قطع گردن دختر با ساطور توسط پدر سنگدل
پدری با همکاری پسر بیست و چهار سالهاش، سر دختر هفده ساله خود را با ساطور قطع کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران پویا؛ اخبار حوادث همیشه و در تمامی برهههای تاریخ مخاطبان «پَروپاقرصی» داشته و از دهههای گذشته تا به امروز همچنان در زُمره پربازدیدترین اخبار قرار داشته است، از سالیان دور نیز تعداد زیادی از خوانندگان، روزنامه را میخریدند تا صفحه حوادث آن را بخوانند.
اکنون نیز با حضور خبرگزاریها و سایتهای خبری، هرروزه بخش قابل توجهی از پربازدیدترین اخبار هر رسانهای به اخبار حوادث تعلق میگیرد و صفحه حوادث روزنامهها همچنان پربازدید و پابرجاست.
برای بازخوانی حوادث و پروندههای جنایی در دهههای گذشته بهسراغ اخبار حوادث یکی از روزنامههای کثیرالانتشار کشور در دهه 50 رفتیم و در قالب سلسله گزارشهایی به بازخوانی این پروندهها البته با ادبیات و «قلم حوادثنویسی» خاص آن ایام (بدون دخل و تصرف در نحوه تنظیم آن) میپردازیم.
در ادامه به بازخوانی حوادث و وقایع جنایی هفدهم مهر 1355 میپردازیم.
دختری را با ساطور گردن زدند
پدری با دستیاری پسر بیست و چهار سالهاش، سر دختر هفده ساله خود را با ساطور قطع کرد.
این پدر و پسر که در یک دادگاه خانوادگی دخترشان را به مرگ محکوم کرده بودند، بلافاصله حکم را به مرحله اجرا درآوردند و دست به این جنایت هولناک و فجیع زدند.
فاطمه دختر زیبا و هفده ساله این خانواده از مدتی قبل به جوانی به نام «عبدالامیر» دل باخته بود و جوان نیز متقابلاً به این دختر عشق میورزید.
پدر و برادر دختر که به این رابطه پی برده بودند، ظهر روز پنجشنبه 15 مهرماه جاری فاطمه را شدیداً مورد بازخواست و سرزنش قرار دادند و از وی خواستند که رابطه خود را با جوان مورد علاقهاش قطع کند، دختر خرمشهری در برابر تأکید و تهدید پدرش «میزبان» هفتاد و هشت ساله و برادرش عبدالحسین بیست و چهار ساله لب به اعتراض گشود و افزود: چون به عشق و علاقه امیر نسبت به خود اطمینان دارم، هرگز حاضر به قطع این رابطه و مراوده نیستم.
پدر و برادر فاطمه هنگامیکه دریافتند تذکرشان بر وی اثری ندارد ضمن مراجعه به دادستان خرمشهر علیه عبدالامیر شکایت کردند اما چون در این رهگذر جرمی واقع نشده بود، امیر قابل تعقیب شناخته نشد و پروندهای برای او تشکیل نیافت.
شاکیان هنگامیکه با این مسئله روبهرو شدند تصمیم گرفتند که شخصاً به این جریان رسیدگی کنند و برای همیشه به ماجرا خاتمه دهند، آنها، فاطمه را با حضور مادر دختر در یکی از اتاقهای منازل مورد محاکمه قرار داده و او را به اتفاق آراء محکوم به مرگ کردند، آنها به دنبال تهیه یک ساطور تیز و برنده به اتاق خواب فاطمه رفتند و بیتوجه به التماس و ضجه و زاریهای دختر با یک ضربه سر او را از بدن جدا کردند.
پدر و پسر پس از انجام این جنایت شوم و هولناک، دستهای خود را شسته و با تمام خونسردی عازم کلانتری دو خرمشهر شدند.
پرونده این دو نفر که صریحاً به جرم خود اعتراف کردند به دادسرای خرمشهر ارجاع شد و پزشکی قانونی ضمن معاینه جسد اعلام کرد که رابطه امیر از حد عادی و متعارف بیشتر نبوده است.
بازپرس دادسرای خرمشهر به دنبال تحقیقات وسیع و همه جانبه، میزبان و عبدالحسین را به زندان فرستاد.
«کفچهمار»، مارگیر را به بیمارستان فرستاد
سید شفیع پنجاه و پنج ساله که از راه فروش مار و افعی به سرمسازی حصارک کرج امرار معاش میکرد هنگام گرفتن یک کفچه مار در کوهپایه جار و از توابع اشتهارد دچار مارگزیدگی دست و مصدوم شد.
سید شفیع که در بیمارستان لقمانالدوله تحت مداوا قرار گرفته است، گفت: سم کفچه مار به مراتب قویتر از سم افعی است، از این رو هنگامیکه این مار مرا نیش زد، بیهوش شدم و وقتی چشم باز کردم خود را روی تخت بیمارستان دیدم.
او برای تأیید ادعای خود افزود: مرا بارها افعی گزیده اما این نخستین بار است که به علت مارگزیدگی به بیمارستان منتقل شدم.
انتهای پیام/