کمرش را تحمل نمیکند بلکه بیدرآمد شدنش او را بیشتر رنج میدهد، هرچند حقوق کارگران شهرداری ناچیز است و این حقوق کم را نیز بهموقع دریافت نمیکرد.
ناراحتی پدرم از بیکار شدن و نداشتن درآمد برای تأمین معیشت خانواده برایم قابلتحمل نبود و باید کاری میکردم، به این فکر رسیدم که پدرم بیش از 10 سال در فضای سبز شهرداری مشغول به کار بوده و حالا که ازکارافتاده تلقی میشود پس باید حقوق ازکار افتادگی دریافت کند اما یک جای کار میلنگید چون پدرم 10 سال بیمه نداشت، اما بااینوجود باید سعی و تلاش خود را میکردم تا حق پدرم ضایع نشود.
رفتوآمدهای مکرر برای احقاق حق کارگر
تصمیم مصمم خود را برای پیگیری حق بیمه پدرم گرفته و به حضور مدیرکل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان رفتم تا موضوع را برای وی مطرح کنم که گفت به اداره کار شهرستان مراجعه و تشکیل پرونده دهید من نیز در حد توان کمک میکنم.
حالا کمی امیدوار شدم که شاید بتوانم کاری برای خوشحالی پدرم انجام دهم، از پدرم که به دلیل عملی که انجام داده بود و توان آمدورفتهای اداری را نداشت وکالتنامه گرفته و به اداره شهرستان مراجعه کردم، تشکیل پرونده داده و دعوتنامه جلسه را دریافت کردم، بالاخره ششم خردادماه روز تشکیل اولین جلسه فرارسید، جلسهای که قرار بود به نمایندگی پدرم حضورداشته باشم و پیمانکارانی که حق بیمه را پرداخت نکرده بودند نیز حضور یابند.
پس از مراجعه به اداره کار و پرسوجو از کارکنان روابط کار، به اتاق تشکیل جلسه میروم و موضوع را برای کارشناس روابط کار و عضو هیئت حل اختلاف و هیئت تشخیص توضیح میدهم که تأکید میکند باید مدرک داشته باشی و بدون مدرک نمیتوانی چیزی را اثبات کنی، چندساعتی را در اتاق میمانم تا پیمانکاران نیز حضور یابند بالاخره یک نفر وارد اتاق شد و از کار کردن پدرم سؤال پرسید که گفتم، آقا شما پیمانکار هستید؟
هیس... سوال پرسیدن ممنوع!!
ولی نمیدانم کجای سؤالم را بد پرسیده بودم که با واکنش کارشناس روابط کار مواجه شدم که گفت شما حق سؤال پرسیدن ندارید و مواظب حرف زدنتان باشید ایشان نماینده تأمین اجتماعی هستند، شما سؤال نپرسید تنها باید پاسخ دهید، فقط توانستم بگویم مگر سؤال پرسیدن عیب است! و چون کارم لنگشان بود نمیتوانستم حرف بزنم و بغض گلویم را گرفته بود.
بار دیگر نماینده تأمین اجتماعی سؤال پرسید که چه مدرکی برای اثبات ادعای خودداری؟ چون کارگرانی که در همه شرایط و از همه جهات محروم هستند، فیش حقوقی ندارند و دستمزد خود را بهصورت دستی دریافت میکنند ثابت کردن حرفهایم سخت بود، تنها کارتهایی که مربوط به پرداخت دستمزد 8 ماه که متعلق به سازمان پارکها و فضای سبز بود و یک برگه پرداخت بیمه تأمین اجتماعی چیزی در دست نداشتم که پس از ارائه آن گفت اینها چیزی را ثابت نمیکند و کارتها امضا مسئول امور مالی سازمان را ندارد، پس از چند دقیقه نماینده تأمین اجتماعی از اتاق خارج شد و پس از ساعتها که گذشت خبری از پیمانکاران نشد و به منزل بازگشتم.
حالا باید ثابت میکردم که پدرم کارگر فضای سبز بوده است، در این سالها که پدرم مشغول به کار بود فضای سبز منطقه به پیمانکارهای مختلفی واگذارشده و حتی چندین ماه از سال را خود سازمان پارکها کار نگهداری از فضای سبز را بر عهده داشت.
