زندگینامه جدید «محمدعلی»؛ تصویری درخور یک قهرمان
انتشارات Simon & Schuster کتاب بیوگرافی جدیدی از زندگی محمدعلی (کاسیوس کلی) را بهقلم جاناتان ایگ منتشر کرده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب بیوگرافی جدیدی از زندگی محمدعلی (کاسیوس کلی) بهقلم جاناتان ایگ و توسط انتشارات Simon & Schuster بهشکل ویژه و محدودی در نسخههای اولیه منتشر شده است که تاکنون واکنشهای مثبت بسیاری را بههمراه داشته است. این کتاب بر مبنای 500 مصاحبه با شخصیتهایی که او را از نزدیک میشناختند نگارش شده است. در این کتاب اتفاقی مطرح نشده و ناشناخته نیز آمده است.
در بخشی از این کتاب آمده است: در ششم فوریه سال 1967، محمد علی در رصدخانه هوستون، وارد رینگ بوکس شد تا در برابر قهرمان سنگینوزن آن زمان، ارنی ترل، مبارزه کند. علی نسبت به حریفش که مدام او را به اسم سابقش، کاسیوس کلی، صدا میزد، احساس خشم و دشمنی زیادی میکرد. در راند هشتم، بعد از اینکه تارل را با مشتهای پیدرپی و سنگینش زد، شروع به طعنه زدن کرد و پشت سر هم با فریاد تکرار میکرد: اسم من چیست؟ اسم من چیست؟
باید گفت که نه تارل و نه باقی دنیا، هرگز نام علی را از یاد نخواهند برد. با اینکه حرفه بوکس و مشتزنی او با یکسری مبارزات بیهیجان و بیتأثیر تمام شد اما از او همچنان بهعنوان بهترین یاد میشود، و این نهفقط بهخاطر برتریاش بهروی رینگ بوکس بلکه بهخاطر شخصیت متفاوت و تسلیمنشدنیاش نیز میباشد. علی که سال پیش درگذشت، مخالف و جدالآمیز بود و جاناتان ایگ داستان خودش را بهشکلی زیبا در زندگینامهای جدید و بسیار خوب از این قهرمان بیان میکند: علی؛ یک زندگی.
ایگ، نویسنده این کتاب چهرهای پیچیده از علی را به تصویر میکشد و از کودکی وی در لوایول در کنتاکی شروع میکند. در کودکی، کاسیوس کلی، پسربچهای سربههوا و عاشق مادر و برادر کوچکترش بود (رابطهاش با پدرش که یک نقاش الکلی بود، همیشه پیچیده و سخت بود). او اگر در مدرسه موفق نشد، یکی از همکلاسیهایش او را "احمقتر از سنگ" خطاب میکرد. علی بعدها گفت که مدرسه را با نشستن کنار پسربچه لاغر عینکی و تقلب کردن از او، توانسته به اتمام برساند.
علی اغلب بهخاطر هوش کمش مسخره میشد اما اگرچه او در کتاب و مدرسه باهوش نبود اما در مسائل بیشمار دیگری، نابغه بود (ایگ گمان میکند که علی اختلال خواندن داشته است که این اتفاقاً خود کمک کرد تا او به مشتزن بهتری تبدیل شود، چرا که برخی از کسانی که بدخوانی و خوانش پرشی دارند، از خود استعدادهای بصری خارقالعادهای نشان میدهند). علی بیشک توانایی خوبی در به کار بردن کلمات داشت و برند خودش را خوب میشناخت، ایگ اینطور مینویسد: "علی یک تبلیغکننده بااستعداد بود آن هم در زمانی که آژانسهای تبلیغاتی در خیابان مدیسون، راههای باب روز و مدرنی را برای ساختن برندها و نامها، بالا بردن بازیگران و خوانندگان و تولید ثروت، پیدا کرده بودند".
علی، همیشه بهخاطر مهارتش در رینگ مشتزنی در یادها خواهد ماند و ایگ مسابقات اصلی قهرمان را با جزییات تعریف میکند، حتی خوانندگانی که علاقهای به بوکس ندارند نیز غرق توصیفات وی از مبارزات علی خواهند شد.
شاید، جذابترین بخش زندگی علی بهطور غیرمستقیمی به مشتزنی ربط پیدا کند. در زمان جنگ ویتنام، او خودش را معترضی باوجدان و وظیفهشناس اعلام میکند و بهخاطر طفره رفتن از سربازی، دستگیر شد؛ مباحثات و جدالهای پس از آن، او را برای سالها از رینگ بوکس بیرون نگه داشت و او را در چشم خیلی از سفیدپوستانی که عادت نداشتند مقاومت سیاهپوستی را ببینند، منفور کرد. ایگ در نوشتههایش اینطور بیان میکند: "به همین خاطر بود که عدم پذیرش علی برای رفتن به سربازی در ویتنام، آنقدر جلب توجه کرد و باعث چنان خشمی شد، چرا که همه چیز درباره وجود علی، اکثریت سفیدپوستان آمریکایی را میرنجاند: رنگ پوستش، صدای رسایش، دینش و حالا فقدان حس وطنپرستیاش". (وقتی رییس جمهور ترامپ علیه ورزشکاران سیاهپوست لیگ فوتبال ملی (NFL) که در زمان پخش سرود ملی آمریکا زانو زدهاند، کمپین راه میاندازد، این خود اثباتی بر ماندگاری این خشم است).
