شوخی اصغر سمسارزاده با معاون صدای رسانه ملی + فیلم

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، رادیو جمعه در سرای محله زعفرانیه تولد دو سالگی خود را با حضور فعال مدیران رادیویی جشن گرفت. شب گذشته عوامل رادیو جمعه در سالنی برنامه شان را اجرا کردند که ورودش برای عموم آزاد بود و مدیران رادیویی از جمله  حمید شاه‌آبادی معاونت صدا، بهنام احمدپور مدیر رادیو ایران، حمیدرضا افتخاری مدیر گروه ورزش رادیو ایران در آن حضور داشتند.

صندلی های سالن کوچک همایشهای سالن آمفی تئاتر سرای محله زعفرانیه خیلی زود پر شد تا صندلی های اضافه برای جا دادن علاقه مندان به گروه جمعه ایرانی به سالن اضافه شود. البته شاید اگر این جشن در قسمتی دیگر از شهر، جایی غیر از محلات ثروتمند نشین تهران برگزار میشد حجم جمعیت علاقه‌مندان تمام فضای ساختمان و محوطه سرای محله را پر می‌کرد!

آهنگ تولد مبارک و دست حضار تقریبا تم اصلی این برنامه بود که کارگردانی آن را علیرضا جاویدنیا بر عهده داشت. در اوایل مراسم و پس از شرح کوتاهی از تاریخچه رادیو جمعه توسط آقای کارگردان، گروه به اجرای قطعاتی طنز در مورد تولد پرداختند.

جاودانی نیا در این مراسم مدیران رادیویی را نیز از شوخی های خود بی نصیب نگذاشت به خصوص افتخاری مدیر گروه ورزش و سرگرمی رادیو ایران را که به روی سن هم دعوت شد. این مدیر رادیویی پس از حضور روی سن، خاطره‌ای از دوران جوانی‌ و علاقه مندی‌اش به نمایش جاویدنیا در سالن گلریز آن زمان عنوان کرد که این کارگردان در نقش دزدی جذاب روی صحنه حاضر می‌شده است. پس از آن جاویدنیا خاطره‌ای از حضور در رادیو جمعه و فوت مادرش عنوان کرد که در آن منوچهر نوذری از مراسم ختم وی را سر ضبط برنامه برده بود.

موضوع چشمگیر در این برنامه شور جمعیتی بود که برای تماشا آماده بودند. مردمی که صدای دست و جیغ و هورایشان فضا را پر کرده بود! جاودانی نیا در قسمتی از میان برنامه به معرفی همه عوامل رادیو جمعه پرداخت. البته عوامل آنقدر تعدادشان زیاد بود که مجبور بودند به صورت خیلی فشرده روی سن در کنار هم بیاستند.

اتفاق جالب دیگر این مراسم شوخی معاون صدای رسانه ملی با  اصغر سمسارزاده بود. در اواخر برنامه به پاس بیش از نیم قرن کار این هنرمند در رادیو از وی تقدیر شد. سمسار زاده 86 ساله به  شاه‌آبادی به شوخی گفت:« مرا برای سربازی به شهرهای خطرناک نفرستید می‌ترسم من را بخورند» و شاه آبادی نیز در جواب با لبخند گفت: «بس که شما خوردنی هستید».

انتهای پیام/