زحمتکشانی که از همه حقوق رفاهی محروماند
باوجوداینکه بیمه حق مسلم هر کارگر است و هر نهادی مسئول پرداخت بیمه کارگران خود میباشد اما از سال 86 تا سال 91 هرکدام از پیمانکاران که مسئولیت فضای سبز را بر عهده داشتند پدرم را بیمه نکردند و از سال 91 که مسئولیت فضای سبز به پیمانکار دیگری واگذار میشود پدرم را بیمه میکند که از سال 91 تا اوایل سال 96 پیمانکاران بهصورت منقطع حق بیمه را پرداخت کرده و درمجموع سه سال و چند ماه حق بیمه پدرم توسط پیمانکاران مختلف پرداختشده است.
حالا من ماندهام با چند کارت و یک برگه پرداخت بیمه تامین اجتماعی که نمیتوانم چیزی را ثابت کنم، اما بازهم ناامید نمیشوم یعنی یادآوری عرقهای پدرم در زیر آفتاب سوزان تابستان و دستهای پینهبسته پدرم نمیگذارد ناامید شوم.
تمام تلاش خود را به کاربستم تا هر جور شده مدرکی به دست بیاورم و ثابت کنم پدرم طی این سالها کارکرده است ولی نتوانستم موفق شوم و پس از چند ماه جلسه بعدی تشکیل میشود و بازهم خبری از هیچ پیمانکاری نیست و پس از ساعتها که گذشت نماینده کارگر که بیشتر سنگ کارفرما را به سینه میزد گفت ساعت هشت صبح قبل از آمدن شما یکی از پیمانکاران به نام (ب. خ) آمده و حضور خود را اعلام کرده و مدعی شده که پدر شما کارگر او نبوده است.
قوانینی که زیر پا گذاشته میشود
معترض میشوم که نوبت جلسه با این پیمانکار ساعت 10 صبح بوده ولی چرا در ساعت مقرر جلسه تشکیل نشده که میگوید شما وظیفه تعیین تکلیف ندارید و درست یا غلط را خودمان بهتر میدانیم والان تشخیص میدهم که زود آمدن پیمانکار مشکلی ندارد بازهم مطرح کردن سخنانم و ارائه دادن برگه پرداختی بیمه تأمین اجتماعی فایدهای ندارد و بدون نتیجه و دستخالی به منزل بازگشتم.
بازهم تمام تلاش خود را برای جمعکردن مدرک به کار میگیرم و موفق شدم بالاخره امضای امور مالی سازمان را برای کارتهایی که در دست داشتم بگیرم و حالا به خیال خود با دستپر به جلسه بعدی میروم.
جلسه سوم تشکیل میشود و این بار (ع.ن) یکی دیگر از پیمانکاران در جلسه حاضر میشود، پیمانکاری که مدعی است تنها دو ماه از حق بیمه را پرداخت نکرده و من شاکی چهار ماه حق بیمه بودم که در برگه بیمه تأمین اجتماعی مشخص بود، بعد از جلسه کارتهایی که امضای مسئول مالی سازمان پارکها و فضای سبز را گرفته بودم را به گروه تحقیق داده که مطرح کرد کارتها نزد من میماند تا به سازمان فضای سبز مراجعه و از کار کردن پدرت پرسوجو کنم.
چند روزی گذشت و برای گرفتن صدور رأی به اداره کار شهرستان مراجعه کردم که از پنج پروندهای که داشتم تنها توانستم رأی دو پرونده را بگیرم و مابقی به دلیل نداشتن مدرک اظهاراتم رد شده بود.
در ساعات ملاقات عمومی مدیرکل کار استان مراجعه و بار دیگر با وی صحبت کردم که کارکنان مربوطه توجهی به برگه های بیمه تأمین اجتماعی ندارند و به فرض اینکه هیچ مدرکی نیز نباشد تکلیف کارگران چه میشود؟ در برگهای به رئیس اداره کار شهرستان نوشت که درزمینهٔ پرونده پدرم همکاری کنند، به اداره شهرستان مراجعه و به اتاق رئیس رفتم که برگه را به وی نشان دادم و پس از مشاهده برگه و انداختن آن روی میز گفت دستور وزیر است که باید کارگر حتماً مدرک داشته باشد حالا شما نامه از هرکسی بیاورید چون ابلاغیه وزیر است هیچ کاری نمیتوان انجام داد و برگه بیمه تأمین اجتماعی ملاک نیست.