ایگ با نوشتن درباره مخالفتهایی که علی را میساخت، کار شگرفی انجام داد که بارزترین این مخالفتها، ایستادگی در برابر جنگ ویتنام بود که او را برای برخی تبدیل به یک قهرمان و برای برخی تبدیل به آدمی پست کرد. علی بسیار مهربان بود، در یک بخش از کتاب، او به مردی که پا نداشت و تظاهر میکرد که روی کامپانلا هست، پول میدهد (روی کامپانلا، بازیکن بیسبالی بود که نمیتوانست راه برود اما "پا" داشت).
اما ایگ اشاره میکند: "از اعماق وجود علی مهربان، وفادار و خوشگذران، علی بیدادگر، خودمحور، و جسوری پدیدار شد که وقتی احساس تهدید کرد شعلههای خشمش زبانه کشید". علی گاهی اوقات خطقرمزها را رد میکرد و به حریفانش طعنه میزد و گاهی در انظار عمومی دوستان نزدیکش را تحقیر میکرد. ایگ این جنبه از قهرمان را مخفی نکرده است، زندگینامهای که او نوشته است بهشکل بیرحمانهای صادقانه است حتی با اینکه بخشندگی و شجاعت علی را نیز تصدیق کرده است.
در اواخر کتاب، ایگ، یکی از تأثیرگذارترین لحظات تاریخ ورزشی را تعریف میکند یعنی زمانی که علی مشعل المپیک سال 1996 را روشن میکند (ایگ بهطور جذابی فاش میکند که آن لحظه، زاییده افکار یک پیشخدمت رستوران بوده است که پدرش وکیل خانواده علی بوده است). علی بهنسبت باقی ورزشکاران، زندگی پیچیدهتری داشت و کتاب موفق، جامع و کامل ایگ، زندگینامه شایستهای برای این قهرمان است: تصویری زیبا از مردی که نامش هرگز فراموش نخواهد شد؛ مردی که برای تساوی و عدالت مشعل را بر دوش گرفت و آتشی را روشن کرد که هیچگاه خاموش نخواهد شد.
محمد علی (در ایران مشهور به محمد علی کِلِی) بوکسور حرفهای سنگینوزن آمریکایی بود که بهعنوان برترین مشتزن تاریخ بوکس در این وزن شناخته میشود. او بهعنوان یک فعال مدنی و چهرهای الهامبخش، جنجالی و چالشبرانگیز در داخل و خارج رینگ بوکس شناخته شده است. او از دوازدهسالگی مشتزنی را شروع کرد و تنها 10 سال بعد (1964) قهرمان بوکس جهان شد.
علی سه بار قهرمان سنگینوزن جهان شد؛ یکبار سال 1964 با شکست دادن سانی لیستون، بار دوم سال 1974 در یک مبارزهٔ تاریخی که «غرش در جنگل» نام گرفت و در آن جرج فورمن را ناکاوت کرد، و آخرین بار در سال 1978 کمی پیش از بازنشستگیاش. او دوران حرفهایاش را با کسب 56 برد (37 ناکاوت) و 5 باخت به پایان برد.
محمد علی پس از گرویدن به اسلام در فعالیتهای سیاسی نیز نقش داشت و امتناعش از شرکت در جنگ ویتنام نامش را بیش از پیش بر سر زبانها انداخت. او در حالی از خدمت در ارتش آمریکا سر باز زد که سه سال پیش از آن عنوان قهرمانی جهان را از آن خود کرده بود. او علاوه بر مخالفت علنی با جنگ ویتنام، گفت باورهای مذهبیاش به او اجازه حضور در ارتش را نمیدهد. پلیس آمریکا به همین علت محمد علی را بازداشت کرد و عناوین قهرمانیاش هم از او سلب شد. محمد علی که بهاتهام «فرار از خدمت» گناهکار شناخته شده بود، چند سالی از رینگ بوکس دور ماند تا اینکه بالاخره اعتراض او به حکم قاضی، در آغاز دهه 70 میلادی به دادگاه عالی آمریکا ارجاع داده شد و این دادگاه که عالیترین مرجع قضایی در آمریکاست، محکومیت محمد علی را لغو کرد.
گالری تصاویری از محمدعلی را در ادامه مشاهده میکنید:
انتهای پیام/*