پس از چند ماه جلسه بعدی تشکیل شد و این بار نیز تنها آقای (ب.خ) یکی از پیمانکاران در جلسه حضور داشت و بیان کرد که پدرم کارگر او نبوده و این خانم اگر نتواند ادعای خود را اثبات کند باید حق آبروی من را پرداخت کند.
آمدورفتهای زیادی به اداره کار داشتم و حالا تمام کارکنان من را میشناسند، بعضی وقتها از ادامه کار خسته میشدم ولی باز نگرانیهای پدرم باعث میشد پیگیریهایم را ادامه دهم.
اساس صدور رأی اداره کار چیست؟
بار دیگر به اداره کار مراجعه کرده و رأیها را دریافت کردم که یکی از پروندههایی که رأی مثبت آن را گرفته بودم به دلیل عدم موافقت سازمان پارکها و فضای سبز دعوتنامه مجدد صادرشده بود و در کمال ناباوری در یکی از رأیها که مربوط به آقای(ش.ر) یکی از پیمانکارانی که در هیچکدام از جلسات حضور نداشته و نمایندهای از طرف وی در هیچ جلسهای ندیده بودم نوشتهشده بود "نماینده خوانده در جلسه حاضر و ابراز داشته اظهارات خواهان موردقبول نمیباشد و فقط در سال 95 قرارداد با شهرداری داشتهام و این آقا کارگر شرکت نبوده است".
این اظهارات در حالی بود که پیمانکار مربوطه در سالهای 93، چند ماهی از سال 94 و 95 بیمه پدرم را پرداخت کرده است و چند سال دیگر را پرداخت نکرده که جای سؤال است اگر پدرم کارگر وی نبوده پس چرا در سالهای مذکور حق بیمه را پرداخت کرده است؟!
عدم توجه اداره کار به برگه پرداختی بیمه تأمین اجتماعی سبب شد اظهارات پیمانکار( که در جلسه حضور نداشت) قبول و اظهارات من رد شود، این در حالی است که در حال حاضر پیمانکار مربوطه چندین ماه از حقوق پدرم را پرداخت نکرده و بارها به مسئولان اداره کار نیز مطرح کرده بودم.
پروندهها به هیئت حل اختلاف ارسال و تحویل نماینده مدیرکل تعاون کارشده بود، به اتاق(ع.ع) مسئول مربوطه میروم و بار دیگر شرح میدهم که پدرم در چه سالهایی کارکرده است ولی میگوید فقط با مدرک صحبت کنید، گفتم گروه تحقیق میتوانند از محل کار پدرم پرسوجو کنند اما میگوید پرسیدن وظیفه ما نیست و تنها باید مستندات لازم را داشته باشید.
دوندگیهایی که بینتیجه میماند
به هر دری که میزدم بسته بود احساس کردم شاید با حضور وکیل بتوانم کار را بهتر پیش ببرم، به دفتر چند وکیل مراجعه کرده ولی چون پرونده مربوط به اداره کار میشد هیچکدام راضی نمیشدند پرونده من را قبول کنند و مطرح میکردند در بحث ادله اثبات، هیئت تشخیص و حل اختلاف کاملاً سلیقهای و آشنابازی عمل میکنند و شهادت شهود را مبنا قرار نمیدهند درحالیکه شهادت شهود در شرع ما اولین ملاک به شمار میرود.
میگویند وقتی حسابمان دودوتاچهارتا نمیشود و مقررات عمومی را رعایت نمیکنند ترجیح میدهیم نام خود بهعنوان وکیل خراب نکنیم و چون معمولاً پروندهها به نفع کارفرما بسته میشود بهتر است پرونده را از همین روز اول قبول نکنیم.
چون پدرم برادر شهید و پدر جانباز است به بنیاد شهید مراجعه کردم تا شاید بتوانم از وکیل بنیاد استفاده کنم، وکیل بنیاد نیز یکبار در جلسه حضور یافت ولی به دلیل مسافرت وی به خارج از استان قرارداد این وکیل نیز لغو و بار دیگر خودم باید دستبهکار میشدم.
بار دیگر به اداره کل کار مراجعه و با مدیرکل در مورد نحوه صدور رأی صحبت کردم که چرا توجهی به برگههای پرداخت بیمه تأمین اجتماعی نمیشود و اظهارات پیمانکار بدون اینکه در جلسه حاضر شود درجشده که بیان کرد باید ادعای خود را ثابت کنی و با رئیس اداره حراست تماس گرفت که به اتاق وی آمد و گفت پرونده را بهصورت ویژه بررسی کنید، سپس به اتاق حراست رفته و اظهارات خود را کتبی نوشته تا پیگیری شود.
اتهامات ناروا
جلسه هیئت حل اختلاف به مسئولیت(ع.ع) نماینده مدیرکل تعاون کار آغاز میشود و در این جلسه (ب.خ) یکی از پیمانکاران حضور داشت و بازهم بیان کرد که پدرم کارگر او نبوده، نماینده پارکها و فضای سبز نیز حاضر شد و مدعی شد که کارتهایی که در دست داری امضای مدیرعامل وقت سازمان را ندارد، همان کارتهایی که با هزار دوندگی امضای امور مالی سازمان را گرفته بودم و مسئول تحقیق اداره کار پس از پرس و جوهای خود صحت آنها را تایید کرده بود.
نماینده سازمان پارکها و فضای سبز گفت من خود صد تا از این کارتها در اتاقدارم و هیچ بعید نیست کسی کارتها را بردارد و مدعی شود کارگر بوده است، حالا متهم به دزدیدن کارتها از اتاق مسئولان شهرداری میشدم. اگر مسئولان مربوطه خود در زمان پرداخت حقوق کارتهایی که به کارگران میدهند امضا و مهر کنند کارگران برای اثبات کار خود با این همه مشکل مواجه نمیشوند.
مسئولان حاضر در جلسه نیز ادعای نماینده سازمان پارکها را تأیید کرده و اثبات ادعای من را منوط به امضای مدیر سابق سازمان پارکها میدانند، پس از پایان جلسه از آقای(ع.ع) نماینده مدیرکل تعاون کار سؤال کردم که آقای(ش.ر) (پیمانکاری که هیچوقت در جلسه حاضر نشده و رأی به نفعش صادرشده بود) در جلسات قبلی حضورداشته گفت نه هیچ جلسهای حضور نداشته است، گفتم پس چرا در رأی صادره مطرحشده که نماینده وی در جلسه حاضرشده است؟ ولی پاسخی نداد.
استشهادیه باید با مهر مسئول باشد
چند روز بعد بار دیگر به اتاق آقای(ع.ع) نماینده مدیرکل تعاون کار رفتم و پیگیر شدم آقای(ش.ر) پیمانکار در جلسه حضور نداشته چرا در رأی نوشتهشده که نماینده او حضورداشته، پرونده را باز کرد و گفت یکبار در جلسه حضورداشته، درصورتیکه چند روز گذشته بیان کرد این پیمانکار در هیچ جلسهای حضور نداشته است!! استشهادیهای که تهیهکرده بودم و همکاران پدرم و سرکارگر که خود کارمند رسمی شهرداری محسوب میشود مطرح کرده بودند که پدرم در این سالها کارکرده است را به وی دادم که گفت استشهادیه باید به امضا و مهر کسانی باشد که سمت اداری داشته باشند، آمد و رفتهای مکرری به اداره کار شهرستان داشتم که هر بار با آقای(ع.ع) نماینده مدیرکل تعاون کار مواجه میشدم میگفت این خانم هیچ مدرکی ندارد.
چند روزی را پیگیر امضا گرفتن مدیر سابق سازمان پارکها بر روی کارتها شدم که با دردسر توانستم امضا را بگیرم، حالا سه پرونده دیگر که مربوط به پیمانکاران (ش.ر)، (م.ن) و (ب.خ) بود باقیمانده است که جلسه بعد نیز تشکیل و بازهم تنها (ب.خ) پیمانکار در جلسه حاضر شد و بار دیگر مطرح کرد که پدرم کارگر او نبوده است.
استشهادیهای دیگر که به امضای سرکارگر، مسئول فضای سبز منطقه و دستنوشتهای که با چندین بار آمدورفت از مدیرعامل فعلی سازمان پارکها گرفته بودم را به آقای(ع.ع) نماینده مدیرکل تعاون کار دادم که بازهم گفت ملاک نیست و به اصرار خواستم که ضمیمه پرونده کند.
استشهادیه را در پرونده قرارداد و گفت دلیلی برای اثبات ادعای شما نیست و در جلسه آخر شهود را آورده تا شهادت دهند.
جلسه آخر پس از دو ماه تشکیل شد که به همراه پدرم، دو نفر از همکارانش و سرکارگر در جلسه حاضر شدیم ولی نماینده مدیرکل تعاون کار در ابتدا گفت شهود را نزد گروه تحقیق نبردهاید و پروندههای شما رد شده است.
آدرسهای اشتباه و دعوتنامههایی که پیمانکاران دریافت میکنند
این در حالی بود که بر اساس زمان تعیینشده در دعوتنامه در جلسه حاضرشده بودیم، پس از چنددقیقهای گفت آدرسهایی که از پیمانکاران در پرونده قرار دارد اشتباه است و دعوتنامه برای پیمانکاران ارسال نشده، باید آدرس جدید از پیمانکاران پیدا کنید و جلسهای دیگر پیمانکاران و شاهدان را با خود به جلسه بیاورید؛ نمیدانم در کدام قانون قیدشده که کارگر باید دست پیمانکار را گرفته و به جلسه بیاورد وگرنه نمیتواند رأی بگیرد!!
بیان کردم که آقای(ب.خ) یکی از پیمانکاران چندین بار در جلسه حضورداشته و اگر آدرس اشتباه است دفعات قبلی نیز دعوتنامه برایشان ارسال نمیشد؟ ولی آقای(ع.ع) نماینده مدیرکل تعاون کار همچنان بر اشتباه بودن آدرسها تأکید داشت.
از من خواست برگه حضور در جلسه را امضا کرده و اتاق را ترک کنیم، در حال امضا کردن بودم که آقای(ب.خ) پیمانکار در جلسه حاضر شد که سؤال کردم آدرس اشتباه بوده چرا الآن در جلسه حضور یافته؟
سؤال اصلی اینجاست که اگر آدرسها اشتباست چرا زمانی که مدعی شدم آقای(ش.ر) پیمانکار و هیچ نمایندهای از طرف او هیچوقت در جلسه حضور نداشته ولی اظهارات نماینده وی ذکر و رأی به نفعش صادرشده آدرس اشتباه نبود؟!! اصلاً اگر آدرس اشتباه است پس دعوتنامه چگونه ارسالشده که نماینده حضور یافته و اظهارات وی در رأی صادره درجشده است؟!!
گلایه دختر کارگر لرستانی به وزیر کار
آنچه گفته شد تنها گوشهای بود از 8 ماه دوندگی، از ماهها آمدورفتهای مکرری که واقعاً خستهکننده بود ولی بازهم از ادامه راه ناامید نشدهام و برای پروندههای بلاتکلیف باقی مانده نیز در حد توان تلاش خواهم کرد. تنها انتظار است کسانی که بر مستند قدرت قرار میگیرند قدری هم که شده زحمات کارگران را نادیده نگیرند، این کارگران نه میخواهند حقوقهای نجومی بگیرند و نه لقمهای غیر از حلال روزی خانواده خود کنند، حتی از مابقی حقوق پدرم که مربوطه به حق سنوات، عیدی، پاداش و... میشد که طی این سالها هیچ کدام از پیمانکاران پرداخت نکرده بودند نیز گذشته و تنها خواستهام رسیدگی به احقاق حق بیمه پدرم بوده است.
آقای وزیر این تنها شرح حال یکی از هزاران کارگر دردمندی است که زیر پای کارفرمایان و برخی مسئولان له میشوند، خدا میداند چه کارگرانی بودهاند که از اینهمه آمدورفتهای بینتیجه خسته شده و ترجیح دادهاند از حق خود بگذرند؛ کارگرانی که از هیچ مزایای رفاهی برخوردار نبوده و حتی برای اثبات کار کردن، رنج و مشقتهای خود هزاران در بسته را باید بکوبند، درهایی که خیال باز شدن ندارد.
آقای وزیر کاش در متن ابلاغیه صادره پرانتزی کوچک هم برای کارگرانی زجر کشیده که بازیچه دست اداره کار و پیمانکاران قرار میگیرند هم باز میکردید؛ آقای وزیر شما که خود از جنس کارگران زجر کشیده هستید قطعا میدانید چه میگویم و از درد این روزهای کارگران با خبر هستید که امیدوارم گره مشکلات این کارگران زحمت کش به دست شما باز شود.
انتهای پیام/